برنامه یاد بعضی نفرات
 
گفت‌وگو با بهنام ابوالقاسم و میثم شیخی به بهانه‌ی آلبوم پیش رو و فعالیت‌های مشترک‌شان
ما دیوانه‌ایم!
موسیقی ما - در هر کوچه یک استودیوی ضبط موسیقی است و در هر پس‌کوچه یک آموزشگاه موسیقی. توی هر شهر و دهات هم یک دانشگاه موسیقی. تعداد دانشجویان و هنرجویان سازها از تعداد هنرجویان تمام سازها در سی‌ چهل سال گذشته بیشترند؛ اما نتیجه؟‌ میان این همه نوازنده‌ و آهنگساز، تنها چند نفر هستند که می‌توانند حرفی برای گفتن داشته باشند. جز این هم البته انتظاری نیست.
 
چند نفرشان هستند که می‌شوند آهنگسازان و نوازندگانی شناخته‌شده و متبحر. تعدادی‌شان این بخت را دارند که آثارشان شنیده شود و نام‌شان مطرح و گزینه‌ی اولِ کسانی که می‌خواهند در زمینه‌ی موسیقی فعالیت یا اثری را گوش کنند. این عده هم البته باز اَلَک می‌شوند و بعضی‌هایشان بعد از سال‌ها همچنان موسیقی‌شان شنیده می‌شود.
 
«بهنام ابوالقاسم» نوازنده‌ی متبحری در پیانو است و جزو اولین گزینه‌های هر آهنگساز و رهبر ارکستری برای نواختن. کافی است به تعداد کنسرت‌هایی که همراه با نوازندگان اروپایی داشته، نگاهی بیندازیم. با همه‌ی اینها، او همچنان ساعت‌ها و ساعت‌ها تمرین می‌کند، کنسرت‌‌هایش را می‌گذارد و تدریس می‌کند. به قول خودش، خیلی وقت‌ها «روزه‌ی آدم» می‌گیرد، برای اینکه بیشتر کار کند و بنویسد و بنوازد و بسازد.
 
حالا او با خواننده‌ای همراه شده که خلق و خوی شبیه خودش را دارد. «میثم شیخی» خواننده‌ی بسیار متبحری است. کافی است بار دیگر با دقت به همان قطعه‌ای که پیش از نوروز منتشر کرد، گوش دهید؛ با این حال می‌گوید نمی‌خواند برای اینکه مشهور شود و مثل خیلی‌های دیگر ره صدساله را یک‌شبه برود. او آمده تا کار کند و از کار کردن لذت ببرد.
 
خود ابوالقاسم هم همین نگاه را دارد. کار موسیقی برایشان مثل انجام یک آئین باشکوه است که اول باید آرام‌شان کند، به‌شان انرژی مثبت دهد و در عین حال، با بهترین کیفیت به دست مخاطب برسد. ما که بیشتر از شما، صدای این خواننده را شنیده‌ایم، امیدوار شده‌ایم که یک خواننده‌ی خوش‌صدا به صداهای اندک موجود اضافه می‌شود. وقتی شما هم کارهای بیشتری از او بشنوید، همین‌طور فکر خواهید کرد.
 
  • * چه شد که تصمیم گرفتید اولین آلبومی که به بازار عرضه می‌کنید، به زبان ترکی باشد؟ این ایده از کجا آمد؟ ترک‌زبان بودن میثم شیخی دلیل این ماجرا بود یا دلیل دیگری هم داشت؟
بهنام ابوالقاسم: به‌طور قطع، آشنایی «میثم» و علاقه‌اش به موسیقی ترکی، در این میان نقش مهمی داشت؛ اما مسأله برای ما کمی پیچیده‌تر از این بود. به نظر می‌رسد نزدیک به 30درصد مردم مناطق مختلف ایران -از زنجان و همدان گرفته تا تبریز و اردبیل و حتی شیراز و بجنورد و از آن طرف تعدادی از ترکمن‌ها- ترک‌زبان هستند. اما در زمینه‌ی موسیقی، تنها یک یا دو نام هستند که فعالیت می‌کنند و ما خوراک کافی برای این تعداد ترک‌زبان نداریم. فکر کردیم که می‌شود یک خوراک موسیقایی مناسب برای این افراد تهیه کرد. در واقع، گمان می‌کنیم این یک نیاز است که باید به آن پاسخ داده شود. این اتفاق تقریباً در موسیقی جنوب با فعالیت‌های «محسن شریفیان» یا در موسیقی کردی با فعالیت‌های خانواده پورناظری و کامکارها رخ داده و این نقصان در موسیقی ترکی وجود دارد. البته آقای شهریاری، بخشی از این نیاز را با موسیقی سبک خودشان ارائه می‌کنند؛ اما گمان می‌کنم که همچنان باید این موسیقی با سبک‌های مختلف در اختیار مردم قرار گیرد.
 
  • * شما خودتان هم ترک‌زبان هستید؟
ابوالقاسم: نه.
 
  • * پس چه‌طور با این موسیقی و شعر ارتباط برقرار می‌‌کردید؟
ابوالقاسم: از خود میثم کمک می‌گرفتم. او دایره‌المعارف موسیقی ترکی است. آنچه شما در این آلبوم می‌شنوید، بر اساس ملودی‌های قدیمی است؛ اما برداشتی کاملاً آزاد از آنها انجام شده و تنظیم‌ها کاملاً متفاوت‌شان کرده است. من برای این کار و گرفتن حسی که در اشعار وجود دارد، از «میثم» کمک می‌گرفتم؛ اما اصولاً پیش از این همکاری هم با موسیقی ترکی ارتباط داشتم و می‌توان گفت در نوجوانی این موسیقی را از سرچشمه‌اش یاد گرفتم. در سال 83 «رامیز قلی‌اف» به همراه یک نوازنده‌ی خانم برای اجرای کنسرت به ایران آمدند که آن خانم نتوانست روی صحنه برود و من مجبور شدم در عرض یک هفته موسیقی آذری را نزد ایشان یاد بگیرم. قطعاتی که «قلی‌اف» می‌نواخت، حتی نت هم نداشتم و من باید به‌اندازه‌ای با آن کلنجار می‌رفتم تا چیز قابل‌قبولی شود. از همان زمان، موسیقی آذربایجان جزء موسیقی‌های مورد علاقه‌ام شد که بسیار می‌شنیدم‌شان.
 
  • * این موسیقی‌‌ها برای ما غیرترک‌ها هم جذاب است؛ حتی اگر با کلامش ارتباط برقرار نکنیم و این درست به خاطر قوت بی‌حد و اندازه‌ی این موسیقی است.
ابوالقاسم: دقیقاً.
 
  • * و بالاخره چه‌طور با آقای شیخی آشنا می‌شوید؟
ابوالقاسم: گروه «پالت» چند سال قبل کنسرتی در برج آزادی داشت که من رفتم و دیدم یک‌ خواننده‌ی مهمان با زبان ترکی در حال اجرا است که صدای اعجاب‌انگیزی دارد. از همان زمان (سال 93) ایده‌ی همکاری شکل گرفت تا سرانجام این آلبوم با وسواس بسیار جمع شد. جالب است که ما در این اثر حتی یک ساز الکترونیک هم نداریم و تمام سازها آکوستیک‌اند. ضمن اینکه نوازنده‌های بسیار خوبی از جمله اعضای آنسامبل «ذاستا» در آن ساز زده‌اند، روزبه اسفندارمز هم کلارینت کار را نواخته است.
 
  • * پیش از ایام نوروز یک قطعه از این اثر منتشر شد. فکر می‌کنید آلبوم چه زمانی به انتشار برسد؟
ابوالقاسم: فکر کنم تیرماه منتشر شود؛ اما تا آن زمان چند تک‌قطعه منتشر خواهیم کرد.
 
  • * شما به نیاز مخاطب به این نوع موسیقی اشاره کردید و در عین حال می‌گویید که آقای شیخی خواننده‌ی بسیار توانایی است. فکر نمی‌کنید اگر اولین آلبوم ایشان به زبان آذری باشد، دیگر فرصت تبدیل شدن به خواننده‌ی موسیقی ایرانی را نخواهد داشت.
ابوالقاسم: به‌هیچ‌وجه. اتفاقاً ما سال 95 یک کنسرت در خانه‌ی فرهنگ رشت برگزار کردیم که میثم قطعه‌ای را به گویش رشتی خواند. ضمن اینکه در حال حاضر علاوه بر این آلبوم، چند قطعه‌ی دیگر با آهنگسازان مختلف ضبط کرده؛ برای مثال مدتی قبل «بهرام دهقانیار» یک قطعه برای او نوشته و «فردین خلعتبری» هم طرحی برای آلبوم دارد. به نظرم یک خواننده باید جوهره‌ی لازم را داشته باشد که میثم شیخی دارد. شما وقتی با یک‌سری خوانندگان که حتی اسم و رسمی هم دارند کار می‌کنید، برای یک نت بالا و پایین باید ساعت‌ها تمرین کنید. «میثم» اما به طرز عجیبی در استودیو راحت است. قطعه‌اش را می‌خواند، گاهی خودش با بعضی قطعات گریه می‌کند و آن‌قدر احساس‌اش را به درستی بیان می‌کند که ما را هم به گریه می‌اندازد و بعد قطعه‌ی دیگر را. در کار کردن با او همه چیز خیلی ساده است.
 
  • * این فعالیت‌های متنوع، خواندن به زبان‌های مختلف یا سبک‌های گوناگون عجیب نیست؟
ابوالقاسم: نه، به نظرم هیچ منافاتی با هم ندارند. بسیاری از چهره‌های موفق هم تجربه‌های گوناگون داشته‌اند؛ برای مثال «همایون شجریان» ساز و آواز کاملاً سنتی دارد، اما در عین حال موسیقی متفاوتی چون «آرایش غلیظ» را هم اجرا کرده و در هر دوی آنها هم موفق بوده است. هیچ‌کدام از اینها دیگری را نفی نمی‌کند.

 
  • * اما کار را سخت می‌کند.
ابوالقاسم: برای ما بله؛ اما برای مخاطب نه. ضمن اینکه از یک جایی به بعد که این آثار کم‌کم منتشر شدند، بازتاب‌ها نشان می‌دهد که مخاطب، کدام ژانر را بیشتر دوست دارد. ممکن است ما یک سال دیگر به این نتیجه برسیم که تنها ترکی یا مثلاً تنها فارسی بخواند. به نظرم باید این مسیر طی شود. به هر حال خود میثم به‌اندازه‌ای خوش‌انرژی و کاربلد است که هر کس که وسط این ماجرا قرار گرفته، با تمام انرژی کار می‌کند. امسال برای همه‌ی ما سال مهمی است.
 
  • * آقای شیخی نسبت شما با موسیقی چه بوده است؟ از کی با موسیقی آشنا شدید؟
میثم شیخی: من از کودکی با آهنگ‌های آذری بزرگ شدم و این موسیقی در خون من است. اما از سال 81 آواز را نزد استاد محمد نوری فرا گرفتم و در همان نوجوانی، یک‌سری کنسرت‌ در آستارا اجرا کردم و در این سال‌ها نیز موسیقی را ادامه داده‌ام.
 
  • * همکاری با پالت چه‌طور شکل گرفت؟
شیخی: «کاوه صالحی» هم‌کلاسی خواهرم در دانشگاه بود. در یکی از اجراهایشان دنبال خواننده‌ی مهمان بودند و کاوه من را پیشنهاد داد و آن قطعه شکل گرفت.
 
  • * غیر از آن اجراهایتان در نوجوانی، تجربه‌ی دیگری هم از اجرای صحنه‌ای داشته‌اید؟
شیخی: سال گذشته با همراهی گروه «ذاستا» یک کنسرت در آستارا گذاشتیم و حالا هم قرار است کنسرت‌های این آلبوم را برگزار کنیم.
 
  • * کنسرت‌ها با همراهی گروه «ذاستا» خواهد بود؟
ابوالقاسم: نمی‌دانم. شاید در شهرستان‌ها با ذاستا باشد؛ اما در تهران ارکستر بزرگ‌تری نیاز است و احتمال دارد علاوه بر آنسامبل ذاستا، نوازندگان دیگری هم حضور داشته باشند. این آلبوم کاملاً این قابلیت را دارد که مخاطب خودش را پیدا کند. چون تمام کسانی که این قطعه‌ها را شنیده‌اند، آن را دوست داشته‌اند؛ اما باید ماجرا را طوری برنامه‌ریزی کنیم که طیف بیشتری آن را بشنوند. این ماجرا کمی سخت است و من تخصص کافی درباره‌ی آن ندارم؛ اما به‌هرحال فکر می‌کنم می‌شود ایده‌هایی در این خصوص داشت.
 
  • * البته با توجه به اینکه ملودی‌های پاپ و حتی سنتی این روزها به تکرار رسیده، استفاده از گنجینه‌ی موسیقی نواحی همواره کار را جذاب‌تر می‌کند؛ به شرط اینکه بتوان از این موسیقی بهره‌برداری نوینی کرد.
ابوالقاسم: حتماً کمک می‌کند؛ اما من هیچ‌وقت به پایان کار فکر نمی‌کنم. به این فکر می‌کنم که کاری که انجام می‌دهم، راضی‌ام می‌کند یا نه. وقتی صدای «میثم» را شنیدم، فکر کردم که دوست دارم این همکاری شکل بگیرد و همین که نتیجه‌ی کار تا این اندازه رضایت‌بخش است، بخش مهمی از کار برای من انجام شده. من اصولاً هیچ‌وقت دنبال این چیزها نبوده‌ام، همیشه سعی کرده‌ام تنها موسیقی‌ام را کار کنم.
 
  • * شما غیر از آواز، با موسیقی یا نواختن سازی هم آشنا هستید؟
شیخی: قبلاً پیانو و ویلون کار کرده‌م.
 
ابوالقاسم: پیانو را به خوبی می‌نوازد.
 
شیخی: خیلی جدی نیست.
 
  • * گفتید آواز را نزد محمد نوری فرا گرفته‌اید. در موسیقی ترکی هم استادی داشته‌اید؟
شیخی: بیشتر سعی کرده‌ام از طریق گوش دادن به آثار اساتید بزرگ این ملودی‌ها را فرا بگیرم.
 
  • * موسیقی ترکی استانبولی هم گوش می‌کنید؟!
شیخی: نه! این موسیقی را دوست ندارم.
 
  • * اما مخاطبان بسیاری دارد.
شیخی: معروف شدن در ایران خیلی راه آسانی دارد؛ اما من اصلاً به این موضوع فکر نمی‌کنم.
 
ابوالقاسم: البته پارامترهای هیت شدن یک قطعه یا معروف‌شدن یک هنرمند از نظر من خیلی هم مشخص نیست. در این سال‌ها خیلی قطعات بوده که ما فکر می‌کردیم بسیار شنیده می‌شود و این اتفاق برایشان رخ نداد و برخی‌ دیگر که فکر می‌‌کردیم قطعات خیلی معمولی‌ای هستند، یک‌باره هیت شدند! البته سیستم پخش و معرفی هم تأثیر بسیار زیادی در این قضیه دارد. من در همین مدت هر جا که می‌رفتم، آهنگی در حال پخش بود تا اینکه بالاخره کنجکاوی‌ام تحریک شد و صدای خواننده‌ای را شنیدم که فکر کردم اصلاً موفق نمی‌شود؛ اما همه‌چیز برخلاف تصور من پیش رفت و او امروز کل ایران را گرفته! البته من اصلاً گزینه‌ی خوبی برای پیش‌بینی اینکه یک موسیقی می‌تواند موفق باشد یا نباشد، نیستم. هر قطعه‌ای که دوست دارم هیچ‌کس گوش نمی‌کند! (خنده)
 
  • * خب شهرت یک چیز است و ماندگاری چیز دیگر. فکر می‌کنید چه‌قدر از این چهره‌ها توان ماندگاری دارند؟
ابوالقاسم: اصولاً این روزها موسیقی‌ای که بتواند ماندگار شود، خیلی کم است. چون موسیقی امروز کاملاً مصرفی است. این هم فقط مربوط به ایران نیست؛ در تمام دنیا موسیقی‌ها به این سمت رفته‌اند.

 
  • * اما ما موسیقی‌هایی داشته‌ایم که هم با اقبال مخاطب همراه بوده و هم منتقدان. یعنی از نظر موسیقایی هم ارزش زیادی داشتند.
ابوالقاسم: شاید. آن اتفاق این روزها کمتر رخ می‌دهد؛ چون سرعت زندگی بسیار زیاد شده و به همین خاطر، انسان امروز از مقابل همه‌چیز رد می‌شود. ضمن اینکه ما قبلاً برای هر ترکی که می‌خواستیم گوش کنیم، باید تلاش می‌کردیم. اما حالا همه‌چیز به راحتی در دسترس است.
 
  • * تعداد زیاد آثار منتشر شده هم در این قضیه مؤثر است.
ابوالقاسم: بله، نکته مهم این است که در دهه‌ی 50 و 60 خورشیدی، علاوه بر اینکه تولید کم بوده، تنها یک رسانه -رادیو- وجود داشته که به مخاطب خوراک موسیقایی می‌داده و کسی که می‌خواسته موسیقی گوش کند، چاره‌ای جز شنیدن آنها نداشته است. اما امروز تعداد آثاری که منتشر می‌شود و رسانه‌هایی که می‌تواند این آثار را در اختیار مخاطب قرار دهد، قابل مقایسه با آن زمان نیست. حالا در هر کوچه‌ای یک استودیو وجود دارد که موزیک تولید می‌کند! در واقع می‌توان گفت محصولات هنری به اندازه‌ای زیاد شده که ما حتی فرصت گوش کردن به آنها را هم نداریم. حتی برای مایی که مخاطب حرفه‌ای موسیقی هستیم، این امکان وجود ندارد که تمام آثار خوبی که منتشر می‌شود را گوش کنیم.
 
  • * آقای شیخی شما واقعاً معروف شدن را دوست ندارید؟
شیخی: از ابتدا قصد معروف شدن نداشتم.
 
  • * اما کسی که کار هنری می‌کند، دوست دارد مخاطب داشته باشد.
بله، اگر مخاطب داشته باشم که چه بهتر؛ اما اینکه بخواهم با سلیقه‌ی مخاطب پیش بروم را دوست ندارم.
 
  • * تحصیلات شما در چه رشته‌ای است؟
فلسفه.
 
  • * خب پس سرچشمه‌ی خیلی از این تفکرات مشخص شد!
خیلی‌ها به من گفته‌اند که شاد بخوان تا مردم بیشتری آثارت را گوش دهند؛ اما من موسیقی‌ای را می‌خوانم که دوست‌اش دارم.
 
  • * چیزی که به نظر می‌رسد این روزها تمام آرتیست‌ها را درگیر کرده، اجرای بیشتر، سالن بزرگ‌تر و مخاطب بیشتر است. حتی گاهی اقداماتی دیده می‌شود که خلاف ذات این موسیقی است. مثلاً شاید تک‌نوازی‌ قابلیت جذب چندهزار مخاطب را نداشته باشد. اما می‌بینیم که گاهی اساتید ما هم درگیر این مسابقه می‌شوند و به موسیقی عامه‌پسندتری تن می‌دهند که تعداد مخاطب بیشتری از کنسرت‌شان دیدن کند. در این شرایط این حرف شما جالب است.
ابوالقاسم: ما در کنسرتی که همراه با «ذاستا» در نیاوران داشتیم، «فردین خلعتبری» به نکته‌ی خوبی در بروشور اشاره کرد. او یک هفته قبل از کنسرت، به وین رفته بود و از نمایشگاهی درباره‌ی انسان و رابطه‌اش با هنر مدرن دیدن کرده بود که تنها بیننده آن خودش بود. او در بروشور کنسرت نوشت: «دیدم این وضعیت چه‌قدر به چیزی که می‌خواهم نزدیک است؛ چون من همیشه کیفیت مخاطبم بیشتر از عرض سالنی که قرار بوده در آن اجرا داشته باشم، اهمیت داشته است.»
 
  • * اما فردین خلعتبری قطعات هیت بسیار زیادی دارد.
بله؛ اما هیچ‌وقت درگیر این مقایسه نبوده است. او اصلاً کاری را نمی‌نویسد که معروف شود؛ اما خب خیلی از کارهایش با اقبال بسیار مواجه شده و برای برخی دیگر نیز این اتفاق نیفتاده است. او کارهای خوبی هم دارد که شنیده نشده است. برای مثال قطعه‌ی «آدم» یکی از کارهای بسیار خوب او است که کمتر شنیده شده. جالب است که این قطعه هم در کنسرت‌های ما و هم در کنسرت‌های ارکستر ملی زیاد اجرا شد. «فردین» چیزی را که دوست دارد می‌نویسد.
 
  • * شاید «آدم» به خاطر این کمتر از «مدار صفردرجه» و «شب دهم» شنیده شد که از تلویزیون پخش نشده است.
اتفاقاً از تلویزیون هم زیاد پخش شده است. برای ما خود ما هم ترک جذابی است و ما همیشه قطعه‌ی «آدم» را اول کنسرت‌هایمان اجرا می‌کنیم. «هم‌آواز پرستوهای آه» هم (با صدای علیرضا قربانی) جزء همین کارهایی است که با وجود کیفیت موسیقایی بسیار بالا، به اندازه‌ی کافی شنیده نشد. «دخت پری‌وار» هم با وجود آنکه موسیقی پاپیولاری است، نتوانست اقبال «حریق خزان» یا «من عاشق چشمت شدم» را به دست بیاورد.
 
  • * به نظر شما چرا خوانندگان این سال‌ها بیشتر کنسرت‌هایشان را بر اساس قطعات خاطره‌انگیزشان اجرا می‌کنند و نه آثار جدید؟
به خاطر این‌که مردم این را می‌خواهند.
 
  • * اصلاً هیت شدن یک قطعه فرمول خاصی دارد؟ آقای چکناواریان مدتی قبل در گفت‌وگویی با ما به این نکته اشاره کردند که مردم ممکن است خودشان از هنر چیزی ندانند، اما در ارتباط با هنر بسیار سخت‌گیرانه عمل می‌‌کنند.
من مخالف این ایده هستم. اگر این‌طور است؛ چرا این فیلم‌ها فروش می‌رود؟‌ به نظرم مردم ایران چیز درجه‌ی یکی در زندگی‌شان ندارند. این گول زدن خودمان است. خودمان باید بپذیریم که در چه شرایطی زندگی می‌کنیم. این هم تنها مخصوص ایران نیست؛ در تمام دنیا همین‌طور است. «جف بک» یک گیتاریست افسانه‌ای است؛ تا حدی که «راجر واترز» زمانی که می‌خواستند گیتاریست جدیدی به «پینک فلوید» اضافه کنند، حتی جسارت این را پیدا نکرد که از او دعوت کند؛ چون تصور می‌کرد او پیشنهاد آنها را نخواهد پذیرفت. اما همین آدم را در اینستاگرام، تنها 31هزار نفر فالو می‌کنند. این در حالی است که فلان خواننده پاپ 99میلیون فالوئر دارد! یکی از شاگردان من 200 هزار نفر فالوئر دارد، در حالی که آرتیست‌های بسیار جدی 300 نفر فالوئر دارند.
 
  • * و با این شرایط، شما می‌خواهید آلبوم سولوی پیانو منتشر کنید!
بله، ما ساعت‌ها آموزش می‌دهیم، کنسرت می‌‌‌گذاریم تا پول جمع کنیم برای انتشار آلبومی که می‌دانیم از نظر اقتصادی کاملاً شکست می‌خورد! دیوانه‌ایم! (خنده) البته من راضی هستم.

 
  • * البته مردم این روزها بیشتر موسیقی بی‌کلام گوش می‌کنند.
نه‌چندان. من به این ماجرا هم فکر کرده‌ام. مردم تنها تعدادی از موسیقی‌های بی‌کلام را گوش می‌کنند. آن هم محصول دوره‌ای است که اثر دیگری منتشر نمی‌شد. تمام کودکی‌های ما با «پاییز طلایی» گذشت. این در حالی است که دکتر شریفیان آلبومی با نام «به زمین و آفتاب» دارد که در آن، چهار قطعه از تصاویر روستایی است که پیانویش را من نواخته‌ام. قطعات پیانویی این اثر از «خواب‌های طلایی» آرام‌‌تر و پاپیولارتر است؛ اما چه کسی آن را گوش می‌کند؟‌ یا مگر از آقای پژمان بزرگ‌تر داریم؟ خیلی‌ها ایشان را نمی‌شناسند. به‌هرحال وضعیت فعلاً همین است.
منبع: 
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 16 فروردین 1396 - 15:19

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود ما دیوانه‌ایم! | موسیقی ما