برنامه یاد بعضی نفرات
 
یادداشت بهرنگ نیرومند بر پرفورمنس تناهنگ؛
یک تکنوازی برای صلح
بهرنگ نیرومند: تناهنگ هانیبال یوسف و یاسر خاسب هرچند دوئتی بین پیانو و بدن بود، اما یک تک نوازی بود از صلح. یک روح در دو بدن. روحی پر از خیر و شر همچون سرشت آدمی. دهم اردیبهشت سال گذشته بود که هانیبال یوسف آهنگساز، رهبر ارکستر و موسیقیدان نام آشنای آشوری، ایده‌ای را که مدتی در سر پرورانده بود به همراه هنرمندی نقاش، تحت عنوان پرفورمنس «رنگاهنگ» در فضای باز موزه هنرهای معاصر تهران به اجرا درآورد.

اجرایی که در واقع یک دوئت پیانو-نقاشی بود. این بار اما هانیبال یوسف با ایده‌ای نو و متفاوت، از یاسر خاسب که هنرمندی شناخته شده در خلق تئاترهایی از جنس بدن و رقص معاصر است دعوت می‌کند برای اجرای پرفورمنسی با نام «تناهنگ». این تلاقی میان دو هنر موسیقی و تئا‌تر در عصر جمعه چهارم مهرماه ۱۳۹۳ میوه‌ای به بار می‌نشاند از جنس صلح و انسانیت. پرفورمنسی گرچه بداهه اما قوی، با پیرنگی هدفمند در آغاز، موجه در میانه و کمی سردرگم و آشفته در پایان، که البته ناشی از شرکت دادن تماشاگران در اجراست. پرفورمنس با نواختن پیانو آغاز می‌شود. پس از اندکی با صدای دهل از دور، چهار نفر با کلاه-روبند‌هایی همچون داعشی‌ها در حالی که روی دوششان یک بسته سفید گونی مانند را حمل می‌کنند وارد می‌شوند و آن را بر زمین گذاشته و می‌روند.

بسته تکان می‌خورد و از درون آن مردی بدون سر بیرون می‌آید. مردی که شاید داعشی‌ها سرش را بریده‌اند و بدن بی‌جان او را درون گونی نهاده‌اند. قربانیِ بی‌سر به خود می‌پیچد و همچون ماری که پوست می‌اندازد از درون خود انسانی را متولد می‌کند از جنس داعش. گویی که ظلم می‌تواند منجر به تکثیر ظالم در مظلومان گردد. از نگاهی دیگر تولد داعش از مرد بی‌سر می‌تواند نشانه‌ای از نتیجه کمبود آگاهی و خرد در میان مردمان باشد. داعشِ تازه متولد شده وحشی‌گری می‌کند، عروسک‌هایی که قربانیانش هستند را سر بریده و مُثله می‌کند، و آن‌ها را در کنار جسد بیجانِ گذشتۀ خود می‌اندازد. در صحنه قدرتنمایی می‌کند و آنگاه توجهش به پیانو جلب می‌شود. چرا که موسیقی هویتی دارد در تضاد با وحشی گری‌ای که او در پیش گرفته است. بنابر این به سمت نوازنده یورش می‌برد، دست‌های خونی‌اش را به بدن و لباس او می‌کشد و بر پشت او با خون حرف «ن» را می‌نویسد. علامتی که یادآور نشانه گذاری خانه مسیحیان در موصل عراق توسط داعشیان است و مهلتی که به آنان برای فرار از کاشانه‌شان داده شده بود.

در اینجا نیز قصد راندن نوازنده و تصاحب پیانوی او را دارد. می‌کوشد تا انگشتان نوازنده را از کلاویه‌ها جدا کند، پس از جدالی که نوازنده سعی دارد بازنده آن نباشد سرانجام این داعشی است که نوازنده را به کناری می‌راند، پشت پیانو می‌نشیند و می‌نوازد. موسیقی‌ای غیر هارمونیک و شیطانی. نوازنده اشک می‌ریزد و از این ناموسیقی و ناعدالتی زجر می‌کشد. کمی نظاره می‌کند، می‌اندیشد و آرام به سمت داعشی می‌رود و کلاه-روبند او را از سرش بر می‌دارد. داعشی جا می‌خورد. او اکنون بی‌نقاب مانده و با هویت انسانی خود مواجه شده است. گویی رام شده، بی‌اختیار پیانو را به صاحبش بازمیگرداند و بار دیگر موسیقی فضا را در بر می‌گیرد. داعشی متحیر به خود می‌نگرد، به نوازنده، به قربانیانش. در سوگ آن‌ها اشک می‌ریزد و برایشان عزاداری می‌کند. واکنش انسانی نوازنده در مقابل کنش غیر انسانی داعشی، انسان درون او را از زنجیر گرگ درونش رهایی بخشیده و با نوای موسیقی پرورش داده است. نخستین پایان بر این پرفورمنس همین جاست. اما پس از این هم اجرا ادامه پیدا می‌کند و در ‌‌نهایت به پایانی ختم می‌شود که پیش‌تر از آشفتگی آن در نتیجه گیری سخن رفته بود، پایانی که البته جالب و قابل تامل هم هست. در اینجا داعشی چهار نفر را از میان تماشاگران فرا می‌خواند، کلاه-روبندهایی مشابه را بر سر آن‌ها می‌پوشاند و در نقش‌های دوگانه قربانی و داعشی آن‌ها را به بازی می‌گیرد. این شاید بازخورد پیام اولیه پرفورمنس است که او می‌خواهد از تماشاگران بگیرد، و نیز می‌تواند گواهی باشد بر یارگیری‌های داعشیان از میان مردمان عادی. داعشی در سیری تسلسل وار با چاقویش این چند نفر را به قتل می‌رساند، زنده می‌کند و هر بار چاقو را به دست یکی از آن‌ها می‌سپارد و خود در مقام داعشی-قربانی کنار سایر قربانیان می‌نشیند تا واکنش آن‌ها را ببیند. تماشاگران فراخوانده شده همچون کودکان داعشیان که تصویری از جنایت‌های بزرگسالانشان را در بازی‌های کودکانه خود تکرار می‌کندد، به نوبت چاقو را به دست می‌گیرند. د

ر این بازی که داعشی به راه انداخته آن‌ها می‌توانند همچون گذشتهٔ خودش، یک داعشِ تازه متولد شده از جسم یک قربانی باشند یا راه‌هایی متمدنانه‌تر درپیش گیرند. واکنش‌ها جالب است. یکیشان چاقو را به زمین می‌اندازد و صحنه را ترک می‌کند، دیگری فقط فرد داعشی را می‌کشد و سایرین را آزاد می‌کند. دو قربانی دیگر اما خود بازتولید داعشند و همگی را می‌کشند. در این تکرار، سرانجام داعشی در بازی‌ای که خود ترتیب داده محکوم به نابودی می‌شود و این نابودی همراه می‌گردد با موسیقی‌ای ریتمیک و دست زدن و پایکوبی تماشاگران بر مزار پلیدی‌ای که در بستر خود به زوال رفته است. در ‌‌نهایت با پایان موسیقی و انداختن پارچه‌ای سفید بر روی پیانو به نشانه صلح و امید، پرفورمنس پایان می‌پذیرد. تناهنگ اجرای شریف و ظریفی است از جنس هنر. اجرایی ماندگار و اثرگذار، در روزگاری که هستند برگزارکنندگان و تماشاگرانی بر پرفورمنس‌هایی از جنس اعدام در ملا عام. هانیبال یوسف و یاسر خاسب اما بی‌هیچ ادعایی و حتی بدون هیچ سخنرانی‌ای بر مضمون اجرایشان، پرفورمنسی را به تصویر می‌کشند از جنس اعتراض، از جنس صلح، از جنس انسانیت، از جنس آگاهی، از جنس امید. مفاهیمی که در سایه سار بنایی زیبا به نام تئا‌تر شهر به یکدیگر پیوند می‌خورند.
منبع: 
موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 7 مهر 1393 - 15:40

برچسب ها:

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود یک تکنوازی برای صلح | موسیقی ما