برنامه یاد بعضی نفرات
 
پرونده‌ای برای آلبوم «کجا باید برم» اثر روزبه بمانی و علیرضا افکاری - 2
غمگین‌ترین ترانه‌‌های جهان را سروده‌ام

[ حسن علیشیری - ترانه‌سرا ]

بگذارید همین ابتدا تکلیفم را با این یادداشت روشن کنم. آن‌چه خواهید خوانید نکاتی درباره‌ی آلبوم تازه منتشرشده‌ی ترانه‌سرا و -حالا دیگر- خواننده‌ی خوب هم‌روزگار، روزبه بمانی است و نه آن‌چنان که ممکن است انتظار برود، نقدی بر ترانه‌های این آلبوم. چرا که مهم‌ترین پیش‌نیاز نقد یک اثر را کنار گذاشتن عقده‌ها و دشمنی‌ها و علقه‌ها و علاقه‌ها می‌دانم و در این مورد به‌خصوص نمی‌توانم علاقه‌ام به این دوست قدیمی را کنار بگذارم و بی‌طرفانه فقط درباره‌ی اثرش بنویسم، به همین دلیلِ ساده، در قالب چند نکته، به نوشتنِ آن‌چه در پیوند با «کجا باید برم» به نظرم می‌رسد اکتفا می‌کنم و نقدِ موشکافانه‌ و ترانه‌ به ترانه‌ی این آلبوم را به زمانی مناسب‌تر، یا منتقدی بی‌طرف، می‌سپارم.

۱.
این آلبوم می‌توانست خیلی پیش‌تر از این‌ها منتشر شود، اگر برخی تنگ‌نظری‌ها راه را بر انتشار صدا و نام روزبه بمانی نمی‌بست، همان‌گونه که همین محدودیت‌ها باعث شده نام علی‌رضا افکاری، آهنگساز این آلبوم در شناسنامه‌ی آثار منتشر نشود و تعدادی از ترانه‌سرایان خوب این سرزمین را هم‌چنان پشت سد انتشار قرار داده. به نظر می‌رسد طراحی کلی فضای موسیقایی این آلبوم مدت‌ها پیش و در فضای آثار درخشان تیم بمانی-افکاری با بزرگان موسیقی پاپ شکل گرفته و اگر انتشارش تا این حد عقب نمی‌افتاد می‌توانست اتفاق‌های بزرگتری از آن‌چه امروز رخ داده را رقم بزند و روزبه بمانی را خیلی پیش از این‌ها در ردیف خوانندگان برتر موسیقی پاپ ما قرار دهد. آن‌وقت می‌شد از او انتظار داشت چه در سرایش ترانه برای خودش و چه اجرا، خاص‌پسندتر و متفاوت‌تر عمل کند؛ آن‌چنان که در همکاری او با گروه دارکوب و قطعه‌ی «خون‌بس» دیده و شنیده‌ایم.

۲.
وقتی خواننده‌ای جوان نخستین آلبومش را منتشر می‌کند، مخاطبین و منتقدین بی پیش‌قضاوت با خودِ اثر روبرو می‌شوند اما این موضوع نمی‌تواند در مورد ترانه‌سرایی که از مطرح‌ترین و مؤثرترین ترانه‌سرایان سال‌های اخیر است صادق باشد. هر کسی آن بخش از کارنامه‌ی بمانی را که بیشتر می‌پسندد و دوست دارد در آلبومش جستجو می‌کند. مخاطب عام، دوست دارد بمانیِ آلبومِ درخشانِ «دنیای این روزای من» و خواجه‌امیری و یراحی و... را بشنود و هواداران و دوست‌داران ترانه‌های اجتماعی و در فضای جنگِ روزبه می‌خواهند او را در قامت یک خواننده‌ی اجتماعی ببینند که ترانه‌هایی را می‌خواند که دیگران نمی‌خوانند. برای آلبوم اول طبیعی‌ست که روزبه جانبِ دسته‌ی اول را بگیرد و سعی کند به دایره‌ی مخاطبینش بیفزاید و در ادامه به دغدغه‌های گروه دوم، که حدس می‌زنم دغدغه‌های خودش هم هست و در قطعاتی مثل «خون‌بس» و «بدون‌تاریخ، بدون‌امضا» منعکس شده، بپردازد. اتفاقی که به باور من آینده‌ی حرفه‌ی خوانندگی او را شکل خواهد داد.

۳.
درست است که «کجا باید برم» را نمی‌توان یک «کانسپت‌آلبوم» -آلبومی مبتنی بر یک ایده‌ی واحد- به حساب آورد اما ردپای سبک عاشقانه‌نویسیِ بمانی، که سال‌هاست در همکاری با بزرگان پاپ به‌وجود آمده و شنیده شده در تمام قطعات این آلبوم و دکلمه‌های آغاز قطعات دیده می‌شود. بیایید کمی درباره‌ی این «سبک» حرف بزنیم. عاشقانه‌های بمانی، در اغلب اوقات از معشوقی دور یا از دست‌رفته می‌گویند که بر خلافِ سنتِ شعر عرفانی ما، پایش روی زمین است و مثل عاشق انسانی عادی است که اشتباه می‌کند و ممکن است در به شکست انجامیدن رابطه مقصر هم باشد. هدف از رابطه‌ی عاشقانه هم رسیدن به آرامش و درک متقابل است که در مفهومی مثل «خانه»، عنصر تکرارشونده و آشنای ترانه‌های روزبه، متجلی می‌شود. در بُعد تکنیکی هم عناصری هم‌چون تکرار واژگان با هدف ایجاد موسیقی درونی، استفاده‌ از آرایه‌هایی هم‌چون ایهام، کنایه و تضاد با هدف خلق تصاویر تازه، دایره واژگانی آشنا و پرکاربرد، بهره‌گیری از اوزان عروضی نزدیک به محاوره‌‌ی روزمره و در نهایت به تصویر کشیدن جزئیات یک رابطه‌ی عاشقانه، که به زعم من از مهم‌ترین نقاط قوت ترانه‌های عاشقانه‌ی بمانی هم‌چون «حراج» است و در این آلبوم کمتر دیده می‌شود، از شاخصه‌های این سبک، که حالا دیگر طرفداران و البته مقلدان زیادی دارد به حساب می‌آید. به نظر می‌رسد در زمان طراحی این آلبوم، بمانی بر روی همین سبک و فضا تمرکز کرده و به عمد از دیگر فضاهای مورد علاقه‌ی خود، به ویژه در بخش ترانه‌ی اجتماعی پرهیز کرده، تا به آلبومی یک‌دست عاشقانه برسد؛ موضوعی که می‌تواند از سویی مخاطب عام را راضی نگه دارد و از سوی دیگر به ملال مخاطب جدی‌تر بیانجامد. البته در برخی قطعات مثل «من حافظم»، «شلیک» و «خونه‌ی قدیمی» و در بسیاری از دکلمه‌های این آلبوم، بمانی سعی کرده فضای متفاوتی ایجاد کند و از عاشقانه‌های روتین و تکراری فاصله بگیرد و به ایده‌آل‌های خود از ترانه، به زعم من، و پسندِ مخاطبین جدی‌تر نزدیک‌تر شود.

کانسپت دیگری که در این آلبوم به وضوح دیده می‌شود، حضورِ بمانیِ ترانه‌سرا و تأکید بر وجه شاعریِ خواننده-راوی در بسیاری از ترانه‌هاست. سطرهایی هم‌چون: « بدبختی است که شاعر یک شهر باشی و/ عشقت نخواندت و نماند به پایِ تو»، «من یه عمره تمام دردامو/ قصه کردم برای یک دنیا/ شعر گفتم برای این مردم/ که تو حرفامو بشنوی تنها»، « غمگین‌ترین ترانه‌‌هایِ جهان را سروده‌ام/ از من به من به غیرِ همین غم نمی‌رسد»، «من یه شاعر شدم که بعد از تو/ عشقو با مرگ زندگی کرده»، «چشمای تو غزل، سکوتِ تو یه مثنوی/ من حافظم اگه، ترانه‌مو تو بشنوی» این کانسپت به خوبی دیده‌ می‌شود.

به نظر می‌رسد استفاده از دکلمه در آغاز قطعات هم برای تأکید بر همین کانسپت صورت گرفته، این ایده‌ای با توجه به این‌که «کجا باید برم» نخستین آلبوم بمانی است جذاب و منطقی به نظر می‌رسد، گرچه شاید لزومی به وجود دکلمه در آغاز تمام قطعات نبود و می‌شد با جدا کردن دکلمه‌ها از قطعات یا استفاده از آن تنها در آغاز برخی ترانه‌ها، استفاده‌ی هوشمندانه‌تری از دکلمه کرد.

۴.
به شخصه همیشه مدافع خواندنِ ترانه‌سراها بوده‌ام و هستم. حتی اگر به خوبیِ خواننده‌های حرفه‌ای نخوانند، تسلطشان بر کلام و مهم‌تر از آن مؤلف بودنشان می‌تواند به خلق آثاری درخشان و ماندگار تبدیل شود. بماند که در دهه‌های اخیر شاهد خواننده شدن ترانه‌سرایانی بوده‌ایم که بسیار خوب و درست و حرفه‌ای می‌خوانند. شاخص‌ترین این ترانه‌سرایان جناب شهیار قنبری است که ترانه‌های خود را بهتر از بسیاری از خوانندگان بزرگ خوانده و مخاطبین جدی و پیگیر خود را دارد. به گمان من، روزبه بمانی هم به همین گروه از ترانه‌سرا-خوانندگان تعلق دارد و جدا از وجه ترانه‌سرایی‌اش، با توجه به تلاش‌ها و ممارست فراوانی که طی سالیان طولانی داشته، بسیار خوب می‌خواند و می‌تواند خواننده‌ای ماندگار در موسیقی پاپ ما باشد. این اتفاق را باید به فال نیک گرفت و از ترانه‌سرایانی که با وجود تمام سختی‌های این عرصه، خطر می‌کنند و می‌خوانند و درست و حرفه‌ای می‌خوانند حمایت کرد. یکی دیگر از این ترانه‌سرایان ارجمند، اهورا ایمان است که به زودی، یادداشتی درباره‌ی آلبومش که تقریباً هم‌زمان با آلبوم روزبه بمانی منتشر شد نیز خواهم نوشت.

برای روزبه بمانی، در مسیری که پیش گرفته، آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم بیش از هر چیز، بتواند صدایش را به تریبونی برای انتشار افکار و ترانه‌های متفاوتش، که تا امروز ناشنیده مانده، تبدیل کند.
حسن علیشیری
14 آبان 1397
تهران
منبع: 
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 15 آبان 1397 - 16:30

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 آبان 1397 - 23:24

دقیقا با نظراتش موافقم

سه شنبه 20 آذر 1397 - 23:27

به نظر من هدفش از انتشار البوم بدست آوردن شهرت بیشتر و کسب در آمد است تا دغدغه موسیقی.

پنجشنبه 11 بهمن 1397 - 14:07
سحر

که در این صورت باز هم حق هزار درصدیش هست.از درآمد خواننده ها خبر ندارم ولی چرا شهرت و درآمد روزبه بمانی کمتر از مثلا حمید هیراد یا محسن ابراهیم زاده یا امید حاجیلی باشه؟

2.178.248.118

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود غمگین‌ترین ترانه‌‌های جهان را سروده‌ام | موسیقی ما