برنامه یاد بعضی نفرات
 
نگاهی به موسیقی فیلم‌های حاضر در سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر - 1 (فیلم‌های «شعله‌ور»، «بمب» و «فیلشاه»)
از كمانچه يونانى تا عود عربى

[ نسیم قاضی‌زاده - روزنامه‌نگار و منتقد ]
 
جشنواره امسال باند صوتى متنوعى دارد، از آهنگسازهاى قديمى در آن حضور دارند تا آهنگسازان فيلم اولي. در روز اول، سهراب پورناظري بعد از هشت بار تجربه همكاري با حميد نعمت الله بهترين و پخته ترين اثرش را نوشته، النى كارايندرو براي اولين بار در سينماي ايران موسيقي ساخته و ستار اوركي  موسيقي پرحجمى براي انيميشن فيلشاه ساخته.

 
  
نگاهی به موسیقی فیلم «شعله‌ور»: اثر سهراب پورناظری
روی مرز
 
موسیقی فیلم «شعله‌ور» را باید پخته‌ترین ساخته «سهراب پورناظری» در حوزۀ موسیقی فیلم دانست؛ موسیقی‌ای دور از تجربه‌گرایی صرف با تمرکز و وحدت بیان که در جای‌جای فیلم حضوری به‌اندازه دارد و در عین حال، خودنمایانه نیست. با اینکه پورناظری و نعمت‌الله سال‌ها است که به زبان مشترکی در سینما دست یافته‌اند و پورناظری به‌نوعی به‌عنوان آهنگساز انحصاری نعمت‌الله شناخته می‌شود، اما با ساخت موسیقی «شعله‌ور» نشان داد که هنوز حرف‌های ناگفته و قصه‌های تعریف‌نکردۀ زیادی برای هم دارند؛ احتمالاً شبیه همان وضعیتی که نعمت‌الله و مقدم‌دوست سال‌ها است کنار هم تجربه می‌کنند و هنوز حرف‌هایشان برای هم ته نکشیده و می‌توانند از کنار هم بودن احساس رضایت و تازگی را تجربه کنند.
 
موسیقی «شعله‌ور» در تیتراژ با فضای الکترونیک آغاز می‌شود؛ فضایی که بارها سهراب آن را در فیلم‌های نعمت‌الله -به‌خصوص فیلم‌های اخیرش همچون «آرایش غلیظ» و «رگ‌ خواب»- تجربه کرده است. در یک‌سوم ابتدایی فیلم، حضور موسیقی اما محدود به تماس‌های کوتاه صوتی است با موسیقی‌های مختلف از قطعه‌ای از گروه پالت گرفته (که در میهمانی در حال پخش است) تا موسیقی بلوچی (که در ضبط ماشین در جاده زاهدان-زابل پخش می‌شود). اما بعد از این لحظات، با ورود شخصیت اصلی به سیستان و بلوچستان، موسیقی فضایش را پیدا می‌کند و با حرکت دوربین -به‌خصوص در فضاهای طبیعت و واید- بیش از پیش شنیده می‌شود.
 
اولین برخورد با موسیقی در جاده است؛ اتفاقی که بارها در طول موسیقی در جاده تکرار می‌شود. ترکیب اصلی موسیقی همان موسیقی تلفیقی است در همراهی با موسیقی الکترونیک. اما این بار، موسیقی محلیِ لوکیشن فیلم، فضای اصلی را به خود اختصاص داده است. موسیقی البته که یار اصلی شخصیت تنهای فیلم است؛ صدای جنون‌های دائم او است؛ صدای مغز او است که لحظه‌ای از خیال دست برنمی‌دارد. موسیقی گاه هاشورهایی گذرا است که همراه با واگویه‌های ذهنی او می‌آید و گاه در سکوت حضوری کوتاه دارد. با این حال، همین حضور کوتاه، تأثیرگذار است و برایش زحمت کشیده شده.
 
موسیقی به فراخور تصاویر حضور دارد. در صحنه‌های عزاداری، با نواهای محلی همراه است و در تصاویر جاده‌ای، ضرباهنگ دارد. از سویی، موسیقیِ فیلم‌نامه‌ای هم (همچون صحنه رقص‌های محلی یا آوازهای گذرایی که توسط آدم‌ها اجرا می‌شود) به غنی شدن صدای فیلم کمک کرده است. موسیقی در «شعله‌ور» روی مرز افکتیو-ملودیک در حرکت است. آنجا که نیاز است ضربه‌اش را بزند، می‌زند و آنجا که کمتر ضروری است، در سایه می‌آید و می‌رود.
 
اصلی‌ترین قسمت موسیقی زمانی‌ است که به نظر می‌آید شخصیت اصلی خودش را پیدا می‌کند و با باور اینکه فرزندش -که تنها دارایی واقعی‌اش است- دارد از دست می‌رود، شروع به دویدن در بیابان می‌کند. این سلوک فردی همراه است با یک ملودی آرام در همراهی با سازهای زهی و بعد شنیدن این جمله: «خسته شدم از بس دویدم، باید استراحت کنم، باید از پله‌ها بالا برم» ویولن‌های کشدار و تیز، صدای این خستگی، صدای پله‌ها و کانتینرهای فلزی است که باید از آنها بالا رفت و به نوید رسید.
 
همایون شجریان همراه این سال‌های سهراب پورناظری و حمید نعمت‌الله هم بار دیگر در این پروژۀ سینمایی حضور داشته و برای اولین بار در فضای تلفیقی موسیقی محلی سیستان و بلوچستان، سازهای الکترونیک و موسیقی راک و البته موسیقی سنتی ایرانی آواز سر داده است. نتیجه؟ همچون همیشه شنیدنی است. هرچند اگر توقع شنیدن قطعه‌ای در حال‌وهوای ساده و به‌یادماندنی موسیقی‌های «رگ خواب» را دارید، قید شنیدنش را بزنید. اما اگر دل‌تان برای قطعاتی همچون «با من صنما» و «رو سر بنه به بالین» تنگ شده، می‌توانید امیدوار باشید که قطعه‌ای در همان حال‌وهوا اما در ورژنی جدیدتر انتظارتان را می‌کشد؛ قطعه‌ای که در آن می‌توانید صدای استاد «نصرت فاتح علی‌خان» را هم بشنوید.

 
  
نگاهی به موسیقی فیلم «بمب؛ یک عاشقاته»: اثر الی کارانیندرو
والسی در زیرزمین
 
از پیش از آغاز جشنواره، بسیار روی حضور النی کارائیندرو (آهنگساز مهم و معروف موسیقی فیلم) در مقام آهنگساز «بمب؛ یک عاشقانه» مانور داده شد؛ مانوری که خب طبیعی هم بود. آهنگسازی قدر که برای اولین بار برای اثری در سینمای ایران موسیقی ساخته، آهنگسازی که آثارش -به‌خصوص برای شنوندگان جدی موسیقی در ایران- آشنا است و قطعاتی را که او به‌صورت ویژه برای فیلم‌های آنجلوپلوس نوشته، از یاد نخواهند برد، حالا بماند که تنی چند از آهنگسازان اتفاقاً خوب سینمای ایران در ابتدای کارشان بسیار تحت تأثیر موسیقی‌های این خانم خوش‌قریحه بودند و بعدها که نامی در میان نام‌ها پیدا کردند، توانستند از زیر سایه این شباهت‌های بسیار خارج شده و مسیر خودشان را پیدا کنند.
 
پیمان معادی به اشکال مختلف علاقه‌اش به موسیقی را نشان داده و از آن مهم‌تر، در همان فیلم اولش ثابت کرد که برای موسیقی توانی ویژه و ارزشی مضاعف قائل است. در فیلم دومش هم نه‌تنها با انتخاب یک آهنگساز کاربلد بین‌المللی به این مسأله صحه گذاشته که در جای‌جای فیلم از موسیقی‌های باکیفیت و در عین حال خاطره‌انگیز بهره جسته است.
 
کارائیندرو هم هرچند موسیقی‌ای به قدرت موسیقی‌هایی که برای برخی فیلم‌ها در کارنامه درخشان کاری‌اش ساخته ننوشته، اما این موسیقی متن، بسیار شنیدنی است. بهترین ویژگی موسیقی این فیلم این است که جاهای استفاده از موسیقی از قبل کاملاً مشخص شده. شبیه‌ترین و دم‌دست‌ترین نمونه از این دست، «یه حبه قند» با موسیقی به‌یادماندنی محمدرضا علیقلی است که شامل سه کلیپ است؛ والسی روی آنها آمده که آن را خاطره‌انگیز کرده. میرکریمی از قبل جاهایی را برای این فضای موسیقایی که -به‌نوعی بی‌شباهت به موزیک‌ویدئو نیست- تدارک دیده و بعد آهنگساز برای آنها قطعه نوشته. در این لحظات، اسلوموشن‌ها، حرکات مختلف دوربین و ایستایی قصه، همه و همه از قبل دیده شده تا احترام ویژه‌ای برای حضور موسیقی گذاشته شود. دقیقاً همین اتفاق با شباهت بسیار بالای فرم موسیقی (والس) در «بمب؛ یک عاشقانه» رخ می‌دهد. کارائیندرو با اشاره به حال و هوای عاشقانه و در عین حال آرامی و بی‌حرفی دو نوجوان فیلم، فرم والس را برای روایت آنها انتخاب کرده است. همان اسلوموشن‌ها، همان نگاه‌ها و مکث‌ها تکرار می‌شود تا موسیقی توان عرض اندام داشته باشد.
 
تمامی نوازندگان موسیقی حتی سازهایی چون عود و کمانچه (البته عود و کمانچه‌ی یونانی) یونانی و غیرایرانی‌اند؛ اما موسیقی «بمب؛ یک عاشقانه» صدایی غیرایرانی ندارد. اصلی‌ترین دلیل این ماجرا را باید در تأثیرگذاری حضور موسیقی فیلم‌نامه‌ای جست‌وجو کرد. بهره‌گیری بسیار خوب از موسیقی‌های سنتی دهۀ شصت، آوازهای استاد شجریان، نوازندگی‌های محمدرضا لطفی، بهره‌گیری از موسیقی‌های محلی که توسط کاراکترهایی همچون معلم مدرسه اجرا می‌شود، پخش موسیقی‌هایی از رادیو و همین‌طور از ضبط‌صوت، چنان باند صوتی غنی‌ای برای فیلم معادی ساخته که جایی برای احساس غیرایرانی بودن نمی‌ماند. علاوه بر این، به کمک طراحی صحنه و حتی فضاسازی نوستالژیک فیلم هم آمده و به باورپذیری صحنه‌ها کمک کرده است.
 
موسیقی‌های کارائیندرو هم به دلیل نزدیکی خاستگاه موسیقی یونان به موسیقی ترکیه و ایران، نه‌تنها از این حال‌وهوا دور نیست، بلکه با استفاده از فرم‌ ساده‌ای همچون والس و همین‌طور سازهایی همچون ابوا و کلارینت -که از موسیقی ایرانی جدا نیستند- همچنین ویولن‌سل که در فضاسازی سینمایی همیشه موفق است، توانسته خوب عمل کند. اصلی‌ترین و مهم‌ترین ویژگی موسیقی خانم کارائیندرو را باید در یکپارچگی آن دانست که با وجود تعریف ساز‌های مختلف برای بیان صحنه‌های متفاوت، توانسته پیوستگی موسیقایی موسیقی متن «بمب؛ یک عاشقانه» را حفظ کند و از این نظر، کلاس درسی شاید باشد برای برخی از آهنگسازان سینمای ایران.
 
قطعاً موسیقی کارائیندرو از به‌یادماندنی‌ترین آثار او برای سینما نیست؛ اما در موسیقی سینمای ایران اثری است شسته‌روفته که نمی‌توان به آن ایرادی وارد دانست و به وظیفه موسیقایی-سینمایی‌اش به خوبی عمل کرده؛ هرچند می‌توانست با بهره‌گیری از ملودی‌ای به‌یادماندنی‌تر، موسیقی «بمب؛ یک عاشقانه» را در سینمای ایران ماندگار کند.


 
  
نگاهی به موسیقی فیلم «فیلشاه»: اثر ستار اورکی
موسیقی سوار فیلم
 
همیشه در تاریخ سینما بوده‌اند موسیقی‌هایی که بالاتر از فیلم‌ها ساخته شده‌اند؛ هرچند اگر این داستان توأمان باشد، طبیعتاً این روند به شکل درست‌تری ادامه پیدا می‌کند. «فیل‌شاه» که موسیقی‌اش را ستار اورکی ساخته، یکی از همین نمونه‌ها است که شاید بتوان این را هم خوش‌شانسی و هم در عین حال بدشانسی تلقی کرد. خوش‌شانسی از این نظر که موسیقی به خوبی و یک سر و گردن بالاتر از کلیت فیلم شنیده می‌شود و بدشانسی از این نظر که تماشاگر طاقتش از تماشای فیلمی که چندان خوب نیست، سر برود و پیه نشنیدن یک موسیقی خوب را هم به تنش بمالد و از سالن بیرون برود. در سالنی که من فیلم را تماشا کردم، هر دو قشر حضور داشتند؛ از تماشاگرانی که سینما را قبل از آنکه فیلم به میانه برسد، ترک کردند تا تماشاگرانی که به دلایل مختلف -از جمله موسیقی یا هر دلیل اولیه و ثانویۀ دیگری- روی صندلی‌هایشان تا پایان فیلم نشستند و در پایان، تیتراژ فیلم را (با صدای مهرداد شهسوارزاده) شنیندند و سالن را ترک کردند.
 
موسیقی «فیل‌شاه» موسیقی فیلمی از جنس اغلب ساندترک‌هایی که این روزها در سینما -به‌خصوص سینمای ایران- با بودجه‌های نحیفی که برای موسیقی فیلم تدارک می‌بینند، نیست. موسیقی‌‌ای است که برای آن زحمت بسیار کشیده شده و ارکستری بزرگ به معنای واقعی در اجرای آن کوشیده. در آن، فضاهای مختلف را می‌توان جست‌وجو کرد و از موسیقی کلیسایی تا موسیقی با تم عربی تا موسیقی کلاسیک و حتی در پایان، فضایی مشابه موسیقی پاپ را دید. البته این را شاید نتوان جزء نقاط قوت موسیقی فیلم به شمار آورد اما زمانی که شما به تماشای تصاویر «فیل‌شاه» بنشینید، متوجه این مسأله خواهید شد که این فضاها تا حدود زیادی در موسیقی حل شده‌اند و کمتر این پراکندگی توانسته آزاردهنده باشد.
 
از سویی دیگر، صداهای آکوستیک و ملودی‌پردازی‌هایی که شده، توانسته‌اند به روایتگری قصه و پیوستگی آن کمک کنند. «فیل‌شاه» عمیقاً از مشکل فیلم‌نامه که سهل است، از مشکل نداشتن داستانی در حد توان نود دقیقه رنج می‌برد و انواع و اقسام خرده‌ قصه‌ها را به هم وصله‌پینه می‌کند تا بتواند داستانش را به سرانجام برساند و تهش نقطه بگذارد. اما موسیقی توانسته این پیوستگی فضاها را -تا جایی که در توانش بوده البته- ایجاد کند. حجم موسیقی می‌تواند کمتر از این باشد و شاید برای اکران عمومی اگر از حجم آن کاسته شود، تأثیرگذاری‌اش بیشتر شود.
 
«فیل‌شاه» از همان ابتدا به دلیل نام و شیوه‌ای که آغاز می‌شود، تماشاگر را به یاد «شیرشاه» می‌اندازد؛ تولد نوزاد قوی‌ترین فرد جنگل در میان جمع کثیری از حیوانات که همگی از ورود آن خوشحال‌اند. موسیقی در این اُپنینگ به‌یادماندنی سنگ‌تمام گذاشته. استفاده از گروه کر به همراه ارکستری که آرام به اجرای ملودیک قطعه می‌پردازد، توانسته صحنه‌آرایی خوبی برای باند صوتی داشته باشد. از سویی دیگر، صحنه‌هایی همچون صحنه نجات دادن شادفیل از آب، موسیقی زیبایی دارد که به کمک تصاویر آمده. ویژگی موسیقی «فیل‌شاه» در مقایسه با حتی فیلم‌نامه این اثر، این است که توانسته به لایه‌های زیرتری از داستان دسترسی پیدا کند که همان به عمق رفتن توانسته حبل‌المتین‌اش شود.
 
اصلی‌ترین تم موسیقی، در زمان حمله ابابیل به سپاه ابرهه است که آهنگساز از هر ابزاری که در توان داشته، برای بازنمایی آن استفاده کرده و توانسته موفق شود که این تصاویر، جانی دوباره بگیرند. بهره‌گیری از سازهای زهی، بادی، گروه کر، کوبه‌ای ها به شکوه چرخش پرندگان بر فراز آسمان و خانه خدا افزوده است.
منبع: 
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 17 بهمن 1396 - 18:39

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود از كمانچه يونانى تا عود عربى | موسیقی ما