برنامه یاد بعضی نفرات
 
چه بخواهید و چه نخواهید آثار استاد ناظری و فرزندش تاثیر جدی و عمیق، بر هنردوستان جهان گذاشته است
جوابیه‌ی امین موسوی از مدیران سایت هواداران استاد ناظری ‌بر مقاله‌ی با عنوان «حافظ ناظری و ماجراهایش» به قلم سجاد پور‌قناد
چه بخواهید و چه نخواهید آثار استاد ناظری و فرزندش تاثیر جدی و عمیق، بر هنردوستان جهان گذاشته است
موسیقی ما - این مطلب جوابیه‌ی امین موسوی از مدیران سایت هواداران استاد ناظری ‌بر مقاله‌ی با عنوان «حافظ ناظری و ماجراهایش» به قلم سجاد پور‌قناد سردبیر محترم سایت گفت‌وگوی هارمونیک و دبیر اولین جشنواره سایت‌ها و وبلاگ‌های موسیقی ایران است. لازم به توضیح است؛ سایت موسیقی ما دخل و تصرفی در این یادداشت نداشته و این مطلب صرفا نظر نویسنده آن است که برای سایت موسیقی ما ارسال شده است.

درابتدا قسمتی از یادداشت آقای پورقناد را بخوانید:
***
 

حافظ ناظری و ماجراهایش
حافظ ناظری را از زمانی که همزمان در کلاس هوشنگ کامکار و مسعود شعاری بودیم، میشناسم؛‌ در همان زمان او به فعالیت هنری مشغول بود و البته او فرزند شهرام ناظری، هنرمند شناخته شده و نامی ایران بود، اما همان زمان هم، از نظر هنری، در جایگاهی بود که بدون داشتن پسوند ناظری، سری در سرها داشته باشد.

حافظ ناظری در همان زمان در سه تار نوازی و دف نوازی آثار ضبط شده ای داشت که نشان از مهارت او میداد. سالها گذشت و شنیدیم که او برای ادامه تحصیل در رشته موسیقی به آمریکا رفته است و پس از مدتی مصاحبه های عجیب وی در روزنامه ها و سایت ها منتشر میشد که بی شباهت به تفکرات و تغییر وضعیت پدرش نبود. در این مصاحبه ها به قدری در مورد تلفیق موسیقی غربی و ایرانی و پیدا کردن راه های جدید این اتصال و همنشینی صحبت میشد که اگر کسی به موسیقی آنها گوش نداده باشد گمان میبرد اثری همسنگ "بیژن و منیژه" حسین دهلوی، "حماسه" احمد پژمان یا "کاپریس" مرتض حنانه مواجه هستیم.

البته غلو گویی یکی از عادت های این خانواده شده است، در جایی حافظ ناظری می گوید"مردم ایران و جهان 98% موسیقی پدرم را نشنیده اند" و ادامه می دهد "او یکی از دو غول موسیقی شرق است در کنار راوی شانکار "(مشخص نیست چرا ایشان با این همه کنسرت که اکثرا هم تکرار مکرارت ساخته شده ده سال اخیر است، به اجرای 98 درصد کارهای باقی مانده نمیپردازند! البته بماند که با توجه به شناختی که از بزرگانی مانند، پایور، شهناز، علیزاده -ی سابق!-، صبا و ... داریم، بعید است که ایشان حتی جزو 20 نفر اول موسیقیدانان ایران باشند چه رسد به شرق!)

عکسهای حافظ ناظری در کنار این مقالات، شاید بیشتر ولع او را برای شهرت نمایان می ساخت، تصاویری که تا این زمان حداقل در موسیقی کلاسیک ایران سابقه نداشته است!
 
 
او در یک مصاحبه خود را مشغول تحصیلی رهبری ارکستر و آهنگسازی در مقطع فوق لیسانس معرفی کرد که این ادعا از این نظر عجیب می آید که یک دانشجوی مقطع فوق لیسانس رهبری باید حداقل 7 سال مشغول تحصیل رهبری باشید (البته اگر بسیار سخت کوش باشد و اگر نباشد بیشتر) و در این مدت به روش استاندارد دانشگاه ها آمریکا و اروپا باید دوره کامل سمفونی های بتهوون، برامس، شومان، آهنگسازان مکتب فرانسه و مکتب وین مانند مدرنیست هایی مثل شوئنبرگ و برگ را به همراه چندین اپرای مشهور را حداقل در دانشگاه به روی صحنه برده باشد (که حداقل در اینترنت چنین سابقه ای برای آقای حافظ ناظری وجود ندارد)

نیز یک هنرجوی دوره عالی رهبری ارکستر باید بتواند در حد عالی پیانو بنوازد، چنانکه در امتحان ورودی یک دانشگاه معتبر آمریکایی شما نمیتوانید بدون توانایی در اجرای سوناتهای بتهوون و پرلود و فوگهای باخ، وارد دانشگاه شوید.

یک هنرجوی رهبری در مقطع فوق لیسانس، بدون شک باید به راحتی تنظیمهای پیانو و آواز اپراهای معروف را بتواند به همراه خوانندگان بنوازد و نکات کلیدی را به آنها بگوید (البته رهبرانی هستند که چنین توانایی ای ندارند ولی دارای مدرک فوق لیسانس رهبری هم از دانشگاه معتبری نیستند!) البته لازم به ذکر است که برای نوازندگان سه تار و گیتار که ناخن های بلندی دارند، نواختن پیانو مخصوصا در این سطح تقریبا غیر ممکن است مگر اینکه نوازندگان از ناخن های مصنوعی استفاده کنند. در زمینه آهنگسازی هم یک هنرجوی عالی باید حداقل در هر ترم یک پروژه آهنگسازی ارائه دهد (آنهم در فرمهای مختلف و مخصوصا برای ارکستر سمفونیک) اگر ما یک دوره تحصیلی آهنگسازی را چهار سال و هشت ترم در نظر بگیریم یعنی هر ترم یک قطعه که میشود حداقل 8 قطعه.

آیا آقای حافظ ناظری این 8 قطعه را ساخته است؟ چطور اجرا نشده است؟ آیا آقای حافظ ناظری که این دوره های طاقت فرسا را پشت سر گذاشته چطور هنوز در پروژه سمفونی رومی (بگذریم از اینکه بیشتر مفاخر ادبیات ایران تاکید دارند، برای مولانا نباید از پسوند رومی استفاده کرد و بلخی صحیح است) بیشتر ملودی هایش از پدرش شهرام ناظری است (که متاسفانه برخلاف آثار درخشان قبلی ایشان مثل "آتش در نیستان"، "ارغوان" و "زمستان" استادانه و قوی نیست) و همینطور تنظیم معمولی برای گروه کوچکی توسط خودش انجام شده و وقتی هم که در ادامه این کار قرار شده اثری برای ارکستر سمفونیک نوشته شود، باز ایشان دست به دامان لوریس چکنواریان برده اند؟! آیا در توانایی یک فوق لیسانس آهنگسازی آن هم از نیویورک، ساخت یک ملودی معمولی به این صورتی که شنیدیم و یک تنظیم آبرومند برای ارکستر بزرگ، نیست؟!

audio file بشنوید اجرایی از پروژه رومی را ساخته حافظ و شهرام ناظری

البته در مصاحبه های حافظ ناظری نکات شبه انگیز دیگری نیز دیده میشد، مثل اثری که به عنوان "پروژه سمفونی رومی" مطرح شد و اثر، شباهتی به سمفونی نداشت! انتخاب این نام از طرف کسی که موسیقی کلاسیک کار کرده، عجیب به نظر میرسد، آن هم با این توجیه که "سمفونی نماینده غرب و مولا‌نا نماینده شرق است"!
 
 
با جستجویی در گوگل به این نتیجه میرسیم که همانطور که در بالا گفته شد، این اثر به صورت موسیقی مجلسی اجرا شده و اصلا ارکستر سمفونیکی در کار نبوده و نیز بخشی از ملودی های این اثر ساخته پدر بوده است! در یکی از لینکها هم که مصاحبه ای با لوریس چکنواریان شده است وی اشاره میکند که "بعد از اجراي موفقيت آميز سمفوني رومي، با تجربه يي فوق العاده زيبا و دلنشين، 12 قطعه را تنظيم کردم که هنوز به اجرا درنيامده و منتظريم دولت، موسسه يا شخصي به عنوان اسپانسر از اين اجرا حمايت کند تا بتوانيم آن را ضبط کنيم يا کنسرت بدهيم." در میان اخبار مربوط به حافظ ناظری و پدرش بارها اخباری از همکاری با ارکستر سمفونیک های مشهور جهان منتشر شده که از شواهد چنین بر می آید که عملی نشده است. یک مورد شبه برانگیز دیگر هم غیر از استفاده واژه سمفونی (که البته بی ارتباط با استفاده از این کلمه به ذهن نمیرسد) استفاده از عنوان "نوازندگان ارکستر فیلارمونیک لوس آنجلس" است که البته میشود این ارکستر را مانند بسیاری ارکسترهای دیگر اجاره کرد ولی متاسفانه همین اتفاق هم صورت نگرفته و فقط چند نوازنده این ارکستر مورد استفاده قرار گرفته اند تا احتمالا شنونده ایرانی با شنیدن خبر "اجرای سمفونی رومی با نوازندگان ارکستر فیلارمونیک لوس آنجلس" دچار این گمان شود که قرار است ارکستر مشهور لوس آنجلس، سمفونی جناب حافظ ناظری را بنوازد.

با این اوصاف کامکارها هم میتوانند تمام کنسرتهایشان را "کنسرت نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران" بنامند چراکه دو نوازنده از این ارکستر همنوازشان هستند! آیا این هنرمند جوان و چیره دست ممکن است تا ابد با اینگونه اخبار شبه انگیز مردم را به دنبال خود بکشد؟ استفاده از کم اطلاعی مردم درست است که در کوتاه مدت تاثیرات مثبتی در جذب مخاطب دارد ولی در دراز مدت دامی میشود که خود هنرمند را گرفتار کرده و بی اعتبار میکند.
 
***
یادداشت امین موسوی در پاسخ به مطلب بالا:
به نظر می‌رسد که نویسنده‌ی محترم، دچار تومان کینه و ناآگاهی شده‌اند. دامن زدن به تخریب‌ها را نمی‌پسندم با این وجود از خود می‌پرسم که دلیل این همه توهین چیست. نقدهای شما در فضای مجازی اعتباری کسب کرده‌اند و تاثیرگذارند، و یقیناً با من توافق دارید که نسبت‌ دادن مطالب غیرمستند تاثیرات سوئی در پی دارد که مطمئنم راضی به آن نخواهید بود. این همان پیمانی است که باید سلیقه و کینه را در نوشته‌هایمان کنار بگذاریم و بنده‌ی حقیقت باشیم. امیدوارم اگر صداقتی در این نوشته یافتید و قانع شدید که مطالب‌تان به ناحق، هنرمندی را در این بدنام‌زمانه، بدنام نمایانده، از حافظ ناظری و پدرش در نوشته ای پوزش بطلبید و بزرگی شخصیت قلم خود را به اثبات رسانید؛ زیرا با توجه به نظراتی که ذیل مطالب‌تان را آراسته(!)، به نظر می‌رسد ذهن عده‌ای از هنردوستان، کاملا به سمت و سوی خلاف حقیقت منحرف شده است.

به اعتقاد نگارنده، چند سوءتفاهم اساسی در مطلب‌ وجود دارد.

1. بزرگترین تهمتی که شما به حافظ ناظری وارد کرده اید مربوط به تحصیلات اوست. با طیب خاطر، او را به دروغ‌گویی متهم کرده‌ا‌ید و جالب است که هیچ سند و مدرکی ارائه نداده‌اید. تنها ایراد این است که فرموده‌اید چون گذراندن مراحل تحصیل احتیاج به تسلط روی پیانو دارد پس حافظ ناظری نمی‌تواند مدرکی داشته باشد و یا چون حافظ ناظری نوازنده سه تار است نمی‌تواند پیانو بزند، در حالی‌که بسیاری از نوازنده‌های کنونی سه‌تار به خاطر صدای بلندتر ساز و دلایل دیگر از ناخن مصنوعی استفاده می‌کنند و دلیلی ندارند ناخن‌ها حتما بلند باشند.

حافظ ناظری در رشته‌ی آهنگ‌سازی و رهبری اركستر از دانشگاه موسیقی مانز ‌Mannes College of Music ( یكی از قدیمی‌ترین و معتبر‌ترین مدرسه‌های موسیقی آمریكا در نیویورك) فارغ‌التحصیل شد. او از 20 سالگی تا 27 سالگی توانست تمامی مدارج تحصیلی خود را با موفقیت طی کند. [به عنوان سند فارغ التحصیل شدن حافظ ناظری از دانشگاه فوق، این پیوند، متعلق به سایت دانشگاه مانز، که در صفحه 10 آن، اخبار مربوط به فارغ التحصیلان دانشگاه قابل مشاهده است و اخبار کنسرت بزرگ حافظ ناظری به همراه ارکستر فلارمونیک لس آنجلس، قابل مشاهده است.] (+) و (+)

2. در جایی دیگر اشاره کرده‌اید که چرا ناظری‌ها تنها آثار ده ساله‌ی اخیر خود را اجرا می‌کنند؛ در حالی که حقیقت، امر دیگری را نشان می‌دهد. در دو کنسرتی اخیری که استاد در تهران برگزار کرده‌اند، هم «لولیان» را اجرا کردند و هم آثار اکثراً منشر نشده‌ شان را. اتفاقا همیشه مردم خواهان این هستند که استاد بیشتر کارهای قدیمی‌شان را اجرا کند، ولی ایشان بیشتر به اجرای کارهای جدید و منتشر نشده‌شان تمایل نشان می‌دهند.

3. در ادامه‌ی مطلب، عنوان کرده‌اید که حافظ ناظری ولع شهرت دارد (!) و مدرک‌تان برای این کشف درخشان‌ (!)، به تصاویر او استناد فرموده‌اید. چرا نمی‌توانیم بپذیریم که شخصیتی در موسیقی سنتی، تصویر بصری جذاب از خود در رسانه‌ها منتشر کند. آیا همیشه تا ابد، باید موسیقی سنتی ایران نماینده عقب‌ماندگی و تحجر باشد؟

به نظرم، این دیگر نهایت بی‌انصافی هست که ناظری ها را عاشق شهرت معرفی کرد. در 10 سال اخیر استاد ناظری و پسرشان حتی یک کار تصویری منتشر نکرده‌اند؛ در هنگام کنسرتی که استاد ناظری در تهران داشته اند کوچکترین تبلیغی برای کنسرت انجام نشد؛ هنوز هم استاد ناظری یک مدیر برنامه‌ی قوی ندارند؛ هنوز استاد ناظری هیچ شرکت یا دفتر کاری برای خودشان ندارد؛ هنوز آلبوم بسیار قوی و موفق «سفر عسرت» در ایران منتشر نشده، با اینکه دو سالی هست در اروپا و امریکا منتشر شده است؛ هنوز ما کارهای قوی «سمفونی رومی» جدید حافظ ناظری را نشنیده‌ایم؛ هنوز حتی تصویری از اجرا و صدای حافظ ناظری نداریم؛ هنوز استاد ناظری و پسرشان حتی یک سایت رسمی فارسی برای خودشان ندارند... با همه‌ی این تفاسیر بعید می‌دانم همچنان بر اعتقاد خود نسبت به عاشق شهرت بودن حافظ ناظری پای بفشارید؟

متاسفانه به جای اینکه، با کمک هم سعی کنیم موسیقی اصیل ایرانی، مخصوصا آثار جدیدی که در آن نوآوری دیده می‌شود، به جوانان معرفی کنیم و با هم متحد شویم، تا مگر موفق به جلب توجه مسئولین دولتی و صدا و سیما به سمت موسیقی شویم، مدام و بی‌دلیل همدیگر را تخریب می‌کنیم و انرژی و وقت‌مان را صرف کارهای بیهوده می‌کنیم.

4. در ابتدای مقاله‌تان آثار تلفیقی جدید حافظ ناظری را با کارهای حسین دهلوی، مرتضی حنانه و احمد پژمان مقایسه می‌کنید. این که چه اثر هنری قوی‌تر است، همیشه نسبی و تا حدودی سلیقه‌ای بوده؛ حتی بین اساتید و تحصیل‌کرده‌های موسیقی هم این اختلاف نظرها دیده می‌شود، ممکن است جمعی کارهای نامجو را موفق‌ترین نمونه‌ی موسیقی تلفیقی بدانند، و در مقابل جمعی دیگر کارهای تلفیقی استاد علیزاده را، و جمعی هم کارهای استاد ناظری و پسرش را. من بی‌توجه به سلیقه‌ی شخصی خویش، فرض را بر این می‌گذارم که سواد موسیقایی ندارم، ولی با این همه توجه و جوایزی که در فستیوال‌های مختلف به ناظری‌ها جلب و اعطا شده، چه می‌کنید؟ آیا آن‌ها هم فاقد شعور موسیقایی هستند، موسیقی‌دوستان جهان و بالاخص فرانسوی‌ها همواره نشان داده‌اند که طالب آن دسته آثاری هستند که در آن‌ها خلاقیت و نوآوری دیده شود، و شما یقین بدانید که این همه توجه به آثار استاد ناظری بی‌دلیل نمی‌باشد.

در قسمت دیگر نوشته‌ها‌ی‌تان هم استاد ناظری را با دیگر اساتید مقایسه کرده‌اید و عنوان کرده‌اید که استاد ناظری حتی جزو 20 نفر اول موسیقی ایران نیست. اجازه دهید سوالی مطرح کنم: چرا در موسیقی ایرانی، فقط استاد ناظری به نشان شوالیه‌ی فرهنگی رسیده‌اند؟ چرا در خارج از کشور مخصوصا در رسانه‌ها این همه به حافظ ناظری توجه دارند؟ شما را به ملاحظه‌ی تعدادی از جوایز و افتخارات ناظری‌ها، دعوت می‌کنم:

- دسامبر 2007، سی دی مولویه (شور رومی)، از سوی باستن گلوب لس آنجلس تایمز به عنوان یکی از 5 سی دی انتخابی سال موسیقی (در رشته کلاسیک) جهان معرفی گردید.
- نشانه شوالیه برای استاد ناظری از طرف دولت فرانسه.
- دریافت جایزه میراث فرهنگی شرق از طرف آسیا‌سوسایتی در نیویورک با حضور دبیر اول سازمان ملل متحد
- دریافت نشان عالی مولانا از جانب آخرین نوادگان مولانا در قونیه
- دریافت تقدیر نامه از دانشگاه هاروارد در بوستون
- دریافت تقدیر نامه از کنگره آمریکا در واشنگتن در جهت نقش وی در معرفی مولانا به غرب

این ها تعدادی از جوایز استاد ناظری بوده است که بعید می دانم در عرصه موسیقی کشور تا به حال کسی این همه افتخار کسب کرده باشد.حال توجه شما را به افتخارات حافظ ناظری جلب می‌کنم:

- دریافت جایزه <خلا‌قیت> كه برجسته‌ترین جایزه دانشگاه یوسی‌ال‌ای (‌) UCLA كالیفرنیا است به‌عنوان <مصنف جوان>
- از سوی شهردار كالیفرنیا (سن‌دیه‌گو) روز ۲۵ فوریه سال ۲۰۰۶ را به نام حافظ ناظری در ایالت كالیفرنیا نام‌گذاری كرده‌اند
- دریافت جایزه معتبر کنگره امریکا به دلیل معرفی موسیقی ایران و انتشار پیام صلح به جهانیان
- اولین موزیسین ایرانی بوده است که مورد توجه شبكه‌های مختلفی ازجمله ‌CNN ، ‌BBC ، ‌ABC ، ‌FOX NEWS و... قرار گرفته است.

5. در جای دیگر هم عنوان می‌کنید که چرا حافظ ناظری نام پروژه‌اش را سمفونی رومی گذاشته است، در جایی به رومی بودن نقد وارد می‌کنید و می گویید نام اصلی مولانا بلخی است... همه‌ می‌دانیم که مولانا محدود به هیچ منطقه جغرافیایی نیست، چرا مولانا را باید مختص فقط یکجا بدانیم و بر روی آن با هم جدل داشته باشیم؟ ناظری همیشه در غرب، مولانا را رومی معرفی می‌کند چون آنها مولانا را با همین نام می‌شناسند و در ایران هم در کاست مولویه، مولانا را بلخی معرفی می کند چون در ایران این نام مشهورتر است. در جایی دیگر به نام سمفونی ایراد گرفته‌اید، قبلا خود حافظ ناظری در این مورد توضیحات قانع کننده‌ای بیان کرده است. پروژه سمفونی رومی مربوط به سلسله آثاری هستند که حافظ ناظری و پدرش با اشعار مولانا و با تلفیق موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک جهان به آن دست یافته‌اند ( که آلبوم مولویه هم جزو آن است) که همیشه هم دنبال این بوده اند که تهیه کننده ای پیدا کنند تا بتوانند با ارکستر این کار را انجام دهند که در مصاحبه های قبلی‌شان از دولت درخواست کمک کرده‌اند تا بتوانند گروه‌ ارکسترهای اروپایی را به ایران دعوت نمایند که متاسفانه به خاطر مسائل سیای اخیر، ظاهراً این قضیه هم مسکوت مانده است. ولی قرار شده قطعاتی از این پروژه توسط "کریستوفر آلدر" که یکی از مهمترین و معتبرترین تهیه کنندگان موسیقی جهان است منتشر شود. این کار به وسیله ارکستر سمفونیک لندن به رهبری لوریس چکناوریان قطعاتی از آهنگهای حافظ ناظری و پدرش انجام شده است.

معنی سمفونی از لحاظ لغوی این است که تعدادی هنرمند قطعات طولانی را به صورت همنوایی اجرا می‌کنند؛ حال اینکه بعضی ها که سطحی نگر هستند کلمه سمفونی را فقط برای ارکستی میدانند که مثلا 40 تا نوازنده داشته باشد. از جهت دیگری سمفونی نشان دهنده وجود موسیقی کلاسیک غربی به صورت تلفیقی در اثر است، بنابراین اشکالی در نام سمفونی رومی دیده نمی شود.

اینکه شما می گویید با ارکستر مجلسی این کار اجرا شده است مربوط به آلبوم مولویه است که هیچ گاه در این ایران، حافظ ناظری اثر مولویه را پروژه سمفونی رومی معرفی نکرده اند، بلکه این آلبوم جزو همان پروژه سمفونی رومی بوده و آن ارکستری که حافظ ناظری قصد داشته به ایران بیاورد مربوط به آثار دیگری بوده که البته بسیاری از قطعاتش با قطعات آلبوم مولویه به کل متفاوت است.

6. در جایی عنوان کرد‌ه‌اید که برای تنظیم آهنگ ها برای ارکستر دست به دامان چکنواریان شده‌اند، پس بنابراین تحصیلات آهنگ سازی ندارند، واعجبا از این استدلال!

این کار می‌تواند هزاران دلیل داشته باشد، ارکستر لندن قبلا با چکنواریان کار کرده اند و شاید فقط با او کار می کنند، در ضمن بدیهی است که تنظیمهای چکنواریان در زمینه موسیقی کلاسیک از یک فوق لیسانس ممکن است قوی تر باشد زیرا سابقه، تجربه لوریس چکنواریان با جوانی مثل حافظ ناظری قابل قیاس نیست.

در مورد حافظ ناظری هم کافیست به صحبت هایی که چکنواریان در مورد او گفته اند توجه کنیم:

(هر روز بايد از سنت آموخت و به نوآوري پرداخت و گرنه آب مانده كه جرياني به راهي باز نكند مي گندد و بو مي گيرد. شايد وقتي حافظ به من پيشنهاد رهبري در آن اركستر را داد، كمي ترديد داشتم ولي وقتي ديدم در اين قطعات فكر و ايده جديدي نهفته است ديگر جايي براي ترديد نبود و بعد از روزي كه با حافظ صحبت كردم تا روزي كه اين سمفوني ضبط شد، مي ديدم كه هر روز اين قطعات تغيير مي كند و هر روز كامل تر مي شود.» چكناواريان درباره ساز حافظ مي گويد؛ «صداي فوق العاده يي دارد و نت هاي بمي كه به آن اضافه شده صداي سولاريته را عوض نكرده بلكه دامنه اش را وسيع تر كرده است. من به حافظ تبريك مي گويم و بايد اعتراف كنم در آينده خيلي پيشرفت خواهد كرد چون از تجربه و نوآوري نمي ترسد و ترس مهم ترين دليل براي عقب ماندن از قافله پيشرفت است)

7. در جایی دیگر اشاره می کنید که بیشتر ملودی های این کار از پدرش است، آیا این جرم آست؟ در آلبوم مولویه هم این را عنوان کرده است که ملودی هایی از مولویه از پدرش هست. ولی تنظیم و آهنگ سازی از خودش است.

در جایی دیگر عنوان کرده اید که ملودی این کارها از آلبوم های قبلی ضعیف تر است، با چه استدلالی؟ تنها این نظر شخصی و احساسی شما هست، آثاری از پروژه سمفونی رومی که در آینده قرار است منتشر شود و در بعضی از کنسرت ها در تهران و در اروپا و امریکا اجرا کرده اند به واقع می توانند یک اتفاق در موسیقی ایران باشند و به کل با فضاهای آلبوم های قبلی استاد فرق دارند.

8. در جایی دیگر می گویید درست نیست که حافظ ناظری اینگونه مردم را به دنبال خود بکشد، عزیز من کجا حافظ ناظری مردم را به دنبال خود می‌کشد؟ اصلا مردم حافظ ناظری را میشناسند؟ نه اثر تصویری از او دیده اند و نه تا به حال در تلویزیون آمده و نه کنسرتی داشته.

متاسفانه یا خوشبختانه چه بخواهید و چه نخواهید آثار 15 ساله اخیر استاد ناظری و فرزندش تاثیر جدی و عمیق، بر مخاطبان هنردوست جهان و غربی گذاشته است ولی در ایران متاسفانه آثار استاد ناظری همیشه آنگونه که باید شنیده نشده‌اند. آلبومی مثل "سفر به دیگر سو" که یک اثر کاملا منحصر به فرد است که به گفته خود استاد ناظری بهترین کار او است، به سختی در فروشگاهها پیدا می شود و حتی بسیاری از هنرمندان موسیقی اصلا این کار را نشیده اند. آلبوم "مولویه" هم با آن وضع منتشر شد که اطلاع رسانی اش بسیار ضعیف بود. در هر صورت در غرب حافظ ناظری یکی از شناخته شده‌ترین آهنگسازان ایرانی است و متاسفانه در ایران هنوز ارزش کاری حافظ ناظری و پدرش درک نشده است، و هر چند وقت یکبار شاهد توهین به استاد ناظری هستیم.

در این روز ها متاسفانه به هر کجا که می‌نگریم چیزی جز کینه و اختلاف و دعوا نمی‌بینیم. چه در عرصه های هنری مثل موسیقی و سینما و چه در عرصه هایی مثل سیاست و ورزش و...از آنجا که همیشه بر علیه این خانواده دروغ ها، تهمت ها و توهین ها می‌کنند و آنها هم هیچ گاه جوابی به این توهین ها نمی‌دهند، تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم حقایق را نشان دهم که متاسفانه این روزها در رسانه های ما (از هر نوع) کمتر حقیقت و درستی دیده می شود.

به امید آنکه کینه و بدبینی از این مملکت رخت بربندد و جای خود را به آرامشی دهد تا هنر مجال نفس کشیدن بیاید.


امین موسوی
شهریور ماه 1388
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 شهریور 1388 - 00:00

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

متاسفانه منتقدان ما درهنگام نقد ؛ یکطرفه قضاوت نموده و نقد را در تخریب طرف مقابل خود میبینند .
شهرام ناظری را همه میشناسیم . بسیاری از مردمان با آهنگهای شهرام ناظری گریسته اند . علاقه مندان به ناظری از جنسی دیگرند .
اما سخنانی که میتواند نادرست نیز باشد ؛ در چنین برهه زمانی که موسیقی ایرانی را با بازی های کثیف سیاسی آمیخته اند سرکوب هنرمندی تا این حد به هیچ وجه به صلاح هنر ایرانی نیست .

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

آقاي موسوي اگر در مؤدبانه ترين حالت موسيقي انقدر سليقه اي و ديمي ست ديگر شما براي چه از نردبان فستيوال ها و اساتيد خارجي بالا مي رويد؟

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

بعد از ناکامی در تخریب استاد شجریان این بار به ناظری ها گیر داده اند.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

عشق است استاد ناظری و فرزندش
من نمی دونم چرا هر کی از راه می رسه به اینا گیر میده
مقاله هم جامع و کامل بود
از پور قنادم بعیده این نوشته ها
به نظرم سوئ تفاهم بوده تموم شده رفته نباید حالا زیاد بهش توجه می شد

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

کاش اقای پور قناد با تماس برقرار کردن با اقای حافظ ناظری این وهمیات خود را که درباره تحصیلات ایشان دارند بر طرف می کردند تا در نقد وارد کمتر از کلمات (این طوری نمی تونه باشه... فکر نکنم..)استفاده می کردن یا با تماس گرفتن با محل تحصیل ایشان شبهات خودشان را برطرف می کردن

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

فقط این میدونم که خانواده ناظری عاشق ایران اند مثل بعضی ها نیستن تا یه مشکل بزرگ یا کوچک زیاد یا کم براشون پیش می یاد برن با bbc تو جبهه دشمن در باره ی ایران و مشکلاتشون توی ایران (که به حق هست) صحبت کنن لطفا بیاییم با این خانواده ی عاشق مهربون تر باشیم

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

این و میدونم به جایی که برم دم هتل جمونگ که اومده ایران جیغ و هورا بکشم دوست دارم همه ی اونایی که دوست شون دارام و وردارام ببرم دم خونه ی استاد ناظری تا می تونم جیغ و هورا بکشم و بگم زنده باد شوالیه ی اواز ایران

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

سلام.بسيار ممنونم از جوابيه زيباي آقاي امين موسوي.با اجازه شما لينك اين مطلب (سايت موسيقي ما ) را در "تارنگار مشتاقان استاد شهرام ناظري "قرار دادم.و اگر امكان دارد اي ميل آقاي موسوي را هم در اختيار دوستداران قرار دهيد.پايدار و سربلند باشيد.ياحق.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

aghaye pour ghanad javabe bademjoon dore ghab chinha khamooshist

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

nemidoonam chera commente mano nazashtid.na tohini kardam-na harfe siasi zadam na ...

faghat goftam sedaye shahrame nazeri mano larzoondeh gofta...

maskharast.vaghti musicema beshe teriboone gooroohe khaassi,dige farghesh ba rooznameye keyhano irano... chie?!!

moteasefam vase khodam,vase iran,va vase shahrame nazeri ke mojavez gereftanesho vase hemayat az ma naabood kardo amsale shoma hata nemizarin tarafdarash chand kalame harf bezanan.

inja esmesh nazaraate.age gharar bashe nazare hame,nazare shoma bashe,chera ma benevisim.har bar poor ghannaaad ha benevisan va maa khoonemoon bejoosh biad.behrtar nist?!!

baz ham moteasefam

entezar nadaram in commento bezarin,ama ooni ke dirooz gozashtamo chera.chon faghat toosh chan beit sher boodo chanta harfe del

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

aghaye musavi bahatun movafegham be omide baz gashte arameshi dobare

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

akheh man nemidunam chera inghadr amad mituneh bi ensaf basheh

in aghaye nazeri bichare ke be navarash mojavez nemidan
concert ham ke bekhad bezareh hamisheh moshkel dareh

jalebeh ke aghaye pourghannad in Hafez Nazeri ro mishnaseh
choun be nazar man
ishahram ro mishnasan mardom hame
amma hafez ke inja nist
na concerti na websitei
na nemidunam navari cd chizi

man be hafez tabrik migam ke ba vojoud inkeh aslan inja esmi azash nist injouri asar gozashteh ke khaar e cheshme baziya shodeh

i love u
ba shahram , pesaresh hafez, va madaresh

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

خوشحالم از اینکه بالاخره کسی پیدا شد که جوابیه ای منصفانه بر نقد آقای پور قناد بدهد.

اما نمی دانم که چرا با وجود این همه دلایل روشن باز هم آقای سجاد نقد می کند و جوابیه می دهد.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

این اقیان خودشان صلاحیت ندارند چه برسد که بخواهند دذرباره ی استاد شهرام ناظری و حافظ ناظری قضاوت کنند .این جوابیه شما بهترین پاسخ است

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

آقای پور قناد مطمئنم شما این اصطلاحات قلمبه سلمبه رو از تو کتاب موسیقی شرق و غرب پیدا کردی که حالا داری همونا رو به حافظ ناظری میگی که خودش چند سال از عمرشو صرف یاد گرفتن همینا کرده در ظمن حافظ ناظری برای استاد ناظری که بالاترین نشان فرهنگی فرانسه رو کسب کرده ارکستر سمفونیک راه انداخته نه برای کس دیگه که حرفو حدیث پشتش باشه

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

با سلام

ممنون از آقای موسوی که مودبانه و کاملا مستند جوابیه خوبی برای نوشته کم محتوای آقای پورقند نوشتند. به هر حال این دوستان عملا با موسیقی رفاقتی ندارند و با این نوشته ها اهدافی غیر موسیقایی دنبال میکنند.

ایام به کام

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

اینا رو برای آقای قناد گذاشتم تو ی وبسایت هارمونی

حرفاتون باعث شد برم و سی دی رو سرچ کنم توی سایت امازون
.(Commemorating the international year of mawlana jalal ad-din balkhi rumi )
این عبارت دقیقا روی آلبومی که حرف ازش میره نوشته. چطور شما از این همه کلمه هیچ کدوم رو ندیدید بجز آخریش رو.
هم نوشته مولانا هم جلال الدین و هم بلخی. ای کاش قبلا اینو نگاه می کردید. در مورد چیزی هم که ازش به عنوان سمفونی رومی اسم بردید سرچ کردم.
این اجرایی که شما ازش ام بردین و شیدا شدم توش هست تور آمریکا و کانادا ی مجموعه هی یه به اسم “ in the path of rumi”
حتی من بروشور کنسرت وات دیسنی رو هم دیدم اسمی از سمفونی توش نبود. اونجا هم نوشته بود “in the path of rumi”.. همونجا هم نگفته بود با ارکستر سمفونیک اجرا می شه. اگر جایی خبر دارین که این کنسرتها به اسم -rumi symphony project- نام بده شدن بگین که ما هم بریم نگاش کنیم.
در ضمن توی –youtube- اجرای سالن اسکار بود از آهنگی به اسم -بالا روم- که خیلی زیبا بود. از شما تشکر میکنم چرا که اگر شما نبودید من اینا رو ندیده بودم.
و بعدش فهمیدم که “rumi symphony project” هنوز کامل نشده و یه برنامه دراز مدته و به هیچ وجه هیچ بخشی از اون اجرا نشده. چیزی که تا حالا اجرا شده مجموعه هییه به اسم - in the path of rumi- فقط همین.
در مورد کاری که چکناواریان رهبری کرده هم باید بگم هیج چیش هنوز جایی اجرا نشده و فقط اعلام کردن با آهنگها و صدای حافظه. با ارکستر سنفونیک لندن ضبط شده و محتویاتش معلوم نیست چیه.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:36

مهمترین نظر اینجا نیست؟! خیلی عجیبه! این نوشته جواب داشته از طرف سجاد پور قناد اینم لینکشه

http://www.harmonytalk.com/id/2262

شنبه 20 تیر 1394 - 19:30

زنده باشید جناب موسوی خوب جواب دادید متاسفانه برخی به خیال خودشان می توانند با چنین رفتارهایی باعث تخریب بزرگان و افراد نامی شوند این روزها هر کسی فکر می کند میتواند یک اسطوره و یک نابغه را نقد کند برای بد گویی راجع به این عزیزان و نام آوران باید کارنامه بسیار درخشانی داشته باشید و دست کم افتخاراتتان هم سطح ایشان باشد . نه قربان در رابطه با آن قسمت مقاله آقای پورقناد که گفته شده ناظری ها حتی جزو 20 نفر اول ایران هم نیستند باید بگویم با خواندن این جمله به شدت خندیدم 20 نفر اول ایران ؟ ایشان در حال حاضر در جهان جزو برترین ها هستد دیگر شما خودتان حساب ایران را بکنید. با یک سرچ در اینترنت میتوانیم بفهمید حافظ ناظری چه جایگاه والایی در جهان دارد و نامش در کنار چه اسطوره هایی قرار گرفته . تمام این افتخارات از آن جوان با لیاقتیست که به هنر نگاه سطحی و پیش پا افتاده نداشته و با نگاه عمیق و تازه و در عین حال اصیلش توانسته یک انقلاب در موسیقی به پا کند . استاد شهرام ناظری و حافظ ناظری در حال حاضر از اولین ها هستند دوست عزیز . خداوند به انسان های بیمار و سیاه دل روشنایی و شفاعت بدهد.

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود چه بخواهید و چه نخواهید آثار استاد ناظری و فرزندش تاثیر جدی و عمیق، بر هنردوستان جهان گذاشته است | موسیقی ما