با من بيا تا بهار-بعد از پاييز غم بار
خورشيد ميتابد دوباره-فردا می آورد به بار
با من بمون تا سحر - امشب و شبهایی دگر
که هر سوسوی ستاره - ار صبح می آورد خبر
ای چشم هایت صبح بهاران - ای لبخندت تضمین باران
بیا ای جان جان این شام تارم را سحر کن
بیا از کوچه های ساکت و سردم گذر کن
بیا ای نازنین شاید که در شهرم بمانی
ای یار جانی یار جانی - دوباره برنمی گردد دیگر جوانی
ای خانه و کاشانه من - بیا از آوازم بشنو افسانه من
————
من و تو باغ يك بهاريم-خبري از خزان نداريم
در گذرگاه روزگاران-هم مسيريم و هم قطاريم
تا فردا ها با من سفر كن
شاخ و برگم را تازه تر كن
بيا اي شعر من گل داده از افسانه تو
بيا آواز من مهمان شده در خانه تو
بيا تا قصه ات را تا ابد با من بخوانى
ای یار جانی یار جانی - دوباره برنمی گردد دیگر جوانی
ای خانه و کاشانه من - بیا از آوازم بشنو افسانه من
—————-
شعر محلى خراسانى-اميد نعمتى
دیدگاهها
عالی عالی
خیلی دوسش دارم
عالییییی
عالی خیلی زیباست
مثل همیشه عالیییی
علی روزگار
خیلی خیلی عالی
افزودن یک دیدگاه جدید