.

تبلیغ بالای قطعه

.
دوشنبه، 25 آبان 1394
خواننده: 
آهنگساز: 
ترانه‌سرا: 
تنظیم‌کننده: 
هم‌خوان: 
plays 2296878


دیدگاه‌ها

دوشنبه 25 آبان 1394 - 10:15

زیبا بود
ممنون از چاوشی برای ساختن لحظات خاطره انگیز

شنبه 30 آبان 1394 - 18:02
بدون تعصب

واقعا چه اصرایه شعر رو خودتون بگید رگ میره تو خون انگار بگی بیا تا زمینو تو گندمت بریزم بیا تا لیوان رو تو اب بریزم فقط رو کلیشه تکیه کرده فضای شعر رو با احساس مخاطب به سرعت درگیر میکنه واقعا حیف که موسیقی سنتی با اون صدا پر قدرت بشه زیر صدا یه چار چووب پیش و پا افتاده پاپ افسوس

5.120.158.29
یکشنبه 1 آذر 1394 - 21:45
♥حامد خواجه زاده♥ http://chavoshcover.mihanblog.com//

بدون تعصب :)))

خوشم میاد یک نفرم محلت نذاشت ینی جدیدا محل هیشکی نمیذارن این چاوشیستا

راضی ام ازشون

5.201.131.17
دوشنبه 2 آذر 1394 - 11:24
مخاطب خاص

هم اين كار و هم كار همخواب بسيار پر احساس و دلنشينه
اما من با نظر دوستمون كه بدون تعصب خودشونو معرفي كردن موافقم
شعر در بعضي جاها دچار نقص ميشه.نبايد از ادبيات غافل شد

151.244.19.161
سه شنبه 3 آذر 1394 - 14:38
فرشاد

عزیزان چیزی نمیدونین در موردش نظر ندین یعنی هر قدرم کار خوب باشه آخرش میاین حاشیه سازی میکنین تو ادبیات به این قطعه که میگه بیا رگامو تو خونت بریزم پارودکس به کار رفته وقتی چیزی نمیدونین گیر ندید و نظراتتونو برای خودتون نگه بدارین

188.240.212.3
پنجشنبه 5 آذر 1394 - 08:41
قهوه قجری

سلام کاربر بدون تعصب....

اینکه شما میگید بیا تا رگامو تو خونت بریزم اشتباهه،
نظر شما رو به آهنگ دیگه‌ی چاوشی به نام خواب بعد از ظهر (ترانه‌سرا: حسین صفا) جلب میکنم....

همسفر شدن مثلِ در به در شدن خوبه
پس قدم بزن با من، بین راه و بیراهه

تو این بیت هم اگه به مصراع اول توجه کنید، به جای اینکه بگه در به در شدن مثل همسفر شدن خوبه، دقیقا برعکسشو استفاده میکنه. اینجور کارها، تأکید رو میرسونن؛ در این مصراع دربه در شدن رو مطمئنه و همسفر شدن رو خوبه مثال میزنه تا کسی در درستی دربه در شدن شک نکنه...

تو این آهنگ کجایی هم همچین چیزی مطرحه! به نظر من معنی این مصراعی که شما دربارش انتقاد کردید، یعنی اینکه حیات رگ‌های من به خونت بستگی داره، پس بیا تا رگامو تو خونت بریزم تا از این آب حیات(خون)، عمر جاودانه بگیرم....

66.249.81.253
جمعه 13 آذر 1394 - 11:06
مهران

اونی که میگه پارادوکس خب یه کم توضیح بده آخه پارادوکس رو اینجوری به کار میبرن.
قهوه قجری هم که میگه مصفا هم برعکس گفته درست نیست این کجا اون کجا. کی گفته که همسفر شدن همیشه خوبه؟
و اخر اینکه چرا رگ تو خون ریختن رو اشتباه گرفتین.وقتی داره رگ رو تو خون میریزه طرف گیرنده رو باید محتاج نشون بدی نه اینکه خودش جاودانه بشه.

من هنوز متوجه این قسمت ترانه نشدم شادی باید خود خواننده توضیح بده.

109.109.45.146
سه شنبه 24 آذر 1394 - 18:29
بدون تعصب

اینم نظر یه کارشناس بازم بیای توجیه کنید

به گزارش خبرگزاری فارس،‌ دکتر اسماعیل امینی در این یادداشت آورده است:
اول این ترانه مشهور و پُرطرفدار را بخوانید:

یه پاییز زرد و زمستون سرد و

یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و

غم جمعه عصر و غریبی حصر و

یه دنیا سوالو تو سینه‌م گذاشتی

جهانی دروغ و یه دنیا غروب و

یه درد عمیق و یه تیزی تیغ و

یه قلب مریض و یه آه غلیظ و

یه دنیا محالو تو سینه‌م گذاشتی

رفیقم کجایی؟ دقیقا کجایی؟

کجایی تو بی من، تو بی من کجایی؟

یه دنیا غریبم

کجایی عزیزم

بیا تا چشامو تو چشمات بریزم

نگو دل بریدی

خدایی نکرده

ببین خواب چشمات با چشمام چه کرده

همه جا رو گشتم

کجایی عزیزم

بیا تا رگامو تو خونت بریزم

بیا روتو رو کن

منو زیر و رو کن

بیا زخمامو یه جوری رفو کن

عزیزم کجایی؟ دقیقا کجایی؟

کجایی تو بی من، تو بی من کجایی؟

کسانی گفته‌اند که بعضی از سطرهای این ترانه، یا معنای درست حسابی ندارد یا معنایش قابل فهم نیست. حتی کسانی از اهل زبان فارسی کمک خواسته‌اند که سطرهای سخت این ترانه را برای‌شان معنا کنند.

حالا از اول تا آخر این ترانه را به زبان ساده بازنویسی می‌کنم، تا فهمیدن معنایش آسان بشود.

در این ترانه یک نفر است که حرف می‌زند برای یک نفر دیگر. این که حرف می‌زند (راوی) به آن کسی که الان نیست می‌گوید که: تو در سینۀ من این چیزها را گذاشته‌ای:

یه پاییز زرد و زمستون سرد و

یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و

غم جمعه عصر و غریبی حصر و

یه دنیا سوالو

بعد هم می‌گوید که: تو این چیزها را هم در سینه من گذاشته‌ای:

جهانی دروغ و یه دنیا غروب و

یه درد عمیق و یه تیزی تیغ و

یه قلب مریض و یه آه غلیظ و

یه دنیا محالو

بنابراین آن کسی که این چیزهای ناجور و خطرناک را در سینه خواننده و راوی ماجرا گذاشته و غیبش زده، نباید آدم خوبی باشد، اما این راوی آن قدر آدم خوبی است که آن آدم غایب را با این کلمات دوستانه و مهربان صدا می‌کند:

رفیقم کجایی؟ دقیقا کجایی؟

کجایی تو بی من، تو بی من کجایی؟

یه دنیا غریبم

کجایی عزیزم

پس معلوم می‌شود که آن آدم خطرناک با آن چیزهای ناجوری که در سینه این راوی گذاشته، رفیقِ عزیزِ او بوده است. و ترانه‌سرای راوی ماجرا آن قدر او را دوست دارد که تا نداند او «آن رفیق خطرناک و عزیز» دقیقاً کجاست، غریب است نه یه ذره، بلکه یه دنیا!

همین یه دنیا غریب است که حال راوی را چنان خراب می‌کند که دیگر نه به معنا و منطق ترانه کار دارد و نه حتی به حرف‌هایی که در اول ترانه گفته است. بنابراین به آن رفیق عیزی می‌گوید:

کجایی عزیزم

بیا تا چشامو تو چشمات بریزم

نگو دل بریدی

خدایی نکرده

ببین خواب چشمات با چشمام چه کرده

همه جا رو گشتم

کجایی عزیزم

بیا تا رگامو تو خونت بریزم

این جمله را دوباره بخوانید «بیا تا رگامو تو خونت بریزم» یعنی اوضاع آن قدر به هم ریخته که ترانه‌سرا می‌خواهد بعد از ریختن چشمهایش در چشم رفیق، رگهایش را تکه‌تکه در خون آن رفیق بریزد، مثل ریختن ماکارونی در آب جوش.

از این جا به بعد اوضاع خراب‌تر می‌شود و قافیه هم می‌رود پی کارش:

خدایی نکرده

ببین خواب چشمات با چشمام چه کرده

هم چنین این جور قافیه سازی:

بیا روتو رو کن

منو زیر و رو کن

بیا زخمهامو یه جوری رفو کن

توجه کنید که این “رفوگر زخم‌ها” همان رفیقم و عزیزم است که معلوم نیست کجاست و دقیقاً کجاست و همان کسی است که این ترانه‌سرای زخمی و نیازمند رفو، رگ‌هایش را درخون او ریخته است، چرا؟ برای این که آن رفیقم کجایی دقیقاً کجایی؟ قبلاً درسینه او این چهارده قلم چیز خطرناک را گذاشته است:

یه پاییز زرد و زمستون سرد و

یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و

غم جمعه عصر و غریبی حصر و

یه دنیا سوالو

جهانی دروغ و یه دنیا غروب و

یه درد عمیق و یه تیزی تیغ و

یه قلب مریض و یه آه غلیظ و

یه دنیا محالو

***

به گزارش پایگاه خبری گلونی امینی در پایان این یادداشت آورده است: یادش به خیر آن روزگاری که ترانه‌ها معنی داشت و سخنرانی‌ها معنی داشت و خبرهای روزنامه‌ها معنی داشت و آدم‌ها آن قدر خوش‌خیال بودند که خیال می‌کردند، معنی داشتن چیز مهمی است و حرف بی معنی، هیچ ارزشی ندارد.

5.200.124.152
چهارشنبه 25 آذر 1394 - 20:25
amir kanani

طرفدارای چاووشی معذرت ولی حق با بدون تعصبه شعرش خوب نیس
تعصبی رفتار نکنید شعرش اشکال داره کاملا واضحه دیگه

46.167.156.4
سه شنبه 13 بهمن 1394 - 02:09
یک کاربر سایت موسیقی ما

پاسخ به منتقدین ترانه :

((علی‌الظاهر آقای اسماعیل امینی دبیر جشنواره شعر فجر در متنی نوشته‌اند که ترانه «کجایی» معنا و مفهوم روشنی ندارد و قابل فهم نیست؛ راستش من به واسطه سال‌ها حضور در جشنواره فیلم فجر موارد بسیاری سراغ دارم که دلیل محکمی است جهت افسوس خوردن برای متولیان جشنواره فیلم فجر اما فکر نمی‌کردم اوضاع جشنواره شعر نیز تا این اندازه اسف‌بار باشد! مگر ترانه «کجایی» را ابو سعید ابوالخیر به زبانی بیگانه گفته که دبیر محترم شعر فجر متوجه معنا و مفهومش نمی‌شوند.

کاش ایشان به جای تمسخر و یاد گذشته و اهمیت معنای شعر در آن زمان می‌فرمودند کجای ترانه «کجایی» واقعا دقیقا کجای این ترانه را متوجه نشده‌اند تا اینجانب برای رهایی ایشان از سردرگمی و جلوگیری از افسوس برای شعر امروز راهنمایی‌شان می‌کردم اما از آن‌جا که ایشان اشاره روشنی به انتقاد وارده به این ترانه نکرده‌اند شوربختانه نه از من که از هیچ‌کس دیگری کاری ساخته نیست؛ اما آقای سعید بیابانکی چون در حاشیه برنامه «شب شعر حلقه رندان» خیلی صریح و واضح گفته‌اند که با کدام قسمت‌های ترانه «کجایی» مشکل دارند می شود ایشان را راهنمایی کرد اما باز موضوعی من را در انجام این مهم مردد می‌کند و آن این‌که آقای بیابانکی که شاعری برجسته‌اند و به قدری شهره‌اند که بارها اشعارشان توسط مقام معظم رهبری مورد تحسین قرار گرفته است واقعا نیاز به توضیح اینجانب برای روشنگری دارند؟! راستش باور نمی‌کنم ایشان به عنوان شاعری برجسته معنای ترانه‌ای ساده را ادراک نکرده باشند.

بنابراین فکر می‌کنم شاید آقای بیابانکی به خاطر دوستانی که از حداقل دانش ادبی بی‌بهره‌اند و از زمان انتشار ترانه «کجایی» برای‌شان سوال شده که «بیا تا رگامو تو خونت بریزم» یعنی چه؟ این سوال را پرسیده‌اند و از سر تواضع گفته‌اند خودشان متوجه نشده‌اند. البته ایشان گفته‌اند که عبارت «بیا روتو رو کن» را هم متوجه نشده‌اند که حقیقتا این یکی را من حتی از عوام کوچه و بازار هم نشنیده‌ام که معنایش را متوجه نشده باشند دیگر شاعر بنامی چون آقای بیابانکی که جای خود؛ با این وجود به اختصار جهت رفع ابهام احتمالی اشاره‌ای هم به آن خواهم کرد؛ اما در مورد جمله معروف «بیا تا رگامو تو خونت بریزم» که سبب شده بسیاری چاوشی را به سخره بگیرند که اصلا نفهمیده چه گفته و فقط خواسته چیزی بگوید! فارغ از این‌که استهزای یک انسان در هر جایگاهی یکی از مذمت شده‌ترین کارها در قرآن است باید بگویم ادراک این جمله نیاز به کمی دانش ادبی دارد که از آن‌جا که گمان می‌کنم حتما یک شاعر به اصول ابتدایی ادبیات آگاه است با عذرخواهی پیشاپیش جسارتا آقای بیابانکی را مخاطب قرار می‌دهم آن هم به سبب اظهاراتشان که همچنان به نظرم غریب می‌آید!

در ادبیات شیرین پارسی که به قطع و یقین اگر عوام با آن بیگانه باشند اهل شعر و شاعری و در کل هنرمندان دست به قلم را با آن بیگانگی نیست؛ آرایه‌های ادبی گوناگونی برای پیرایه کردن متون ادبی به نثر یا نظم وجود دارد که یکی از آن‌ها «مجاز» است. آرایه‌ای که تحصیلات دانشگاهی هم نمی‌خواهد و هرکسی در دوران متوسطه و پیش از اخذ مدرک دیپلم با آن آشنا می‌شود. همان‌طور که از نام این آرایه ادبی پیداست کلمه‌ای در متن نثر یا نظم به جای چیز دیگر قرار می‌گیرد و بر معنای آن دلالت می‌کند. حال وقتی ترانه‌سرا می‌گوید: «بیا تا رگامو تو خونت بریزم» کلمه «رگ» مجاز از «خون» است که طبعا برای پیرایه ادبی از این آرایه استفاده شده است. وقتی ترانه‌سرا می‌خواهد رگش را در خون معشوق بریزد یعنی در واقع کلمه رگ که محل و ظرف خون است را به مجاز به جای خون استفاده کرده و مفهوم پر واضح و مبرهن است که عاشق می‌خواهد خون خودش را نیز به پای معشوق بریزید. از آن‌جا که رگ ظرف خون است به این مجاز، مجاز محلی گفته می‌شود و اتفاقا محسن چاوشی که انگار هرکاری بکند به مذاق عده‌ای خوش نمی‌آید اولین کسی نیست که از این آرایه استفاده کرده؛ برای مثال در گلشن راز آمده: «چو آشامیدم این پیمانه را پاک/ درافتادم ز مستی بر سر خاک» که این‌جا شاعر پیمانه را به مجاز از شراب داخل پیمانه به کار برده و بدیهی است که پیمانه را نمی‌توان آشامید. یا در ادبیات محاوره شاید بارها شنیده باشید که مادری خطاب به فرزندش می‌گوید: «بشقابتو تموم کن بعد برو بستنی بخور» که باز بشقاب مجاز محلی از غذای درون آن است چرا که بشقاب را نمی‌توان خورد.

با این توضیحات که به گمانم کاملا روشن است هیچ اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده به هنگام ریختن رگ در خون؛ آن هم تا این اندازه که خاطر اهالی شعر و شاعری را تا این حد مغشوش و مکدر سازد. علاوه بر آن در مصرع مذکور آرایه مجاز دوبار تکرار شده یعنی ترانه‌سرا علاوه بر این‌که از رگ به مجاز از خون استفاده کرده از خون نیز به مجاز از مایع زیست آدمی استفاده کرده است بنابراین ترانه‌سرا می‌خواهد تمام زندگی و مایع حیاتش را به مایع حیات معشوقه هدیه کند و در زیستن او ادامه یابد. حالا تا کی بناست محسن چاوشی برای چنین تعبیر شاعرانه‌ای جواب پس دهد و مورد استهزا قرار گیرد را نمی‌دانم!

اما در مورد «بیا روتو رو کن» که هنوز متوجه نمی‌شوم دقیقا چه چیزی مانع از درک آن توسط شنونده می‌شود آرایه بسیار ساده «جناس» به کار رفته که در این‌جا چون دو کلمه دقیقا مشابه یک دیگرند با دو معنای مختلف «جناس تام» است. «رو»ی اول به معنا صورت و «رو»ی دوم به معنا نشان دادن.
نمی‌دانم قسمت دیگری در این ترانه وجود دارد که برای اهل شعر و ادب جای سوال باشد یا نه ولی خط به خطش قابل معناست و هیچ چیز ناواضحی وجود ندارد.

از آن‌جا که تجربه ثابت کرده هنگامی که چیزی به دقت تشریح می‌گردد و جایی برای سوال باقی نمی‌گذارد عده‌ای می‌گویند حالا از کجا معلوم که هنرمند (در این‌جا چاوشی) تمام این‌ها را می‌دانسته و آگاهانه اعمال کرده و نگارنده چیزی بیرون از متن را به آن الصاق نکرده است؟ ذکر دو نکته را ضرروی می‌دانم؛ اولا نکاتی که عرض کردم به قدری واضح و روشن است که با مراجعه به هر استاد ادبیات به راحتی به جوابی مشابه خواهید رسید. حتی اگر کتاب‌های دبیرستان‌تان دم دست باشد نیازی نیست مزاحم وقت یک استاد شوید و اگر حافظه‌تان یاری کند که به کتاب‌های آن دوران نیز نیازی نیست.

بنابراین چیزهایی که نگاشته‌ام موضوع عجیب و غریبی نیست که به متنی الصاق شده باشد. ثانیا به نظرم آدمی که به هنگام اوقات فراغت به جای بالا و پایین کردن اینستاگرامش و یا سلفی گرفتن از خودش و دوستان، مولانا را ورق می‌زند و تا حدی او را زیست می‌کند که می‌شود بخش جدایی ناپذیر زندگی شخصی و موسیقایی‌اش نمی‌تواند با آرایه‌های ادبی بیگانه باشد چرا که متن ثقیل اشعار مولانا بی دانش ادبی ادراک نمی‌شود. وقتی ترانه تیتراژ سریال «شهرزاد» بدون دانش ادبی فهمیده نمی‌شود و حتی این ناآگاهی در نهایت تعجب باعث تمسخری بی‌جهت می‌شود دیگر اشعار حضرت مولانا جای خود دارد. در نتیجه کسی که اشعار حضرت مولانا را ادارک می‌کند قطعا از دانش ادبی بالایی برخوردار است.

جسارتا نگارنده بر این باور است که بهتر است این همه تلاش و تقلا برای پایین کشیدن یک نفر، که سال‌هاست به ثمر ننشسته را صرف مطالعه و اعتلای خویشتن کرده تا به جایگاه فعلی سلبریتی‌ای برسند که تمامی فکر و ذکرشان بررسی لحظه به لحظه کارهای اوست تا ببیند کجا می‌توان ایرادی گرفت و گفت دیدی گفتم؟! به نظرم این همه عجله برای پرکردن صفحات این حوزه تازه افتتاح شده چاوشی که باید هرطور شده آماده شود فرصت اندیشیدن و تعقل را گرفته که خداوند متعال می‌فرمایند آن‌ها استهزا می‌کند اما غافل‌اند که خویش را ریش‌خند می‌کنند.

هرچند امیر بی‌گزندش می‌گوید الخیر فی ما وقع و حتما خیریتی است در این‌که این روزها همه زمزمه می‌کنند چاوشی، حال به نیکی یا شر؛ به قول امیر بی‌گزندش الخیر فی ما وقع.))

95.38.231.16

صفحه‌ها

افزودن یک دیدگاه جدید

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
متن ترانه
یه پاییز زرد و زمستون سرد و
یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و
غم جمعه عصر و غریبی حصر و
یه دنیا سوالو تو سینم گذاشتی

جهانی دروغ و یه دنیا غروب و
یه درد عمیق و یه تیزی تیغ و
یه قلب مریض و یه آه غلیض و
یه دنیا محالو تو سینم گذاشتی

رفیقم کجایی؟ دقیقا کجایی؟
کجایی تو بی من، تو بی من کجایی؟

یه دنیا غریبم
کجایی عزیزم
بیا تا چشامو تو چشمات بریزم

نگو دل بریدی
خدایی نکرده
ببین خواب چشمات با چشمام چه کرده

همه جا رو گشتم
کجایی عزیزم
بیا تا رگامو تو خونت بریزم

بیا روتو رو کن
منو زیر و رو کن
بیا زخمامو یه جوری رفو کن

عزیزم کجایی؟ دقیقا کجایی؟
کجایی تو بی من، تو بی من کجایی؟




دانلود دانلود آهنگ کجایی از محسن چاوشی | موسیقی ما