برنامه یاد بعضی نفرات
 
گلایه‌های «بیژن کامکار» از عدم حمایت های اصولی از موسیقی سنتی در کشور:
نه شجریان می‌تواند دستمزد من را بدهد و نه من می‌توانم
موسیقی ما -علی نجفی: چندی پیش به بهانه اجرای کنسرت «دف ونی» استاد بیژن کامکار که در تالار وحدت برگزار شده بود با ایشان گپ وگفتی درخصوص این کنسرت، نشستیم.

استاد مثل همیشه با روی گشاده و لبخند همیشگی اش میزبان ما بود.بیژن کامکار که بعد از سالها بیماری بالاخره موفق به اجرای این کنسرت شده بود، مانند بسیاری از هنرمندان بزرگ کشورمان دل پر دردی از نامهربانی های روزگارش داشت. آیا به راستی آن چنان که باید قدردان مردی که سالها تلاش کرد تا قدیمی ترین و اصیل ترین ساز ایرانی را بعد از مدت ها که در گوشه خانقاه رو به فراموشی رفته بود احیا کند، بوده ایم؟
ساز دف از دیر باز برای ایرانیان قداست آسمانی داشته و همیشه نوایش پلی برای رسیدن به فرازستان معنا و شیدایی بین عاشق معشوق بوده و هست اما در گذار زمان این ساز جایگاه خودش را در موسیقی ایرانی از دست داده بود، باری دیگر حضور مردی از جنس کامکارها باعث تولد و تبلور دوباره دف در موسیقی شد، قطعا اعتبار و ارزش کنونی دف مدعیون تلاش ها و از خود گذشتگی های این استاد ارجمند است. بیژن کامکار که نامش با دف عجین شده است، علاوه بر نوازندگی وسبک منحصر به فردش در دف به عنوان موزیسین و خواننده نیز فعالیت می کند. او در تمام گذرهای تاریخی وانقلابی زمانش حضور پررنگی داشته، از اولین آهنگ برای «میدان خونین ژاله» گرفته تا «کجایید ای شهیدان خدایی» همه این ها از یادگاران دوران خوش موسیقی ایران و بیژن کامکار بوده است. او می گوید دیگر از سانسور کردن خود خسته شده و می خواهد ناگفته های بسیاری را بگویید تا اگر مسئولین واقعا به فکر هنر افتاده اند کاری کنند و این هوای مه آلوده موسیقی کمی صاف شود. در ادامه مشروح گفتگو با استاد بیژن کامکار را می خوانید:

*چطور شد بعد از این همه سال که ازآلبوم «دف ونی» می گذرد به فکر اجرای این کنسرت افتادید؟
«دف ونی» فکراین چند ماه اخیر نبوده از همان موقع که نوارش منتشر شد من به این فکر بودم که کنسرتش را برگزار کنیم. ولی به چند دلیل این اتفاق نیافتاد، در ابتدا من تصور می کردم «دف ونی» جذابیت صحنه ای ندارد. دلایلی هم هست که متاسفانه نمی توانیم در مصاحبه ها به آن اشاره کنیم. یکی هم این بود من نمی خواستم اجحافی که60سال به خودم شده است من در حق دیگران کنم، سی نفرنوازنده بیاورم روی صحنه بعد بگوییم پولی ندارم تا دستمزدتان را بدهم. در ادامه هم10سال گرفتار بیمارستان بودم، قلبم، معده سنگ صفرا، کلیه ام و همه اعضای بدنم ودستم که به تازگی عمل کرده ام. آن سلامتی کامل را در این مدت بدست نیاوردم که بیایم روی صحنه همانطور که دیدید بالاخره بعد از این همه مدت موفق شدیم «دف و نی» را روی صحنه بیاوریم اما متاسفانه خودم نتوانستم دف بزنم.

* اعضای گروه را به چه شکل و معیاری انتخاب کردید؟
من باید اقرار کنم که با خاطر رقت قلبی که دارم نمی توانم کارهای مدیریتی انجام بدهم. کسانی که رقیقل قلب هستند مدیران خوبی نمی توانند بشوند کسی می تواند مدیر خوبی باشد که کمی هم قاطع و بی رحم باشد. من نمیتوانم به جوانی بگویم که بیاید دف بزند بعد بگویم خوب نیست برو. به خاطر همین یک دف نواز ونی زن که مورد اطمینان من بودند، انتخاب کردم و گفتم شما خودتان بقیه نوازنده ها را انتخاب کنید. برای نی آقای لاهور پور ودف هم آقای رضایی نیا و هانا بچه ها را جمع کردند. متاسفانه هر گوشه ای از کار را می گیریم توفیق اجباری است که به مادیات بر می گردد. به خاطر حجم وبعد صحنه من دوست داشتم بیست نوازند دف و نی روی صحنه باشد و کارها را تنظیم کنیم. ولی بضاعت مالی ما همان قدر بود.

* اشاره کردید به تنظیم، ما در این کنسرت پلی فونی زیادی از نی ها ندیدیم و همچنین ریتم ها هم پلی ریتم نبودند، ریتم ها ساده بودند خودتان اینطور خواستید؟
بله درست است، رنگ بسیار کمی هم که بود برای خود بچه های نی زن بود. ریتم ها هم که سوال و جوابی بود دقیقا همان ریتمی که درخانقاه بود، بدون کوچکترین تغییری. فقط ما ریتم ها را کوتاه کرده بودیم و بر حسب طولانی و کوتاه بودن آهنگ ها سه بنده وچهار بنده اجرا کردیم. درخانقاه ها به خاطر زبان مشترک مسلمانان جهان که عربی است به عربی اجرا می کنند ولی من برای اینکه با ایران مشترک بشوم از زبان شیرین فارسی استفاده کردم و از اشعار شاعران بزرگی چون حافظ، مولانا، حبیب خراسانی و سنایی استفاده کردم.

* گفتید که ریتم ها خانقاهی بود، با توجه به اینکه سبک نوازندگی شما هم برگرفته از خانقاه است البته با سونوریته مخصوص به خودتان، در اجرای گروه حرکاتی انگشتی وتنبکی ملاحظه می کردیم که با سبک وشیوه نوازندگی شما فاصله داشت. خودتان اینگونه تصمیم گرفته بودید ؟
بله من خودم پیشنهاد کردم، گفتم آنجایی که لازم است شلاقی بزنید ودر جاهای دیگر که نی و خواننده وارد می شوند با انگشت و تنبکی بزنید. به سبک خودم اشاره کردید، من هرچه دارم از خانقاه است اعتبار وشرف هنری و دف نوازیم مدعیون خانقاه است. ولی در خانقاه سونوریه اهمیتی ندارند و فقط حجم صدا مهم است. برای من سونوریه مهم است و سعی کردم از کل دامنه صوتی دف استفاده کنم. گاها از من سوال می شود که حرکات نمایشی که در دف انجام می دهند درست است یا نا درست که می گویم اگر این حرکات برای شناختن و جلب توجه بیشتر به موسیقی ایرانی و دف در جهان باشد، هیچ اشکالی ندارد ولی باب سلیقه من نیست. اصولا هم هر سازی تک نواز دارد و گروه نواز من خودم انتخاب کردم که گروه نواز باشم می خواستم دف را که سالها از موسیقی ایرانی دور بوده و در گوشه خانقاه بود دوباره به موسیقی ایران برگردانم.

* در اجرای اعضای گروه در بعضی از مواقع عدم هماهنگی مشاهده می کردیم، یکی با پیش ریتم شروع می کرد یکی ساده ویا بعضی از میزان ها به شکل سایه به گوش می رسید، مخصوصا در اجرای قطعات ریتمی شما از کار بچه های دف نواز چقدر راضی بودید؟
این چند دلیل دارد یکی اینکه جو گیر شدند، صحنه چیز عجیب وغریبی است معجزه ای که صحنه دارد اگر شما هزار بار بروید برای دفعه بعد ممکن جوگیر بشوی می گویی به جای این ضربه تریوله بزنم اما دیگر این فکر را نمی کنی که بقیه اینجا ساده می زنند. یکی دیگر مشکل صدا برداری بود. صدای ساز را نوازنده ها نمی شنیدند که نهایتا از گوشی استفاده کردیم، که خود گوشی آدم را هول می کند و بخشی از تمرکز را می گیرد. در تمرینات که قطعه را برای من زدند خیلی خوب و هماهنگ بودند ولی در صحنه هول شدند مطمئن باشید مشکل از قطعات نبوده از طرفی ما تمرین زیادی نداشتیم به دلیل بیماری اردوان وخودم که دستم را عمل کردم، گروه فقط 4جلسه با هم تمرین کرد ومن هم گفتم این خطرناک است و باید مواظب باشید. ولی در مجموع به نظر من اشتباه آنقدر فاحش نبود.

* سه نفر از اعضای گروه خانم بودند با توجه به اینکه این ساز در بین خانم ها بسیار علاقمند دارد نظرتان در خصوص نوازندگی خانم ها چیست؟
دف یک ساز سنگینی است دف مستقیما روی دست قرار می گیرد از دید و انتظار مخاطب وقتی شما دف می زنید باید پر قدرت باشد و این شخصیت و طبیعت دف است، باید پر قدرت بزنی و این واقعیت است که خانم ها این قدرت و توان را به اندازه مردان ندارند. ولی با تلاش و تمرین می توانند خوش بدرخشند مثلا ندا بهزاد که در گروه هم حضور داشت بسیار خوب و پر قدرت ساز زد.

*  سنگینی دف نکته ای بود که به آن اشاره کردید، نظرتان در مورد دف های کوکی چیست؟
خوب به نظر من دف باید ماهیت خود را حفظ کند. برای نوازنده دف چند گرم هم مهم است این دف های کوکی سنگین هستند، من نمی پسندم.

* همانطور که استاد عبادی و تهرانی به سه تار و تنبک هویت جدیدی بخشیدند شما هم به دف این هویت را بخشیدید نام بیژن کامکار با دف عجین است. خودتان دلایل موفقیت را چه می بینید وملودیک بودن چقدر کمکتان کرده است؟
این فکر از کودکی در ذهن من بوده که چرا دف با توجه به اصالتش در موسیقی ایران حضور ندارد می دانید تنبک حدود 400سال است که در موسیقی ما وجود دارد ولی دف از سالیان دور در فرهنگ و کشور ما حضور دارد. دف اصیل ترین ساز ایرانی است خیلی افسوس می خورم که چرا دف قبل از من اینگونه نبوده این شانس بزرگی برای من بود که قرعه بنام من افتاد و دف بوسیله من به جایگاه واقعی خودش بازگشت. چه بسا اگر من اینکار را نمی کردم فرد دیگری آن را انجام می داد. یک دلیل هم این است که قبل از من ارتباط تهران با شهرستانها خیلی کم بود، مخصوصا بعد ازانقلاب که این ارتباط زیاد شد. اشاره کردید به ملودیک بودن من، می دانید که من تار می زنم و این خیلی کمک کرده است. اگر من مجبور باشم نوازندگان خوب دف را نام ببرم آنهایی را می گویم که موزیسین هستند، چون افرادی که با موسیقی آشنا هستند خیلی سونوریته و رنگ صدا برایشان اهمیت دارد. آینده دف این است که از تمام صفحه دف برای صدا دهی استفاده خواهند کرد. من عاقبت به خیرترین نوازنده هستم برای اینکه روزی که دف بدست گرفتم از صمیم قلبم به امیدی روزی که هزاران نفر دف بزنند یا علی گفتم دف را بلند کردم، الان هزاران نفر دف می زنند من الان خوشحال هستم شکوه و جلاه کار خود را می بینم. تنها خواهش پدرانه من این است که چون دف از دل خانقاه آمده بیرون حرمت و احترام این ساز را نگه دارند و هر جا دف نزنند، به جای اینکه اعتبارش را بگیرند به آن اعتبار بدهند.

* صحبت از گذشته شد. گروه عارف وشیدا و محمدرضا لطفی چه نقشی در نوازندگی شما داشتند؟
هیچ شکی نیست که وقتی هنرمندی دانش موسیقی اش کامل می شود یک سری آدمهایی هستند در زندگی که برایش الگو و منبع الهام می شوند، من همیشه گفتم دف بوسیله من به موسیقی آمده ولی مدعیون محمدرضا لطفی است. من در آن زمان جوانی 24 ساله بودم که تازه از سنندج به تهران آمدم و یک شبه به وسیله لطفی ره صد ساله را پیمودم و رفتم در جشن هنر شیراز کنارابرمرد آواز ایران محمد رضا شجریان برنامه اجرا کردم. من هیچ وقت فراموش نمی کنم که این میدان را محمدرضا لطفی به من داد. استاد من لطفی بود. ساز اصلی من در دانشکده هنر های زیبا تار بود من از لطفی خیلی چیزها یاد گرفتم. تمام اعضای گروه عارف وشیدا برای من منبع الهام بودند وما سالها باهم زندگی کردیم ولی این نکته راهم باید بگویم که همه ما در کردستان کنار مرحوم پدرم حسن کامکار شکل گرفتیم و امضای تمام ما کارهای موسیقی کردی است. استاد اول ما مرحوم پدرم بوده است. من از تاریخ موسیقی ایران مکدر هستم برای اینکه هیچ جای آن اسم سید اصغر کردستانی وحسن کامکار برده نشده است. حسن کامکار خیلی شاگرد تربیت کرد، عندلیبی ها، میرزاده، برادران یوسف زمانی، فرج پور، فهیمی و خیلی ها دیگر بیش از 400آهنگ فولکوریک بازسازی کرده است و خیلی خدمت دیگر به موسیقی ایران ولی متاسفانه به تعبیر هنرمندان ایرانی که می گویند تاریخ موسیقی وزیری نامه شده است فقط نام وزیری و شاگردانش در آن است.

*استاد فکر کنم سال 82 بود که زنده یاد مشکاتیان دوباره گروه عارف را تشکیل و کنسرتی هم اجرا شد درآن زمان شما گفته بودید که دوباره شاهد شکل گرفتن گروه عارف وشیدا خواهیم بود، چه اتفاقی افتاد که دوباره این گروه بهم خورد؟
سوال کردید مجبورم جواب بدهم سال هاست که خودمان را سانسور کردیم .ناچارم بگویم. من نمی توانم دروغ بگویم . من دلیل اصلی اش را می گویم، که اگر مسئولین می توانند کاری انجام دهند که این ماجرا درست شود. چرا هنرمند باید حق هنرمند را بدهد؟ چرا من باید دستمزدم را از مشکاتیان بگیرم ؟ چرا نباید یک منبع ویک متولی باشد که چیزهای اولیه یک هنرمند را تامین کند؟ آن زمان دیگر هنرمندان نه کاری با فروش بلیط دارند نه گیشه. معمول است وقتی من دستمزد یک استاد بزرگی را می دهم نمی توانم تامینش کنم .به طور مثال می گویند که چرا در کنار شجریان دیگر نیستید ؟ صادقانه بخواهم بگویم امیدوارم کسی از این حرف من ناراحت نشود، چون من طاقت ناراحتی کسی را ندارم. دلیلش این است نه شجریان می تواند دستمزد من را بدهد نه من می توانم. مسئله پول نیست 60سال است که داریم کار هنری می کنیم ناگوار است که فکر کنیم بخاطر پول است مسئله این است که از یک جای دیگری این حق خورده می شود و به باد فنا می رود. مهمترین دلیلی که این گروه بهم خورد این است که خودمان باید دستمزد خودمان را بدهیم ما چهار است که دنبال شرکتی بودیم که بیاید اسپانسر «دف ونی» شود پیدا نکردیم. نبود قانون کپی رایت هنرمندان را در ایران بیچاره کرده است. من آدمهایی را در عرصه موسیقی میشناسم که در کمدهای خانه اشان آثاری خلق کرده اند که قدرت مال برای اجرایش را ندارند. گروه عارف به دلیل حمایت نشدن و بی کفایتی مسئولین بهم خورد. هنوز سی دی آن اجرا را کسی حاضر نشده است که اسپانسر شود و منتشرکند.

* متاسفانه ما در موسیقی ایرانی مدتی است دچار یکنواختی و رخوت شده ایم با این آفتی که در جان موسیقی وموزیسین ها افتاده چه باید کرد؟
از لحاظ کمی موسیقی خیلی رشد کرده است نگران نباشید. یک زمانی محمدرضا لطفی تمام تهران را زیرو رو کرد یک عود نواز پیدا کند نبود ولی الان تعداد زیادی نوازنده عود داریم و بقیه سازها هم اینطور. از لحاظ کیفی هم محتوای موسیقی ضبط شده است، خوشبختانه الگو وجود دارد ولی سلیقه خراب شده موسیقی باید یا اعجاز را برانگیزد یا احساس را، در سنتور اردوان هم اعجاز هم احساس وجود دارد. خیلی جوان ها هستند مثل فرفره ساز می زند ولی خالی از احساس است. من نصیحت پدرانه می کنم که احساس را هم در موسیقی خود قرار بدهند. منبع احساس هم ردیف ها و ملودی هایی که از دوران باستان بجای مانده است. اینکه می پرسند چرا دیگر سوز و گداز در آثار کنونی نیست، یکی به خاطر این است که در ایران حرکات زیادی رخ داده است. جنگ و غیره، تکنولوژی پیشرفت کرده و آرامش گذشته از بین رفته و زندگی پر از استرس شده است، منابع الهام عوض شده اند منبع الهام صبا روح الله خالقی چشمه ساران دامنه البرز بود ولی حالاچی؟ دوری از طبیعت وقهر با آن معضل اصلی است. مسئله دیگر هم آلودگی های صوتی است. باید بگویم زمانی می رسد که از موسیقی های مبتذل خسته خواهند شد و دوباره رجعت به گذشته می کنند، آن وقت می روند سراغ موسیقی های مقامی وردیفی که از گذشتگان ضبط شده است.

*شرایط جدید در دولت تدبیروامید را برای موسیقی چطور می بینید؟
من هم خوشحال هستم برای اینکه مردم جامعه خوشحال وامیدوار شده اند، هنوز اتفاق برجسته ای ندیده ام. بهبود موسیقی فاخر نیاز به تغییرات اساسی و نگرشی دارد. من به نوبه خودم اعلام می کنم که با تمام وجود حاضرم هر کاری که از دستم بر می آید برای موسیقی سرزمینم انجام بدهم و می توانند روی من حساب کنند. امیدوارم مردم سرزمینم را همیشه و در همه حال خوشحال ببینم.
تاریخ انتشار : شنبه 2 آذر 1392 - 13:20

برچسب ها:

دیدگاه‌ها

شنبه 2 آذر 1392 - 15:46

آفرین استاد
عالی بود <3

شنبه 2 آذر 1392 - 15:58

خداروشکرمیکنم که استاد دارن سلامتی کاملشون رو بدست میارن...امیدوارم همیشه شاد وسلامت باشن...
من یه دخترم وعلاقه زیادی به دف دارم...برای اینکه بتونم دف رو به دستم بگیرم 4سال صبرکردم والان بعد از4سال تونستم جایی رو پیدا کنم که به قول استاد مثل فرفره ساز نزنن وکمی احساس داشته باشن...میخوام بااحساس دف بزنم...امیدوارم وقتی دف روبه دست میگیرم بتونم خوب حفظش کنم ...

یکشنبه 3 آذر 1392 - 01:50

رقیقل قلب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :D

یکشنبه 3 آذر 1392 - 02:14

برادران کامکار در بسیاری از اقداماتی شایسته واثار فاخری که در موسیقی چنددهه گذشته صورت پذیرفت یا مشوق بوده اند یا منشا ایده برای خلق اثر شده اند ویاهرکدام به تنهایی درکنارهنرمندان دیگر خوش درخشیده اند، ایشان نواز نده هایی چیره دست ،ردیف دانانی خوش ذوق واموزگاران بسیارمتعهدی هستند اینهمه مانع از پایبندی به مرام خاص قلندران و التزام به ایین صوفیان (البته بی هیچ مدعایی ازجانب خودشان،حتی در اراستن ظاهری) نیزنشده.اردوان گرانمایه گنجی بودکه ازفرط رنجی که از زمانه برد گوشه گیرشده بود و قدرش کماهوحقه شناخته نشد حال هم که دربستربیماری بسرمیبرد وظاهرا امیدی به بازگشتش به عرصه موسیقی نیست... تا هستندبایدقدرشان رابشناسیم...

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود نه شجریان می‌تواند دستمزد من را بدهد و نه من می‌توانم | موسیقی ما