برنامه یاد بعضی نفرات
 
رضا یزدانی و مازیار فلاحی برای جانبازان کنسرت برگزار کردند
تعهد دولتی نه، تعهد اجتماعی

[ آرش نصیری - روزنامهنگار، مدیر و مجری برنامه هزار صدا ]

 
الان که دارم این یادداشت را می‌نویسم، سعی می‌کنم احساساتی نشوم. حالا بیشتر از یک هفته از آن ماجرا گذشته و هنوز حس آن شب باقی است اما سعی می‌کنم مطلبی منطقی بنویسم نه کلمات و نظرات تحت تأثیر احساسات. آن شب البته فرق داشت. آنجا تا از آسانسور طبقه ششم برج میلاد بیرون آمدم و به محوطه بازی که به سالن برج میلاد منتهی می‌شود رسیدم، از ذوق بغض کردم. جای‌جای محوطه پر بود از جانبازان عزیز و خانواده‌های عزیزترشان، پیر و جوان، دختر و پسر، از هر طبقه و با هر لباس، همه آمده بودند. حال و هوای سالن هم فرق داشت.

راهنمایان سالن محترم‌تر و مهربان‌تر مردم را راهنمایی می‌کردند. جا برای رفت‌و‌آمد ویلچرها بازتر بود. جانباز عزیزی که دو پا و یک دستش را از دست داده بود، کنار ردیف صندلی‌های ردیف‌های جلویی سالن، با تنها یک دست باقی‌مانده‌اش، دختر نوجوان زیبایی را که به نظر می‌رسید نوه‌اش باشد، بغل کرده و منتظر شروع کنسرت بود. از شادی بغض کردم. به نظرم رسید موسیقی چقدر می‌تواند به درد بخورد. آنها و شادی‌هایشان بزرگ‌تر از همه موسیقی و دم و دستگاهش بود. شوخی که نیست. وقتی آنها می‌جنگیدند، هر دو نفری که می‌خواستند امروز برای آنها بخوانند، نوجوانی بیش نبودند و حالا اینها پدر و پدربزرگ و آنها ستاره موسیقی ما که هر روز از تعهد اجتماعی‌اش دورتر می‌شود.
 
***

همه‌چیزتحت‌الشعاع شکوه مهربان و بزرگ جانبازان بود. اول مازیار فلاحی به روی صحنه آمد و بعد رضا یزدانی. مازیار با عاشقانه‌ها و رضا یزدانی با ترانه‌های اجتماعی-اعتراضی‌اش. چینش خوبی بود برای به وجود آوردن یک شب خوب برای عزیزترین‌ها. شب درد دل و مهربانی و دیدار. این کار را معاونت هنری ارشاد انجام داده بود و چه کار شایسته‌ای هم بود اما کاش فضایی به وجود بیاید که خود هنرمندان این کارها را انجام بدهند.

ای کاش این کارها خودجوش باشد و فضای آن مهیاتر. ای کاش سالن‌ها موظف باشند و یا به صورت خودجوش امکان استفاده رایگان از امکانات‌شان را برای برنامه‌هایی از این دست در اختیار همه بگذارند که حتی می‌تواند در روزهای کم‌ترافیک وسط هفته‌شان هم باشد. برنامه دولتی به‌هرحال برنامه دولتی است و وقتی بوی استفاده از مناسبت‌های به وجود آمده بیاید، از معنویت و تأثیر اجتماعی آن کاسته می‌شود. ای کاش نه از طرف ارشاد و نه از طرف هنرمندان و مجریان، انگیزه برگزاری کنسرت‌هایی از این دست روابط فی‌مابین نباشد. آن شب البته همه‌چیز بوی صداقت می‌داد.
 
***

مازیار فلاحی در شروع برنامه‌اش اشاره کرد به جایی که جرقه برگزاری این کنسرت زده شد. روزی که جمعی از هنرمندان موسیقی پاپ از «آسایشگاه ثارالله» دیدار کردند. آن کار را هم همین معاونت هنری در روزهای شروع کارش هماهنگ کرده بود. دو برنامه خوب اما نه خودجوش. به هر حال وقتی کسی که مجوزهای آلبوم و کنسرت را می‌دهد، برنامه‌ریزی کارهایی از این دست را انجام می‌دهد و آن را اجرا می‌کند، نمی‌توان انتظار داشت هیچ‌کس هیچ فکر دیگری نکند. در هر صورت اقدام شایسته‌ای است، هم دیدار آن روز از آسایشگاه ثارالله و هم کنسرت این بار.

اما کاش این کارها توسط خود هنرمندان انجام شود و اساساً آن وقت ارزش این کار چند برابر می‌شود و از همین جاهاست که موسیقی و خواسته‌ها و حرف‌های آن نزدیک می‌شود به خواسته‌ها و مشکلات زندگی واقعی مردم، نه فقط روابط و عاشقانه‌های فی‌مابین. چه اشکالی دارد که یک خواننده یک روز در مدرسه دوران کودکی‌اش و برای هم‌کلاسی‌ها و بچه‌محل‌های قدیمی‌اش کنسرت بگذارد؟ چه اشکالی دارد یک خواننده در کارخانه‌ای که پدرش کارگر آن بود یا هست و برای کارگران آن برنامه اجرا کند؟ چرا کنسرت اینقدر از بطن اجتماع دور است؟ آیا این بساط را خود هنرمندان به وجود می‌آورند تا از مشتریانِ بلیت‌های صدهزار تومانی‌شان کم نشود؟ آیا این فاصله را ادارات دولتی به وجود آورده‌اند تا از درآمد کلان‌شان از محل سالن‌های عمدتاً دولتی کم نشود؟ چرا برنامه‌ای که می‌توانست توسط خود رضا یزدانی و مازیار فلاحی برنامه‌ریزی و اجرا شود، توسط معاونت هنری برنامه‌ریزی می‌شود؟ چرا این اتفاقات طبیعی اینقدر سخت می‌افتد؟ چرا...؟
 
***

الان و آن شب جای این چراها نیست و نبود. همه‌چیز خوب و صمیمی بود. تنها وقتی آن‌گونه نفس به نفس باشی می‌توانی بدانی که آنها چه می‌گویند و چه می‌خواهند و آن وقت تو چیزی را می‌خوانی که از جنس خود آنهاست و این خاصیت و رسالت اصلی هنر، به خصوص موسیقی و به خصوص‌تر، موسیقی پاپ است. آنها که این را نمی‌خواهند کسانی هستند که می‌خواهند هنر از این خاصیت‌ها خالی باشد. جوان هنرمند مطرح امروز اگر دور باشد از آنچه این دلاوران از سر گذرانده‌اند، حتماً بخش مهمی از ظرفیت هنر را حرام کرده است. کار موسیقی فقط از عشق گفتن نیست. یک بار هم باید بگویی: «تن‌تان به ناز طبیبان نیازمند مباد و وجود نازک‌تان آزرده گزند...»
منبع: 
اختصاصي سایت موسيقي ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 26 خرداد 1393 - 18:33

دیدگاه‌ها

یکشنبه 25 خرداد 1393 - 09:43

آقای نصیری ممنون از تکست زیباتون!امیدوارم فتح بابی بشه برای خودجوششی همگی هنرمندان...

دوشنبه 13 مرداد 1393 - 13:59

نویسنده عزیز و محترم
هیچ هنرمندی از ارائه هنر خود تحت هیج شرایطی امتناع نمیکنه.شرایط سخت برگذاری این برنامه ها در حوصله افراد نیست که بخوان بیفتن دنبال مجوز این قبیل برنامه ها.بله اگر خواننده های بدون مجوز باشن هیج مشکلی نداره هر روز تو مدرسه و کارخونه کنسرت میزارن ولی این افراد اگر برنامه ای بدون هماهنگی در جایی اجرا کنن باید به خیلی جاها جواب بدن و حتی احتمال لغو مجوز کاری رو هم به دنبال دارن.پس کسی سرش درد نمیکنه.همون خودشون برنامه بزارن هماهنگ کنن بعد بگن فلانی و فلانی تشریف بیارید بخونید خیلی بهتره

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود تعهد دولتی نه، تعهد اجتماعی | موسیقی ما