برنامه یاد بعضی نفرات
 
پاسخی به یک جوابیه از بابک ریاحی‌پور عزیز؛
اندر احوالاتِ کعبه‌ی اعرابیِ خودبزرگ‌بینی!

[ میثم یوسفی - ترانه‌سرا و روزنامه‌نگار ]
 
بابک عزیز! دوست داشتم دیگران هم وارد این بحث شوند و در این مورد «تحلیل» بخوانم؛ نه نظر شخصی. با این‌همه و هرچند در یادداشتم از شما خواسته بودم به سوالاتم پاسخ دهید، به جز یک مورد که همان مقایسه‌ی خواننده‌های ایرانی و غیرایرانی بود، نظر و پاسخی دیگری از شما در جوابیه‌تان نخواندم. مخصوصاً در مورد سوال اول، دوم و پنجم‌ام که می‌توانست گرهی از این موسیقی باز کند، هیچ اظهار نظری نکردید.
 
یک سوال جدید هم دارم: چرا من، شما و مردم وقتی در مواجهه با آن خواننده‌ای که فقط و فقط پول دارد و نه هیچ چیزی، منتقد نیستیم؟! اصلاً مگر جز مردم، ممیز بهتری وجود دارد و جز همین مردم کسی توانسته هنرمندی را مانا کند یا از چرخه‌ی هنری بیرون ببرد؟! یا وقتی فلان انسان با جابجایی یک ملک بدون هیچ زحمتی چند ده میلیارد کاسب می‌شود، چرا کسی فریاد وامصیبتا سر نمی‌دهد؛ اما وقتی انسانی با هزینه‌ی مالی یا معنوی‌اش به اقتصادِ شنیداری و مالی موسیقی کمک می‌کند، همه مشت گره‌کرده تحویلش می‌دهند؟! اگر بازیگری با سرمایه‌ی طرفداران‌اش وارد موسیقی شود یا ثروتمندی با سرمایه مالی‌اش به چرخه‌ی موسیقی کمک کند، بد است؟ همان‌طور که شما در ویدیویی در مورد فعالیت‌های علی شوکت عزیز از اینکه بهاره رهنمای عزیز ترانه‌سرا تهیه‌کننده‌ی کارهایش است تعریف کرده بودید و خوشحال بودید، ایشان طرفداران‌شان را وارد موسیقی می‌کنند، اما دقیقاً در جایی دیگر ورود سینماگران به موسیقی را مسخره دانستید.
 
جز این، بعد از پیغام مهرآمیزی که شب قبل از انتشار جوابیه‌تان برای من ارسال کرده بودید و تماس تلفنی که بعد از انتشار جوابیه‌تان باهم داشتیم، متوجه شدم این پاسخ به شکل تلفنی از شما گرفته شده و گله‌مند بودید که قسمت‌هایی از آن حذف شده است. گفتید در قسمت پایانی یادداشت که اظهار نظر من را به همکاری در پروژه‌ی آلبوم موسیقی کامران تفتی ربط داده بودید، جمله‌ای با این مضمون داشتید که این حمایت را در جهت رفتارِ اخلاقیِ یک پدیدآورنده می‌پسندم و الان با متنی روبرو هستیم که این‌چنین می‌نماید که اظهار نظر من از ارزش فنی برخوردار نیست و فقط به خاطر حمایت از آن آلبوم بوده که دست به قلم برده‌ام!
 
در تماس تلفنی‌مان گفتید که در قسمت مثال‌های داخلی، به آلبوم کامران تفتی هم اشاره کرده بودید و گفته بودید این آلبوم هم از استثناها است و آلبوم محترمی است! این قسمت هم در مطلب منتشر شده نیست. باز گفتید که اسم‌هایی جز شادمهر عقیلی را که معاصرتر بودند و در سینما فعالیت‌های بسیار نازلی داشتند، مثال زده‌اید و این اسامی هم در متن منتشر شده نیست. اگر این موضوع واقعیت داشته باشد و بدون تأیید شما این حذف‌ها صورت گرفته که کار غیراخلاقی و غیرحرفه‌ای صورت گرفته است، اگر هم چنین نبوده و برای به دست آوردن دل من و آرام کردن اوضاع این‌ها را بیان کردید که متأسفانه باید بگویم در موضع نقد، من خودم هم در قبال خودم بی‌رحمم و سر خودم را کلاه نمی‌گذارم، چه برسد به عزیزانم و حتی بابک ریاحی‌پور عزیزم. پس الان با یک متنِ مشخص مواجه هستیم و من مجبورم با مصادیقی که در این متن آمده، مواردی را متذکر شوم:
 
مشخص است که بنده قصد مقایسه‌ی موسیقی داخل و خارج از ایران را نداشته‌ام و بیشتر از بسیارانی، در همه‌ی این سال‌ها به ایرادات فراوان این بازارِ بیمار اشاره کرده‌ام و هزینه‌های فراوانی هم در موضعِ میثمِ یوسفیِ ترانه‌سرا بابت این اظهارنظرها پرداخت کرده‌ام. اما وقتی شما یک گزاره‌ی کلی را بیان می‌کنید و تحلیلی در موردش نمی‌دهید، ساده‌ترین پاسخ، آوردن برهان خُلف برای این اظهار نظرِ غیرمستند است.
 
شما فرمودید «ورود بازیگران سینما به موسیقی، موسیقی را مسخره کرده است» و من چه در مدیای خارج از ایران و چه در داخل ایران، مثال‌های نقضی برای این تئوری آوردم و لازم است مجدداً تأکید کنم که حکمِ کلی صادر کردن در این مورد، عین فحش دادن و در رفتن است. جایی که تحلیل و صحبتِ مصداق به مصداق از بین می‌رود، همان جایی است که هیجان جای عقل را می‌گیرد و حاشیه جای متن را. جز این؛ مگر وقتی شما در کار موسیقی‌تان، بزرگان موسیقی جهان را الگو قرار می‌دهید تا پیشرفت کنید، این حرکت «خودبزرگ‌بینی» است؟!
 
شما در مصاحبه‌ای در سایت «موسیقی ما» در تاریخ 30 فروردین سال 90 در مورد آلبومی که در دست انتشار داشتید و هنوز منتشر نشده، گفته بودید: «قطعات همگی سبک راک و فانک دارند و متفاوت از همه کارهای قبلی‌ام است. سعی می‌کنم آلبوم را طوری کار کنم که مخاطبانم از آن استقبال کنند و آلبومم بتواند در میان مردم جا باز کند. اگر در این آلبوم از خواننده و کلام استفاده کنم، به کلام فارسی بسنده می‌کنم. چرا که دریافت مجوز برای قطعاتی که به زبان انگلیسی سروده شده‌اند، کار راحتی نیست.»
 
اینکه با وجود هنرمندهای بی‌نظیری در سبک‌های فانک و راک مثل پینک‌فلوید، لِد زِپلین، بیتلز، بلک سبث، جیمز براون، پرینس، جترو تال و هزاران گروه و هنرمند دیگر، شما قصد تولید آلبومی در این حیطه داشتید، تعبیر به «خودبزرگ‌بینی» می‌شود؟ مگر فانک و راک تولید و متعلق به موسیقی ایرانی است؟ اصلاً مگر سازی که شما در دست دارید و می‌نوازید، مال ایران است و شما بر اساس متدها، تئوری‌های موسیقی، پارتیتورهایی با خط فارسی و با زبان فارسی ساز می‌زنید و در غیر این صورت دچار «خودبزرگ‌بینی» شده‌اید؟! یا اینکه شما به خاطر مجوز قصد داشتید به فارسی ترانه تولید کنید و در غیر این صورت قصد تولید کارهایی با زبان انگلیسی داشتید، این بر اساس تئوری‌های موسیقی ایرانی بوده است؟!
 
اصلاً این چه مدل استدلالی است که چون ما ضعیف‌تر از جهانیم، باید در همین منجلابی که هستیم بمانیم و حتی مقایسه هم نکنیم؟ مگر من نوشتم آلبومِ کامران تفتی در اندازه‌ی «ژک برل» است یا حامد بهداد را با خولیو مقایسه کردم؟! مگر نه اینکه شما در گروه خواننده‌ای به اسم بابک جهانبخش ساز می‌زنید که موسیقی پاپ تولید می‌کند و تیلور سوئیفت هم موسیقی پاپ تولید می‌کند و الان ساز زدن شما و خواندن بابک جهانبخش تعبیر به خودبزرگ‌بینی می‌شود؟! بدیهی است که در صنعت، موسیقی، علم، اقتصاد و بسیاری چیزها، جهانِ مدرن از ما جلوتر است و ما در حال حاضر کاری جز تلاش برای رسیدن به نزدیکی‌های آن استاندارد و الگو قرار دادن آن استاندارد نداریم.
 
اگر نظری جز این دارید، من را یاد آن عزیزی می‌اندازید که در مناظره‌ای در تلویزیون در پاسخِ سوالِ دکتر زیباکلام که «اصل تفکیک قوا را چه کسی اختراع کرده که این‌همه غرب‌ستیزی می‌کنید؟!» به کعبه‌ی اعرابی نرسید و ره به ترکستان برد. هرچند من در همان یادداشت به آوردن مثال‌های غیرایرانی بسنده نکرده بودم و نمونه‌های فراوان داخلی را هم آورده بودم که مراجعه‌ی دوباره به آن را در همین لحظه توصیه می‌کنم! در مورد کعبه‌ی اعرابی و ترکستان، مرور حکایتی از گلستان سعدی شاید تنها ماحصل این گفت‌وشنودهای من و شما باشد:
 
«زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادت او؛ تا ظنّ صلاحیت در حق او زیادت کنند.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است
چون به مقام خویش آمد، سفره خواست تا تناولی کند. پسری صاحب فراست داشت، گفت: ای پدر، باری به مجلس سلطان در، طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید.
ای هنرها گرفته بر کف دست، عیب‌ها بر گرفته زیر بغل
تا چه خواهی خریدن ای مغرور، روز درماندگی به سیم دغل»
 
در مورد قسمت آخر یادداشت‌تان هم باید مشخصاً بگویم که هرچند من در همه‌ی سال‌های فعالیت هنری، بیشترین مراقبت را از خودم و پیرامونم داشته‌ام و سعی کرده‌ام که به هر قیمتی وارد هر پروژه‌ای نشوم، با این‌همه از هر انتقادی در جهتِ بهتر شدن کارهایم استقبال می‌کنم و این حرف‌هایی که در برابر آن اظهار نظر اولیه شما زدم را اگر فرد دیگری می‌زد، دقیقاً به خاطر اینکه اخیراً آلبومی با همکاری یکی از بازیگران سینما تولید کرده‌ام، وارد این بحث نمی‌شدم. هرچند که همین آلبوم در همه‌ی صحبت‌های شفاهی من و شما قبل و بعد از آن اظهار نظر جنجالی‌تان به عنوان اثری استثنایی، عالی، درجه‌یک، متفاوت و... تعبیر شده و من شما را به عنوان انسانی که در کلامش صداقت ندارد، نمی‌شناسم.
 
تعاریف دوستان موزیسینی مثل کاوه یغمایی، بهروز صفاریان، مهرداد نصرتی، مانی رهنما، سیامک عباسی و بسیاران دیگری قبل از انتشار کارها و در موضعی که به دنبال نگاه انتقادی آنها بودم تا دلسرد شوم و کارها را شاید منتشر نکنیم، همه باعث شدند که دلگرم‌تر به اتفاقاتی باشم که با آلبوم «عکس زمستونی تهران» ممکن است برای موسیقی پاپ ایران اتفاق بیفتد. یکی از آن‌ها همین نکته است که حداقل بعد از این اگر بازیگری وارد مارکت موسیقی شود و اثری در اندازه‌ای پایین‌تر از این آلبوم تولید کند، بدون درنگ به شکل بی‌رحمانه‌تری مورد قضاوت قرار خواهد گرفت.
 
اینکه چنین موضوعی کار من، کامران تفتی و دیگر عوامل این آلبوم را برای بهتر و بهتر شدن سخت می‌کند که بیشتر از آزاردهنده بودن، لذت‌بخش و دلچسب خواهد بود. ولی با همان منطقی که چنین موردی را مطرح کرده، باید بپرسم که همکاری با بابک جهانبخشِ عزیز چه ارزش هنری‌ای دارد که شما را به نقد این جریان از موسیقی وادار نمی‌کند؟! همان تعصبی که باعث می‌شود از نشست خبری‌ها تا اظهار نظرهایتان به دفاع از همکاری با این دوست هنرمند بپردازید، در اندازه‌ای وسیع‌تر می‌تواند من را متعصب به دفاع از کاری بکند که اگر از نظر محبوبیت مردمی در اندازه‌ی پایین‌تری از کارهای بابک جهانبخش عزیز باشد، از نظر هنری و فنی قطعاً در اندازه‌های بالاتری از آن موسیقی و نمونه‌های مشابه‌اش حرکت می‌کند.
 
هرچند از اساس قیاس این مدل موسیقی‌ها را نمی‌پسندم و کامران تفتی، بابک جهانبخش، سهیل نفیسی، همایون شجریان، محسن چاوشی و... هرکدام بخش مجزایی از جمعیت 80 میلیونی ایران را پوشش می‌دهند و منطق تولیدی‌شان هم از اساس جدا از هم است، هرچند شاید در قسمت‌های کوچکی هم‌پوشانی هم داشته باشند.
 
شاید اگر موسیقی بابک جهانبخش جدی‌تر باشد، طرفداران‌اش را از دست بدهد. من این موضوع را درک می‌کنم و وارد ارزش‌گذاری هنریِ موسیقی پاپیولار نمی‌شوم؛ اما آیا شما هم همین‌قدر منصفانه و بدون شیطنت گفتید که «ورود بازیگران سینما به عرصه موسیقی، موسیقی ایران را به مسخره کشیده!» و با همین انصاف در پاراگراف آخر جوابیه‌تان همه‌ی حرف‌های من را به ذی‌نفع بودن در پروژه‌ای ربط دادید، تا آن را فاقد اعتبار کنید؟!
 
البته که من در خلوتم به صحبت شفاهی با شما بیشتر استناد می‌کنم و این حذفِ قیود را از شیطنتی می‌دانم که دوست داشته این بحث را داغ‌تر کند. پس فقط در همین یادداشت آن‌ها را اساس می‌گیرم، چون اگر چنین نبود، من هم پاسخ مجددی برای شما نمی‌نوشتم. این هم آخرین یادداشت من در این باره خواهد بود؛ چون کش دادنِ بیش از حدش را علی‌رغم ظرفیت بالایی که در خودم و بابک ریاحی‌پور سراغ دارم، به نفع همان‌هایی می‌دانم که بیشتر از متن، به دنبال حاشیه‌ها هستند و می‌روم تا از نوازندگی بی‌نظیر بابک ریاحی‌پور در قطعه‌ی «پرواز روی بام تهران» و سه قطعه‌ی دیگری که در آلبوم‌ «عکس زمستونی تهران» نواخته لذت ببرم.
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 22 فروردین 1395 - 12:14

دیدگاه‌ها

یکشنبه 22 فروردین 1395 - 18:49

حاجی بیخیال تو عمری
ی بار ی چیزی گفتی خودتو ضایع کردی
هم مردم جوابتو دادن هم خود بابک
نکن با دم شیر بازی
خودت حرفاتو بخون آخه خودت خندت نمیگیره؟؟؟
نمیخواد دیگه ضایع شدن خودت رو جمع کنی
همون ساکت بمونی لطف کردی
بیشتر بی سوادیتو به رخ نکش

یکشنبه 22 فروردین 1395 - 21:52

میدونم خونده نمیشه ولی میگم. شما تو تصوراتتون برای یک آهنگ آلبوم کامران تفتی رو حذف و همون آهنگو با صدای کاوه آفاق، کاوه یغمایی و یا حتی سیامک عباسیو... هر خواننده خوبی که سراغ دارید باز هم تاکید میکنم تو تصورتون با همون شعر و اهنگ گوش کنید. کدوم دلسبتره؟؟؟ اونی که سعی میکنه فالش نخونه یا اونی که کارش همینه؟؟؟ کدوم بیشتر شنیده میشد؟؟؟ واقعا حیف این موزیک و شعرها نبود که شاید با صدای یک خواننده خوب ماندگار میشد یا اینطوری که حیف بشن!!!! یا آلبوم بهرام رادان! جز مسخره کردن شعرها و موزیکش نبود که با صدای فوق العاده ... ضعیف بگم بهتره خونده شد؟؟؟ واقعا این مسخره کردن موسیقی نیست؟؟؟!!! یه چیزی بگم در آخر اینم اینه که یه زمانی شعری و ملودی و یا تنظیم فوق العاده ای دست کسی میفته که صدا و دیسیپلین خونندگی نداره و اون اثر رو از ماندگاری میندازه این داستان کلی موسیقی ماست. بدون خوندل خوردن وزحمت کشیدن هیچی بدست نمیاد برای مانا بودن تمام عوامل شرطه جناب یوسفی عزیز....

دوشنبه 23 فروردین 1395 - 07:39

خدایی چندشم میشه از روشنفکر بازی الکی . کاملا حق با استاد ریاحی پور بوده و هست ...

دوشنبه 23 فروردین 1395 - 08:53

با سلام
ٱقای محترم شما چرا با بابک ریاحی پور مشکل داری همش انتقاد از بابک جهانخش میکنی ، چرا سعی میکنید انسانهای موفق رو زیر سوال ببرید ...

دوشنبه 23 فروردین 1395 - 11:58

چقدر خوشحالم چاوشی با شما همکاری نکرد!
واقعا ادم اهل حاشیه ای هستید که اخلاق و منش بزرگوارانه هم نداری و در به اصطلاح "نقد" خودت مکالمه های تلفنی طرف مقابل رو فاش میکنی

کسی از شما انتظار نداره نقدِ درست و درمون کنید. فکر میکنم انتظار این باشه که شما کمی بزرگتر شید!

اگر شما نقاد این موسیقی اید، وای به حال این موسیقی!

دوشنبه 23 فروردین 1395 - 15:49

یه کم منطق داشته باشین ببینین این بنده خدا راست می گه

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود اندر احوالاتِ کعبه‌ی اعرابیِ خودبزرگ‌بینی! | موسیقی ما