گفتوگو با رهبر ارکستر فیلارمونیک بورلی هیلز که کاندیداتوری دکترای مدیریت و رهبری ارکستر دارد
مهران تبیانی: دور ایران دیوار کشیده نشده است
موسیقی ما - ده سالی میشود که ایران را به قصد ادامه تحصیل در موسیقی ترک کرده است. لیسانس آهنگسازی کلاسیک را از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در آمریکا و فوق لیسانسش را در گرایش رهبری ارکستر از همان دانشگاه میگیرد و بعد از آن، این رشته را در گرایش مدیریت ارگانیزیشن ارکستر سنفونی تا دکترا ادامه میدهد تا تبدیل به تنها ایرانی شود که دکترای مدیریت و رهبری ارکستر دارد.
«مهران تبیانی» را شاید همه در ایران نشناسند اما او تا همین یک دهه پیش، در موسیقی ایران فعال بود. با ارکستر «موسیقی نو» پروفسور علیرضا مشایخی به عنوان دستیار، کارش را شروع کرد و به گروه آهنگسازان معاصر تهران پیوست. او از زمانی که ایران را ترک کرده، ارکستر سمفونیهای بسیاری را رهبری کرده که از میان آنها میتوان به «ارکستر سمفونی نیویورک»، «کلورادو» و «سی سان» اشاره کرد. مهران تبیانی این روزها رهبری ارکستر فیلارمونیک بورلی هیلز را که خودش تأسیس کرده بر عهده دارد. به همین بهانه با او به گفتوگو نشستیم تا از روند فعالیتش، دغدغههایش در موسیقی و نقدهایش به آکادمیک نبودن موسیقی در جامعه ایرانی بیشتر بدانیم.
* چه شد که تصمیم گرفتید رهبری ارکستر را به صورت آکادمیک، تا سطح دکترا ادامه دهید؟
وقتی به تاریخ موسیقی آکادمیک ایران نگاه میکنیم، متوجه میشویم که موسیقی آکادمیک ایران از آنجایی آغاز شد که موسیقیدانان ایرانی به خارج از ایران سفر کردند (در رأس آنها آقای علینقی وزیری) و به یادگیری آکادمیک موسیقی کلاسیک پرداختند. البته آنها بعد به ایران برگشتند و تجربیاتشان را به هنرجویان ایرانی انتقال دادند. این افراد در واقع خدمت زیادی به جامعه موسیقی ایران کردند. برای مثال اولینبار در ایران آقای علینقی وزیری بود که صحبت از نتنویسی کرد و کتابی هم در این باره نوشت. من هم با همین نیت تصمیم گرفتم تحصیلم در این زمینه را خارج از کشور ادامه دهم؛ چون خیلی از مباحث موسیقی در ایران به صورت آکادمیک آموزش داده نمیشد.
اگرچه به نظرم موسیقی ما دارای ارزشهای فرهنگی زیادی است که مخصوص موسیقی ما است و در دیگر موسیقیها وجود ندارد؛ ولی متاسفانه هنوز در ایران به مبحث آموزش موسیقی آنچنان که باید آکادمیک نگاه نمیشود و به همین دلیل با سیستم آموزش موسیقی در دنیا فاصله دارد. موسیقی باید از این خصوصیت آکادمیک بودن بهرمند شود تا بتواند تحول جدی و مثبتی داشته باشد. این دغدغه فکری همیشه در من بود و موجب شد که این رشته را به صورت آکادمیک ادامه دهم.
* چرا گرایش به رهبری ارکستر پیدا کردید؟ چه خلائی در این زمینه حس کردید؟
در عین حال که همه موزیسینها و پیشکسوتان ما در این زمینه حرفهای هستند و برای من قابل احترامند، اما همه رهبران ارکستر ما مدارج تحصیلیشان را در رشتهها و گرایشهای آهنگسازی یا نوازندگی گرفتهاند نه رهبری ارکستر. به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم گرایش رهبری ارکستر را به صورت آکادمیک در دانشگاه ادامه دهم. جالب اینجا بود که چنین رشته و گرایشی در دانشگاههای آمریکا از مقطع فوق لیسانس وجود داشت؛ بنابراین تصمیم گرفتم این گرایش را انتخاب کنم.
* چرا؟ مگر چه چیزهایی در ارکسترهای ایرانی کاستی دارد؟
موسیقی ما به خاطر فاصلهاش با موسیقی علمی جهان، دچار اشتباهاتی شده که حالا دیگر رایج شدهاند. این اشتباهات گاهی به کلماتی که به کار میبریم هم سرایت پیدا کرده است. ببینید، هنوز که هنوز است وقتی در یک مهمانی یا عروسی قرار است یک یا چند نوازنده برای میهمانان بنوازند، به آنها میگوییم ارکستر! بسیاری از گروههای موسیقی سنتی ما نام ارکستر را روی خود میگذارند، در صورتی که این اشتباه است؛ یک اشتباه رایج که بین همه جا افتاده است. ارکستر تعریف خودش را دارد. موسیقی کلاسیک مینوازد و این موسیقی کلاسیک تعریف تئوریک مشخصی در جهان دارد.
اگر یک خارجی به ایران بیاید و به او بگوییم قرار است برای امشب ارکستر بیاوریم و بعد ببیند که چند نوازنده آمدند و یک آهنگی را مینوازند، هاج و واج میماند. یک ارکستر حداقل سی، چهل یا پنجاه یا حتی تعداد بیشتری نوازنده دارد و همه آنها موسیقی کلاسیک مینوازند. همه خصوصیات یک موسیقی آکادمیک جهانی باید در یک اجرای گروهنوازی وجود داشته باشد تا بتوانیم نام ارکستر را روی آنها بگذاریم. خارجیها به چیزی که ما از آن به عنوان ارکستر نام میبریم می گویند «گروه» یا «بند» و من فکر میکنم این اشکالات را باید رفع کرد؛ چون ما در یک جامعه جهانی زندگی میکنیم و برخلاف تصور خیلیها، به نظرم دور ایران دیوار کشیده نشده است. ما میتوانیم به کشورهای دیگر برویم و از علم و دانش آنها هم بهره بگیریم.
* این اشتباهات از چه زمانی وارد موسیقی ما شدند؟
محدود به امروز و دیروز نیست. بعضی از این اشتباهات حتی سالها قبل از انقلاب شکل گرفتند. از زمانی که چند نوازنده به اجرای موسیقی سنتی پرداختند و اسم خودشان را به جای «گروه موسیقی گلها» گذاشتند «ارکستر گلها».
* این اشتباهات صرفاً لغوی هستند یا در حد تکنیکی هم در ارکستر سنفونیهای ایرانی دیده میشوند؟
ببینید بحث فقط سر اشتباهات لغوی نیست. مثلا اگر «گروه گلها» با این که از بهترین نوازندههای ایران تشکیل شده بود، از این بهتر هم میبود، باز هم گروه موسیقی گلها بود چرا که داشتند موسیقی دستگاهی ما را مینواختند، نه موسیقی کلاسیک.
* با این تفاسیر، وضعیت ارکستر سمفونیهای ایرانی را چطور میبینید؟ یعنی اصلاً در ایران ارکستر سمفونی نداریم؟
ما در ایران اگر بخواهیم از یک ارکستر سنفونی نام ببریم که درست کارش را انجام میدهد همان «ارکستر سمفونیک تهران» است. اما فقط همین یک ارکستر است. برای کشوری با جمعیت 80 میلیون یک ارکستر یا حتی 5 ارکستر هم کم است؛ دلیلش هم همین است. کم بودن ارکستر سمفونی باعث میشود که به هر گروهی نام ارکستر بدهیم. کلیه گروههای موسیقی که نام ارکستر روی خود گذاشتند و موسیقی سنتی یا ملی ما را مینوازند، نامشان ارکستر نیست و صرفاً گروه موسیقی هستند.
وقتی قرار است آهنگ «تو ای پری کجایی» قوامی را اجرا کنیم این دیگر نامش ارکستر سمفونی نیست بلکه موسیقی سنتی خودمان است. وقتی موسیقی سنتی ما از شکل سنتی خود خارج و مثلاً با سازهای جهانی اجرا میشود، دیگر معنیاش این نیست که نام ارکستر به خود بگیرد. فواصل موسیقی دستگاهی ما که تغییر نکرده، همان فواصل اجرا میشوند منتها اینبار با سازهای جهانی. نمیدانم چه ایرادی دارد وقتی موسیقی ملی مینوازیم نام آن هم گروه موسیقی ملی باشد؟
* بین کسانی که در ایران رهبر ارکستر هستند، کدامشان به تعاریف شما نزدیکترند؟
تمام رهبر ارکسترهایی که در ایران هستند به نظرم بسیار مجرباند. حتی با اینکه این رشته را به صورت آکادمیک در دانشگاه به عنوان یک گرایش و رشته نیاموختهاند، بهخاطر تجربه و دانش شخصیشان موجب پیشرفت موسیقی ما شده و به نظرم خدمات زیادی به جامعه موسیقی رساندهاند؛ مثل آقای علی رهبری که کاملاً و به طور صددرصد موسیقی سمفونیک کار کردهاند. همینطور آقای لوریس چکناواریان و آقای شهرداد روحانی که مخلوطی از سبکهای دیگر موسیقی را به صورت سمفونیک اجرا کردند. همه این عزیزان هم از دوستان صمیمی من هستند.
من از مقایسه کردن آدمها خیلی خوشم نمیآید چون انسانها در هر جایگاه و هر سطح توانایی باشند، میتوانند مفید باشند و من معتقدم این عزیزان برای جامعه ما مفید بودند و خدمت کردند. شخصاً همه این عزیزان را دوست دارم و به عنوان پیشکسوتان موسیقی ایران میشناسم. اما دغدغه شخصیام فراتر از این حرفها است.
همیشه دوست دارم آنچه را که خودم برای به دست آوردنش در موسیقی تلاش کردم در اختیار هموطنانم قرار دهم. اگر امروز از اشتباهات رایج در موسیقی ایران صحبت میکنم، قرار نیست کسی را متهم کنم. طبیعی است وقتی موسیقی کلاسیک و ارکسترال در ایران وجود نداشته، حالا اشتباهاتی هم در این زمینه داشته باشیم. صرفاً میخواهم چیزهایی که یاد گرفتم را انتقال دهم و روشنسازی کنم.
* البته خارج از ایران ارکسترها معمولاً با سرمایههای شخصی راهاندازی میشوند و برای خودشان درآمدزایی ایجاد میکنند. ولی در ایران به خاطر هزینههای بالای یک ارکستر، معمولاً یک نهاد یا سازمان حمایتی باید آنها را ساپورت کند. عدم درآمدزایی ارکسترها نمیتواند به ضعفهای آکادمیکشان منجر شود؟
فکر نمیکنم کسی در ایران جلوی خصوصی بودن یک ارکستر را گرفته باشد. طبیعی است که نهاد یا سازمانی پشت یک ارکستر قرار بگیرد چراکه ارکستر سمفونی هزینههای خیلی زیادی دارد. این که یک نهاد ارکستر را حمایت کند خیلی هم خوب است. اما ایراد از چیز دیگری است. ایراد از همین نامگذاریهای اشتباه و عنوانهای غلطی که میدهیم شروع میشود.
ما وقتی خودمان چنین عنوانهای غلطی به گروههایمان میدهیم، دیگر چه توقعی از نهادهای حمایتکننده داریم؟ وقتی هنوز نمیدانیم سبک و عنوان گروهمان چیست، نمیتوانیم بگوییم فلان نهاد یا فلان شخص حمایتکننده چرا تقاضای اجرای قطعات خاصی میکند که مورد نظر ما نیست؟ چطور میتوانیم بگوییم مردم از موسیقی کلاسیک یا سنتی یا هر چیز دیگری استقبال نمیکنند؟ وقتی گروههای ما با این عنوانهای غلط اجرایشان را در تالار رودکی ما روی صحنه میبرند دیگر چه توقعی از مردم میتوانیم داشته باشیم؟
* به نظرتان چه راهکارهایی برای برطرف شدن این اشتباهات رایج در موسیقی ایران وجود دارد؟
به نظرم مبحث آموزش باید جدیتر گرفته شود. دانشگاهها باید از افراد متخصص استفاده کنند. افرادی که با موسیقی ایران و جهان آشنا باشند. باید یاد بگیریم که در دنیا برای موسیقیشان چه کارهایی میکنند. همانها را اگر برای موسیقی خودمان به کار ببندیم، به نفع موسیقی ملی و سنتیمان است و باعث حضور بیشتر ما در موسیقی آکادمیک جهانی هم میشود. ما هنوز در ایران به ساز «درام» میگوییم «جاز» و این در حالی است که این یک سبک است، نه یک ساز!
ما هنوز در ایران به شش و هشت میگوییم شش هشتم! در حالیکه این کسر میزان ندارد و فقط باید بگوییم شش، هشت یا مثلا دو، چهار و... صد سال پیش آقای علینقی وزیری با تمام خدماتی که به موسیقی ما کرد اشتباهاً این مبحث را به جای «علامت زمان»، «کسر میزان» نامید و هنوز که هنوز است ما فکر میکنیم کسر میزان است! ما باید در عین حال که به موزیسینهای قدیمیمان احترام میگذاریم، اشتباهات آنها را هم ببینیم و آنها را تکرار نکنیم. باید به دانش خودمان بسنده نکنیم و از دانش دیگر نقاط دنیا هم استفاده کنیم تا در موسیقیمان تحول ایجاد کنیم.
* برنامهای برای آمدن به ایران و ادامه فعالیتتان دارید؟
با جامعه موسیقی ایران در ارتباط هستم و فکر میکنم به عنوان رهبر ارکستر مهمان به زودی در ایران هم اجرا داشته باشم. اما چون رهبر دائم «ارکستر فیلارمونیک بورلی هیلز» هستم، فعلاً نمیتوانم به صورت دائمی به ایران بیایم و فعالیت کنم.
«مهران تبیانی» را شاید همه در ایران نشناسند اما او تا همین یک دهه پیش، در موسیقی ایران فعال بود. با ارکستر «موسیقی نو» پروفسور علیرضا مشایخی به عنوان دستیار، کارش را شروع کرد و به گروه آهنگسازان معاصر تهران پیوست. او از زمانی که ایران را ترک کرده، ارکستر سمفونیهای بسیاری را رهبری کرده که از میان آنها میتوان به «ارکستر سمفونی نیویورک»، «کلورادو» و «سی سان» اشاره کرد. مهران تبیانی این روزها رهبری ارکستر فیلارمونیک بورلی هیلز را که خودش تأسیس کرده بر عهده دارد. به همین بهانه با او به گفتوگو نشستیم تا از روند فعالیتش، دغدغههایش در موسیقی و نقدهایش به آکادمیک نبودن موسیقی در جامعه ایرانی بیشتر بدانیم.
* چه شد که تصمیم گرفتید رهبری ارکستر را به صورت آکادمیک، تا سطح دکترا ادامه دهید؟
وقتی به تاریخ موسیقی آکادمیک ایران نگاه میکنیم، متوجه میشویم که موسیقی آکادمیک ایران از آنجایی آغاز شد که موسیقیدانان ایرانی به خارج از ایران سفر کردند (در رأس آنها آقای علینقی وزیری) و به یادگیری آکادمیک موسیقی کلاسیک پرداختند. البته آنها بعد به ایران برگشتند و تجربیاتشان را به هنرجویان ایرانی انتقال دادند. این افراد در واقع خدمت زیادی به جامعه موسیقی ایران کردند. برای مثال اولینبار در ایران آقای علینقی وزیری بود که صحبت از نتنویسی کرد و کتابی هم در این باره نوشت. من هم با همین نیت تصمیم گرفتم تحصیلم در این زمینه را خارج از کشور ادامه دهم؛ چون خیلی از مباحث موسیقی در ایران به صورت آکادمیک آموزش داده نمیشد.
اگرچه به نظرم موسیقی ما دارای ارزشهای فرهنگی زیادی است که مخصوص موسیقی ما است و در دیگر موسیقیها وجود ندارد؛ ولی متاسفانه هنوز در ایران به مبحث آموزش موسیقی آنچنان که باید آکادمیک نگاه نمیشود و به همین دلیل با سیستم آموزش موسیقی در دنیا فاصله دارد. موسیقی باید از این خصوصیت آکادمیک بودن بهرمند شود تا بتواند تحول جدی و مثبتی داشته باشد. این دغدغه فکری همیشه در من بود و موجب شد که این رشته را به صورت آکادمیک ادامه دهم.
* چرا گرایش به رهبری ارکستر پیدا کردید؟ چه خلائی در این زمینه حس کردید؟
در عین حال که همه موزیسینها و پیشکسوتان ما در این زمینه حرفهای هستند و برای من قابل احترامند، اما همه رهبران ارکستر ما مدارج تحصیلیشان را در رشتهها و گرایشهای آهنگسازی یا نوازندگی گرفتهاند نه رهبری ارکستر. به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم گرایش رهبری ارکستر را به صورت آکادمیک در دانشگاه ادامه دهم. جالب اینجا بود که چنین رشته و گرایشی در دانشگاههای آمریکا از مقطع فوق لیسانس وجود داشت؛ بنابراین تصمیم گرفتم این گرایش را انتخاب کنم.
* چرا؟ مگر چه چیزهایی در ارکسترهای ایرانی کاستی دارد؟
موسیقی ما به خاطر فاصلهاش با موسیقی علمی جهان، دچار اشتباهاتی شده که حالا دیگر رایج شدهاند. این اشتباهات گاهی به کلماتی که به کار میبریم هم سرایت پیدا کرده است. ببینید، هنوز که هنوز است وقتی در یک مهمانی یا عروسی قرار است یک یا چند نوازنده برای میهمانان بنوازند، به آنها میگوییم ارکستر! بسیاری از گروههای موسیقی سنتی ما نام ارکستر را روی خود میگذارند، در صورتی که این اشتباه است؛ یک اشتباه رایج که بین همه جا افتاده است. ارکستر تعریف خودش را دارد. موسیقی کلاسیک مینوازد و این موسیقی کلاسیک تعریف تئوریک مشخصی در جهان دارد.
اگر یک خارجی به ایران بیاید و به او بگوییم قرار است برای امشب ارکستر بیاوریم و بعد ببیند که چند نوازنده آمدند و یک آهنگی را مینوازند، هاج و واج میماند. یک ارکستر حداقل سی، چهل یا پنجاه یا حتی تعداد بیشتری نوازنده دارد و همه آنها موسیقی کلاسیک مینوازند. همه خصوصیات یک موسیقی آکادمیک جهانی باید در یک اجرای گروهنوازی وجود داشته باشد تا بتوانیم نام ارکستر را روی آنها بگذاریم. خارجیها به چیزی که ما از آن به عنوان ارکستر نام میبریم می گویند «گروه» یا «بند» و من فکر میکنم این اشکالات را باید رفع کرد؛ چون ما در یک جامعه جهانی زندگی میکنیم و برخلاف تصور خیلیها، به نظرم دور ایران دیوار کشیده نشده است. ما میتوانیم به کشورهای دیگر برویم و از علم و دانش آنها هم بهره بگیریم.
* این اشتباهات از چه زمانی وارد موسیقی ما شدند؟
محدود به امروز و دیروز نیست. بعضی از این اشتباهات حتی سالها قبل از انقلاب شکل گرفتند. از زمانی که چند نوازنده به اجرای موسیقی سنتی پرداختند و اسم خودشان را به جای «گروه موسیقی گلها» گذاشتند «ارکستر گلها».
* این اشتباهات صرفاً لغوی هستند یا در حد تکنیکی هم در ارکستر سنفونیهای ایرانی دیده میشوند؟
ببینید بحث فقط سر اشتباهات لغوی نیست. مثلا اگر «گروه گلها» با این که از بهترین نوازندههای ایران تشکیل شده بود، از این بهتر هم میبود، باز هم گروه موسیقی گلها بود چرا که داشتند موسیقی دستگاهی ما را مینواختند، نه موسیقی کلاسیک.
* با این تفاسیر، وضعیت ارکستر سمفونیهای ایرانی را چطور میبینید؟ یعنی اصلاً در ایران ارکستر سمفونی نداریم؟
ما در ایران اگر بخواهیم از یک ارکستر سنفونی نام ببریم که درست کارش را انجام میدهد همان «ارکستر سمفونیک تهران» است. اما فقط همین یک ارکستر است. برای کشوری با جمعیت 80 میلیون یک ارکستر یا حتی 5 ارکستر هم کم است؛ دلیلش هم همین است. کم بودن ارکستر سمفونی باعث میشود که به هر گروهی نام ارکستر بدهیم. کلیه گروههای موسیقی که نام ارکستر روی خود گذاشتند و موسیقی سنتی یا ملی ما را مینوازند، نامشان ارکستر نیست و صرفاً گروه موسیقی هستند.
وقتی قرار است آهنگ «تو ای پری کجایی» قوامی را اجرا کنیم این دیگر نامش ارکستر سمفونی نیست بلکه موسیقی سنتی خودمان است. وقتی موسیقی سنتی ما از شکل سنتی خود خارج و مثلاً با سازهای جهانی اجرا میشود، دیگر معنیاش این نیست که نام ارکستر به خود بگیرد. فواصل موسیقی دستگاهی ما که تغییر نکرده، همان فواصل اجرا میشوند منتها اینبار با سازهای جهانی. نمیدانم چه ایرادی دارد وقتی موسیقی ملی مینوازیم نام آن هم گروه موسیقی ملی باشد؟
* بین کسانی که در ایران رهبر ارکستر هستند، کدامشان به تعاریف شما نزدیکترند؟
تمام رهبر ارکسترهایی که در ایران هستند به نظرم بسیار مجرباند. حتی با اینکه این رشته را به صورت آکادمیک در دانشگاه به عنوان یک گرایش و رشته نیاموختهاند، بهخاطر تجربه و دانش شخصیشان موجب پیشرفت موسیقی ما شده و به نظرم خدمات زیادی به جامعه موسیقی رساندهاند؛ مثل آقای علی رهبری که کاملاً و به طور صددرصد موسیقی سمفونیک کار کردهاند. همینطور آقای لوریس چکناواریان و آقای شهرداد روحانی که مخلوطی از سبکهای دیگر موسیقی را به صورت سمفونیک اجرا کردند. همه این عزیزان هم از دوستان صمیمی من هستند.
من از مقایسه کردن آدمها خیلی خوشم نمیآید چون انسانها در هر جایگاه و هر سطح توانایی باشند، میتوانند مفید باشند و من معتقدم این عزیزان برای جامعه ما مفید بودند و خدمت کردند. شخصاً همه این عزیزان را دوست دارم و به عنوان پیشکسوتان موسیقی ایران میشناسم. اما دغدغه شخصیام فراتر از این حرفها است.
همیشه دوست دارم آنچه را که خودم برای به دست آوردنش در موسیقی تلاش کردم در اختیار هموطنانم قرار دهم. اگر امروز از اشتباهات رایج در موسیقی ایران صحبت میکنم، قرار نیست کسی را متهم کنم. طبیعی است وقتی موسیقی کلاسیک و ارکسترال در ایران وجود نداشته، حالا اشتباهاتی هم در این زمینه داشته باشیم. صرفاً میخواهم چیزهایی که یاد گرفتم را انتقال دهم و روشنسازی کنم.
* البته خارج از ایران ارکسترها معمولاً با سرمایههای شخصی راهاندازی میشوند و برای خودشان درآمدزایی ایجاد میکنند. ولی در ایران به خاطر هزینههای بالای یک ارکستر، معمولاً یک نهاد یا سازمان حمایتی باید آنها را ساپورت کند. عدم درآمدزایی ارکسترها نمیتواند به ضعفهای آکادمیکشان منجر شود؟
فکر نمیکنم کسی در ایران جلوی خصوصی بودن یک ارکستر را گرفته باشد. طبیعی است که نهاد یا سازمانی پشت یک ارکستر قرار بگیرد چراکه ارکستر سمفونی هزینههای خیلی زیادی دارد. این که یک نهاد ارکستر را حمایت کند خیلی هم خوب است. اما ایراد از چیز دیگری است. ایراد از همین نامگذاریهای اشتباه و عنوانهای غلطی که میدهیم شروع میشود.
ما وقتی خودمان چنین عنوانهای غلطی به گروههایمان میدهیم، دیگر چه توقعی از نهادهای حمایتکننده داریم؟ وقتی هنوز نمیدانیم سبک و عنوان گروهمان چیست، نمیتوانیم بگوییم فلان نهاد یا فلان شخص حمایتکننده چرا تقاضای اجرای قطعات خاصی میکند که مورد نظر ما نیست؟ چطور میتوانیم بگوییم مردم از موسیقی کلاسیک یا سنتی یا هر چیز دیگری استقبال نمیکنند؟ وقتی گروههای ما با این عنوانهای غلط اجرایشان را در تالار رودکی ما روی صحنه میبرند دیگر چه توقعی از مردم میتوانیم داشته باشیم؟
* به نظرتان چه راهکارهایی برای برطرف شدن این اشتباهات رایج در موسیقی ایران وجود دارد؟
به نظرم مبحث آموزش باید جدیتر گرفته شود. دانشگاهها باید از افراد متخصص استفاده کنند. افرادی که با موسیقی ایران و جهان آشنا باشند. باید یاد بگیریم که در دنیا برای موسیقیشان چه کارهایی میکنند. همانها را اگر برای موسیقی خودمان به کار ببندیم، به نفع موسیقی ملی و سنتیمان است و باعث حضور بیشتر ما در موسیقی آکادمیک جهانی هم میشود. ما هنوز در ایران به ساز «درام» میگوییم «جاز» و این در حالی است که این یک سبک است، نه یک ساز!
ما هنوز در ایران به شش و هشت میگوییم شش هشتم! در حالیکه این کسر میزان ندارد و فقط باید بگوییم شش، هشت یا مثلا دو، چهار و... صد سال پیش آقای علینقی وزیری با تمام خدماتی که به موسیقی ما کرد اشتباهاً این مبحث را به جای «علامت زمان»، «کسر میزان» نامید و هنوز که هنوز است ما فکر میکنیم کسر میزان است! ما باید در عین حال که به موزیسینهای قدیمیمان احترام میگذاریم، اشتباهات آنها را هم ببینیم و آنها را تکرار نکنیم. باید به دانش خودمان بسنده نکنیم و از دانش دیگر نقاط دنیا هم استفاده کنیم تا در موسیقیمان تحول ایجاد کنیم.
* برنامهای برای آمدن به ایران و ادامه فعالیتتان دارید؟
با جامعه موسیقی ایران در ارتباط هستم و فکر میکنم به عنوان رهبر ارکستر مهمان به زودی در ایران هم اجرا داشته باشم. اما چون رهبر دائم «ارکستر فیلارمونیک بورلی هیلز» هستم، فعلاً نمیتوانم به صورت دائمی به ایران بیایم و فعالیت کنم.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : پنجشنبه 1 آذر 1397 - 16:05
دیدگاهها
در بررسی دکتر عباس میلانی استاد تاریخ دانشگاه ییلز آمده که خسارت ناشی از فرار مغزها از ایران 300 برابر خسارت اقتصادی چنگ هشت ساله ایران و عراق یعنی 300 هزار ملیارد دلار بوده است. مشاهده حضور مهران عزیز در میهن گرامیمان این نوید را می دهد که استعدادهای برجسته ای که جلای وطن نموده اند در شرائط و جو مناستر به ایران مراجعت خواهند کرد و در احیاء آن که غبطه عالم خواهد گردید به جد خواهند کوشید.
باش تا صبح دولتش بدمد کاین هنوز از نتابج سحر است.
افزودن یک دیدگاه جدید