در هجوم نا مهربانی ها، صدای مهربانی می آید...
کار از نت و ملودی و سمفونی گذشته! صحبت گام بالا و تنظیم نیست...پای احساس در میان است... احساسی به قداست پرستش رزهای صورتی...از لحظه های بارانی تا التهاب نجیب آرزوهای دست نا یافتنی...
آقای عاشقانه ها...
می دانی...؟! کار از این حرف ها گذشته...وقتی پای احساس در میان باشد،رنگ از رخسار تمام واژه ها می پرد! من از بغض صدایت می گویم که در چشمان من جاری شد...من از لبخند پنهانت می گویم که قهقهه ی مستانه ام شد... از پیروزی ات می گویم که به خاطرش، من سرم را بالا گرفتم...
بگذار دیگران هر چه می خواهند بگویند! کار از این حرف ها گذشته...
در هجوم نا مهربانی ها، صدای مهربانی می آید...
کار از نت و ملودی و سمفونی گذشته! صحبت گام بالا و تنظیم نیست...پای احساس در میان است... احساسی به قداست پرستش رزهای صورتی...از لحظه های بارانی تا التهاب نجیب آرزوهای دست نا یافتنی...
آقای عاشقانه ها...
می دانی...؟! کار از این حرف ها گذشته...وقتی پای احساس در میان باشد،رنگ از رخسار تمام واژه ها می پرد! من از بغض صدایت می گویم که در چشمان من جاری شد...من از لبخند پنهانت می گویم که قهقهه ی مستانه ام شد... از پیروزی ات می گویم که به خاطرش، من سرم را بالا گرفتم...
بگذار دیگران هر چه می خواهند بگویند! کار از این حرف ها گذشته...