درباره ی لفظ استاد،تا جایی که به خود جناب افتخاری مربوط میشه،ایشون از این عنوان فراری هستند.نمونه اش مصاحبه ی پارسال ایشون در شبکه ی خبر بود که از مجریه برنامه که ایشون رو استاد خطاب میکردن خواست این لفظ و دیگه به کار نبرن.درباره ی مقایسه ی ایشون با جناب همایون باید عرض کنم که وقتی جناب افتخاری هم سن و سال همایون بودن آثاری به غایت پخته تر و حرفه ای تری را عرضه کردن و رزومه ی قابل توجه تری دارن.اصلا این مقایسه به نظر من موضوعیت نداره.همایون رو باید با سالار عقیلی و علیرضا قربانی مقایسه کرد.در ضمن توانایی ویژه ی جناب افتخاری در بیان توام با احساس کلمات هست که از عهده ی هیچ یک از خوانندگان تا به امروز بر نیامده.مثلا در همین آلبوم،جایی که میگه "گیره ها را کندم" یا "نکند اندوهی سر رسد از پس کوه" یا "که شقایق چه گلی است".البته ذکر توانمندی های جناب افتخاری نفی هنر دیگر خواننده های گرانقدر نیست.اما یادمون باشه کمی در مقایسه کردن دقت کنیم.
درباره ی لفظ استاد،تا جایی که به خود جناب افتخاری مربوط میشه،ایشون از این عنوان فراری هستند.نمونه اش مصاحبه ی پارسال ایشون در شبکه ی خبر بود که از مجریه برنامه که ایشون رو استاد خطاب میکردن خواست این لفظ و دیگه به کار نبرن.درباره ی مقایسه ی ایشون با جناب همایون باید عرض کنم که وقتی جناب افتخاری هم سن و سال همایون بودن آثاری به غایت پخته تر و حرفه ای تری را عرضه کردن و رزومه ی قابل توجه تری دارن.اصلا این مقایسه به نظر من موضوعیت نداره.همایون رو باید با سالار عقیلی و علیرضا قربانی مقایسه کرد.در ضمن توانایی ویژه ی جناب افتخاری در بیان توام با احساس کلمات هست که از عهده ی هیچ یک از خوانندگان تا به امروز بر نیامده.مثلا در همین آلبوم،جایی که میگه "گیره ها را کندم" یا "نکند اندوهی سر رسد از پس کوه" یا "که شقایق چه گلی است".البته ذکر توانمندی های جناب افتخاری نفی هنر دیگر خواننده های گرانقدر نیست.اما یادمون باشه کمی در مقایسه کردن دقت کنیم.