نگاهی به موسیقی فیلم آینههای روبرو
آهنگساز : فردین خلعتبری
سمیه قاضیزاده: "مد" اصولا چیز خوب و جالبی نیست اما همیشه هم مد کردن بد نیست، گاهی اوقات برخی از مدها آنقدر به دل مینشینند که شما دعا میکنید به جان کسی که آنها را مد کرده است. الان هم مدتی است که در ساخت موسیقی فیلم در ایران مد شده است که بنا به طرز فکر شخصیتهای فیلم برای آنها ساز در نظر گرفته میشود. البته پیش از این هم برای سالهای سال همیشه آهنگسازان سراغ استفاده کردن از یک ساز برای شخصیتهای فیلم میرفتهاند اما نه به شکل امروزیاش که به گفتگوی سازها پرداخته میشود.
از بهترین نمونههای آن در سالهای گذشته میتوان به استفاده از ساز سنتور در فیلم طوقی اشاره کرد یا صدای این ضرب معروف زورخانه در موسیقی متن فیلم قیصر که همخوانی خوبی با شخصیت سنتی و متعصب قیصر دارد. همینطور است دربارهء سوتی که برای شخصیت سعید در از کرخه تا راین استفاده شده که آن هم بسیار در هارمونی با شخصیت اصلی و همینطور غربت او بود. در نمونههای خارجی هم که این ماجرا آنقدر زیاد اتفاق افتاده است که نیازی به ذکر نمونه نیست. اما برویم سراغ این مد جدید که در واقع گفتگوی سازها به بهانهء گفتگوی شخصیتهاست. یکی از بهترین نمونههای این نوع موسیقی را همین یکی دو سال پیش در موسیقی مرهم شنیدیم و گفتگوی تار و گیتار که نمایندهء شخصیتهای مادربزرگ (احترام سادات حبیبیان) و مریم (طناز طباطبایی) بود. این استفاده از ساز به این شکل گفتگووار اغلب بین شخصیتهایی که تفاوتهای ماهوی با هم دارند، خوب درمیآید وگرنه برای شخصیتهای همجنس به نظر نمیآید که این نوع موسیقی جواب بدهد. آخرین نمونهای که از این جنس موسیقیهای خلوت گفتگوگونه شنیدم موسیقی آینههای روبرو بود. موسیقی خوب و به جایی که به همین سبک ساخته شده بود؛ سبکی که البته واضح است که بیشتر از آنکه سبک آهنگساز آن باشد، سبک فیلمساز است. این را از این جهت گفتم که موسیقی خلعتبری را اکثرا با استفاده از ارکسترهای بزرگ به خصوص ارکسترهای زهی میشناسیم، ارکسترهایی که قصد دارند ما را با موسیقی خود همراه کنند و به دنیای فیلم نزدیک و نزدیکتر. بهترین نمونهء این نوع موسیقیهای خلعتبری را در فیلمها و سریالهای حسن فتحی دیدهایم. اما در آینههای روبرو دقیقا برعکس است. ما با موسیقی بسیار خلوت که تنها دو نوازنده کارش را انجام دادهاند مواجهیم؛ میثم مروستی و مجید اسماعیلی که سازهای زهی و سهتار را نواختهاند.
ویولن سل و سهتار سازهای اصلی موسیقی آینههای روبرو اند. انتخابی به جا برای شخصیتهای فیلم رعنا و آدینه. شاید سهتار انتخاب آسانی به نظر بیاید از این حیث که سازی است سنتی و زنانه که بازگوی شخصیت رعناست. زنی سنتی، مهربان با صدایی کوتاه و رنج کشیده همچون سهتار اما بیشک انتخاب ویولن سل برای آدینه یا همان ادی انتخاب سادهای نیست. شخصیتی که جنسیتش معلوم نیست، نه میشود صدایی ظریف برای او انتخاب کرد و نه میشود صدایی خشن و مردانه مثلا از جنس سازهای بادی برایش برگزید. از طرفی ادی شخصیتی است که به شدت از درون در حال رنج کشیدن است و هیچ سازی حقیقتا به جر سازهای زهی نمیتواند بازگوی رنج عمیق و درونی او باشد. و باز از میان سازهای زهی بیشک ویولنسل است که تمامی این خصلتها را دارد. هم از خانوادهء زهیهاست که قابلیت زنانه و حسبرانگیز و لطیفش را حفظ کردهاست و هم در میانهء ویولن و کنترباس که صدایی تمام مردانه و کلفت دارد قرار گرفته است. صدایی که همچون شخصیت ادی در میانه است و در عین حال عمیق، جدی و رنجکشیده است. شاید با خودتان بگوئید که به جای ویولن میشد از کمانچه هم استفاده کرد چرا که این ویژگیها را داراست اما واقعیت این است که تنها تفاوت رعنا و ادی در جنسیتشان نیست بلکه سبک زندگی و طبقه اجتماعیشان هم بسیار باهم توفیر دارد. ادی در خانوادهای مرفه و به نسبت مدرن و بالاشهری بزرگ شده است-البته اگر تفکرات طلوعی بزرگ-پدر خانواده- را کنار بگذاریم- در حالی که رعنا در خیاط خانه کار میکند، شوهرش برای بدهی در زندان است و حتی برای پیکان کهنهای که سوار میشود، باید هرماه قسط و قرض بدهد.
بنابراین ذات زندگی این دو باهم متفاوت است و چه انتخاب خوبی بوده سازی از سازهای سنتی ایران و سازی از خانوادهء کلاسیک. بهترین بخشی که این نمونه از موسیقی را میشود در آن شنید صحنهء بسیار زیبای جادهء پیچ در پیچ شمال و گفتگوی رعنا و ادی در ماشین در راه برگشت به تهران است که به نوعی در این سکانس رعنا و ادی هم دارند خودشان را به هم معرفی میکنند، هم به هم اعتماد کردهاند و هم از آشنایی و دوستی عمیق به وجود آمده بینشان خبر میدهد. در این صحنه، صدای سازها در هم تنیده میشود و دیگر ما صدای آنها را جدا جدا نمیشنویم. به فراخور سرگذشت این دو ریتم تند و کند میشود و در پایان به مارش عزای اربعین به بهانهء دستهای که وسط خیابان در حال عبور است به زیبایی وصل میشود. به هر روی امیدوارم "مد" گفتگوی دو ساز نامتجانس به بهانهء شخصیتهای فیلم هم آنقدر تکراری نشود که دیگر غیرقابل شنیدن باشد. چرا که هم سبک آسانی است و هم این روزها نمونههایش کم ساخته نشده اند!
از این مساله که بگذریم، خلوتی این موسیقی و مهمتر از آن مکانهای استفاده شده از آن روی صحنههای فیلم بسیار خوب است. آینههای روبرو در چند جا اساسی تماشاگر را تحت تاثیر خود قرار میدهد. یکی از مهمترین صحنهها، صحنهء نماز خواندن رعنا در این فیلم و بعد از آن حرفهای ادی با او و گریههای او در تنهاییاش است. کارکرد موسیقی در این صحنه جالب است. اول اینکه تا ادی شروع میکند به گفتن خاطراتش و تلخیهایی که با از دست دادن مادرش در زندگیاش داشته ، موسیقی به سبک مرسوم خیلی از فیلمها روی حرفهایش نواخته نمیشود بلکه بسیار آرام و به قول معروف زیرپوستی وارد میشود و جایی که ضربهء نهایی را میزند و اشک تماشاگر را درمیآورد، خوشبختانه موسیقی قطع شده است و بعد از آن یعنی دقیقا زمانی که تماشاگر احتیاج به تفکری چند ثانیهای دربارهء حرفها و سرنوشت غریب ادی دارد، موسیقی به دادش میرسد. این سکوت و صداها، موسیقی آینههای روبرو را معنادار کرده است.
یکی دیگر از جاهایی که باز موسیقی کاربرد خودش را به رخ کشیده است، سکانس حضور رعنا در خانهء طلوعی و حرف زدن او با پدر ادی است. هوشمندی فیلمساز در استفاده از موسیقی در این صحنه آشکار است. روی دیالوگهای رعنا که ضربههای آخر را به تماشاگر میزند، موسیقی نیست و اجازهء تفکر به جای احساساتی شدن با دوز بالا از مخاطب گرفته نشده است. در عوض بعد از اینکه رعنا به برادر ادی آخرین جمله را –اگر باباتون بخواد شما رو شوهر بده، شما چیکار میکنین؟- میگوید، موسیقی وارد عمل میشود تا تاثیرگذاری کلی بر بیانیهء دردناکی که رعنا در حرفهایش دربارهء زندگی ترنسها داشته است را بگذارد.
استفاده از موسیقیهای شهری و آوازهای زمزمهوار رعنا هم با اینکه خلوت موسیقی را به هم نزده به رنگآمیزی صوتی فیلم کمک کرده است.
از بهترین نمونههای آن در سالهای گذشته میتوان به استفاده از ساز سنتور در فیلم طوقی اشاره کرد یا صدای این ضرب معروف زورخانه در موسیقی متن فیلم قیصر که همخوانی خوبی با شخصیت سنتی و متعصب قیصر دارد. همینطور است دربارهء سوتی که برای شخصیت سعید در از کرخه تا راین استفاده شده که آن هم بسیار در هارمونی با شخصیت اصلی و همینطور غربت او بود. در نمونههای خارجی هم که این ماجرا آنقدر زیاد اتفاق افتاده است که نیازی به ذکر نمونه نیست. اما برویم سراغ این مد جدید که در واقع گفتگوی سازها به بهانهء گفتگوی شخصیتهاست. یکی از بهترین نمونههای این نوع موسیقی را همین یکی دو سال پیش در موسیقی مرهم شنیدیم و گفتگوی تار و گیتار که نمایندهء شخصیتهای مادربزرگ (احترام سادات حبیبیان) و مریم (طناز طباطبایی) بود. این استفاده از ساز به این شکل گفتگووار اغلب بین شخصیتهایی که تفاوتهای ماهوی با هم دارند، خوب درمیآید وگرنه برای شخصیتهای همجنس به نظر نمیآید که این نوع موسیقی جواب بدهد. آخرین نمونهای که از این جنس موسیقیهای خلوت گفتگوگونه شنیدم موسیقی آینههای روبرو بود. موسیقی خوب و به جایی که به همین سبک ساخته شده بود؛ سبکی که البته واضح است که بیشتر از آنکه سبک آهنگساز آن باشد، سبک فیلمساز است. این را از این جهت گفتم که موسیقی خلعتبری را اکثرا با استفاده از ارکسترهای بزرگ به خصوص ارکسترهای زهی میشناسیم، ارکسترهایی که قصد دارند ما را با موسیقی خود همراه کنند و به دنیای فیلم نزدیک و نزدیکتر. بهترین نمونهء این نوع موسیقیهای خلعتبری را در فیلمها و سریالهای حسن فتحی دیدهایم. اما در آینههای روبرو دقیقا برعکس است. ما با موسیقی بسیار خلوت که تنها دو نوازنده کارش را انجام دادهاند مواجهیم؛ میثم مروستی و مجید اسماعیلی که سازهای زهی و سهتار را نواختهاند.
ویولن سل و سهتار سازهای اصلی موسیقی آینههای روبرو اند. انتخابی به جا برای شخصیتهای فیلم رعنا و آدینه. شاید سهتار انتخاب آسانی به نظر بیاید از این حیث که سازی است سنتی و زنانه که بازگوی شخصیت رعناست. زنی سنتی، مهربان با صدایی کوتاه و رنج کشیده همچون سهتار اما بیشک انتخاب ویولن سل برای آدینه یا همان ادی انتخاب سادهای نیست. شخصیتی که جنسیتش معلوم نیست، نه میشود صدایی ظریف برای او انتخاب کرد و نه میشود صدایی خشن و مردانه مثلا از جنس سازهای بادی برایش برگزید. از طرفی ادی شخصیتی است که به شدت از درون در حال رنج کشیدن است و هیچ سازی حقیقتا به جر سازهای زهی نمیتواند بازگوی رنج عمیق و درونی او باشد. و باز از میان سازهای زهی بیشک ویولنسل است که تمامی این خصلتها را دارد. هم از خانوادهء زهیهاست که قابلیت زنانه و حسبرانگیز و لطیفش را حفظ کردهاست و هم در میانهء ویولن و کنترباس که صدایی تمام مردانه و کلفت دارد قرار گرفته است. صدایی که همچون شخصیت ادی در میانه است و در عین حال عمیق، جدی و رنجکشیده است. شاید با خودتان بگوئید که به جای ویولن میشد از کمانچه هم استفاده کرد چرا که این ویژگیها را داراست اما واقعیت این است که تنها تفاوت رعنا و ادی در جنسیتشان نیست بلکه سبک زندگی و طبقه اجتماعیشان هم بسیار باهم توفیر دارد. ادی در خانوادهای مرفه و به نسبت مدرن و بالاشهری بزرگ شده است-البته اگر تفکرات طلوعی بزرگ-پدر خانواده- را کنار بگذاریم- در حالی که رعنا در خیاط خانه کار میکند، شوهرش برای بدهی در زندان است و حتی برای پیکان کهنهای که سوار میشود، باید هرماه قسط و قرض بدهد.
بنابراین ذات زندگی این دو باهم متفاوت است و چه انتخاب خوبی بوده سازی از سازهای سنتی ایران و سازی از خانوادهء کلاسیک. بهترین بخشی که این نمونه از موسیقی را میشود در آن شنید صحنهء بسیار زیبای جادهء پیچ در پیچ شمال و گفتگوی رعنا و ادی در ماشین در راه برگشت به تهران است که به نوعی در این سکانس رعنا و ادی هم دارند خودشان را به هم معرفی میکنند، هم به هم اعتماد کردهاند و هم از آشنایی و دوستی عمیق به وجود آمده بینشان خبر میدهد. در این صحنه، صدای سازها در هم تنیده میشود و دیگر ما صدای آنها را جدا جدا نمیشنویم. به فراخور سرگذشت این دو ریتم تند و کند میشود و در پایان به مارش عزای اربعین به بهانهء دستهای که وسط خیابان در حال عبور است به زیبایی وصل میشود. به هر روی امیدوارم "مد" گفتگوی دو ساز نامتجانس به بهانهء شخصیتهای فیلم هم آنقدر تکراری نشود که دیگر غیرقابل شنیدن باشد. چرا که هم سبک آسانی است و هم این روزها نمونههایش کم ساخته نشده اند!
از این مساله که بگذریم، خلوتی این موسیقی و مهمتر از آن مکانهای استفاده شده از آن روی صحنههای فیلم بسیار خوب است. آینههای روبرو در چند جا اساسی تماشاگر را تحت تاثیر خود قرار میدهد. یکی از مهمترین صحنهها، صحنهء نماز خواندن رعنا در این فیلم و بعد از آن حرفهای ادی با او و گریههای او در تنهاییاش است. کارکرد موسیقی در این صحنه جالب است. اول اینکه تا ادی شروع میکند به گفتن خاطراتش و تلخیهایی که با از دست دادن مادرش در زندگیاش داشته ، موسیقی به سبک مرسوم خیلی از فیلمها روی حرفهایش نواخته نمیشود بلکه بسیار آرام و به قول معروف زیرپوستی وارد میشود و جایی که ضربهء نهایی را میزند و اشک تماشاگر را درمیآورد، خوشبختانه موسیقی قطع شده است و بعد از آن یعنی دقیقا زمانی که تماشاگر احتیاج به تفکری چند ثانیهای دربارهء حرفها و سرنوشت غریب ادی دارد، موسیقی به دادش میرسد. این سکوت و صداها، موسیقی آینههای روبرو را معنادار کرده است.
یکی دیگر از جاهایی که باز موسیقی کاربرد خودش را به رخ کشیده است، سکانس حضور رعنا در خانهء طلوعی و حرف زدن او با پدر ادی است. هوشمندی فیلمساز در استفاده از موسیقی در این صحنه آشکار است. روی دیالوگهای رعنا که ضربههای آخر را به تماشاگر میزند، موسیقی نیست و اجازهء تفکر به جای احساساتی شدن با دوز بالا از مخاطب گرفته نشده است. در عوض بعد از اینکه رعنا به برادر ادی آخرین جمله را –اگر باباتون بخواد شما رو شوهر بده، شما چیکار میکنین؟- میگوید، موسیقی وارد عمل میشود تا تاثیرگذاری کلی بر بیانیهء دردناکی که رعنا در حرفهایش دربارهء زندگی ترنسها داشته است را بگذارد.
استفاده از موسیقیهای شهری و آوازهای زمزمهوار رعنا هم با اینکه خلوت موسیقی را به هم نزده به رنگآمیزی صوتی فیلم کمک کرده است.
تاریخ انتشار : سه شنبه 21 آذر 1391 - 00:00
دیدگاهها
ممنون .من هیچوقت کامنت نمیزارم اما این مقاله خوب رو که خوندم دیدم هیچکس کامنت نذاشته گفتم حالا که خوندم حق مطلب رو اد کنم ..ممنون
وای خدا تا حالا فکر نکرده بودم که ابنقدر دقیق و حساب شده از موسیقی در متن فیلم استفاده میشه..متناسب با چیزی که تماشاگر بهش نیاز داره..تفکر یا احساسات محض!!واقعا مقاله ی جالبی بود ممنون..!
افزودن یک دیدگاه جدید