برنامه یاد بعضی نفرات
 
sas
هنر جاودانگی
در سال های اخیر بسیاری از بزرگان و نوابغ موسیقی ایران دوره ی میانسالی خود را سپری کردند و به سنین به اصطلاح اهل هنر پیشکسوتی (بازنشستگی) رسیدند.
به جرات می توان گفت در بسیاری از کشورهای پیشرفته و صاحاین دوران به یکی از شیرین ترین ادوار زندگی هنری یک هنرمند بزرگ تبدیل می شود به شکلی که جامعه و همچنین دولت به ب هنر ، بهای یک عمر فعالیت هنری ، شرایطی را فراهم می آورد تا هنرمند در آرامش و امنیت از این دوره لذت ببرد و در عین حال فضایی را فراهم می آورند که وی بتواند آموخته های خویش را به نسل بعد منتقل کند . این مهم گاها به صورت امکان تشکیل انواع کلاسها و انتشار کتب تحقیقی و آموزشی برای هنرمند بازنشسته ، عملی می شود.
در اکثر موارد می توان مشاهده کرد ارتباط هنرمند پیکسوت از طریق همین امکانات با جامعه برقرار است وبه همین علت وی نیازی برای جلب توجه و یا حتی تلاش برای عمر اجرایی بیشتر ، در خود ندیده و به وظایف جدید خود در سِمت جدید به بهترین شکل ممکن عمل می کند و به دلیل انتقال صحیح و بی کم و کاست دانایی ها و علم خود به شاگردان ، که همانا سرمایه های تداوم و شکوفایی هنر در نسل های بعد هستند ، به عمر و عمق بیشتر هنرکمکی شایان توجه می کند.
این عملکردی است که در اکثر جوامع هنری جهان ؛ صحتش به اثبات رسیده و امروزه شاهد اجرای آن به طور کامل در جوامع هنری پیشرفته هستیم.
این اصل را باید قبول کرد که عمر کار اجرایی در دنیای موسیقی محدود است و توانایی افراد بی شک با رسیدن به سنین سالخوردگی کمترو کمتر می شود و هنرمند برای جلوگیری از نشر آثاری که احتمالا در آنها کاستی ها و ایرادات ناشی از همین سلخوردگی وجود داشته باشد، خود را بازنشسته کرده و به امور آموزشی ، پژوهشی و مدیریتی می پردازد.
حال با دانستن این حقایق و قبول اینکه عمر توانایی اجرایی در هنر موسیقی محدود است و این را امری طبیعی و ناشی از کهولت جسمی بپنداریم باید اذعان کنیم که عملکرد بیشتر هنرمندان پا به سن گذاشته ی موسیقی ایران با این اصول مغایرت داشته است و همین خود در برخی موارد باعث ایجاد انواع نقدهای تند و البته باید گفت در بیشتر موارد صحیح ، شده است که چرا به عنوان مثال اثر جدید فلان هنرمند در مقایسه با آثار 5 سال پیش وی دچار افت چشمگیری بوده است .
حال این سوال مطرح است که آیا از دیدگاه علم پزشکی عمر به عنوان مثال نوازندگی ساز سه تار محدود است و آیا نوازندگان این ساز ایرانی متحمل فشار عضلانی زیادی می شوند یا خیر؟
با مراجعه به مجله ی تحقیقات پزشکی شیراز ، شماره 2 منتشر شده در زمستان 1381 با تحقیقی بسیار جامع در باره ی نوازندگان ساز سه تار و شدت درگیری و فشار ناشی از آن را روی عضلات ، مواجه می شوید که ماحصل این تحقیق علمی که توسط دكتر بهروز كاظمي، دكتر محمدرضا علويان قوانيني، دكتر سيد مصطفي جزايري شوشتري، دكتر شهرام صادقي به انجام رسیده است چند نکته مهم را گوش زد می کند.

نوازندگي يكي از مشاغل يا حرفه هايي است كه دردهاي عضلاني و اسكلتي در بين دست اندركاران آن بسيار شايع است.
شيوع دردهاي عضلاني اسكلتي در نوازندگان ايراني بيشتر از نوازندگان كشورهاي غربي است.

همین دو مورد به خودی خود کافی است تا پی ببریم که فشار وارده بر ماهیچه ها در نوازندگان بسیار زیاد است و به این علت عمر کارکرد ماهیچه ها نیز کمتر است.

بحث در مورد اینکه چرا فشار وارده بر عضلات در نوازندگان سازهای ایرانی بیشتر از نوازندگان سازهای غربی است و آیا شکل نوازندگی سازهای ایرانی برای نوازندگی آسان و بدون تحمل فشار ، درست است یا خیر ؛ مستلزم طرح مبحثی جدید است که بعدها به آن نیز خواهم پرداخت.

حال که این امر مشخص شد که کهولت باعث افت در اجرا می شود و جوامع هنری نیز با پذیرش این امر به فکر ایجاد راهکار برای استفاده از دانش پیشکسوتان افتاده اند و در این امر نیز به موفقیت های بسیاری دست پیدا کرده اند
این سوال مطرح می شود گه چرا برخی از هنرمندان بزرگ و ستاره های سابق هنر موسیقی ایران زمین ، خاضر به پذیرش این امر نیستند که عمر کار اجرایی ایشان که سابقه ای درخشان را برایشان رقم زده به سر آمده و اکنون زمان آن رسیده است که عرصه را به نسل بعد واگزار کنند و تلاش کنند تا ماحصل یک عمر فعالیت هنری ایشان که به دیده انصاف بس قابل توجه نیز هست ، با تولید چند اثر ضعیف در پایان فعالیت هنریشان ، به زیر سوال نرود.
چرا باید شاهد این باشیم که نوازنده ی بزرگی که در سالیان گذشته صدای مضراب پر قدرتش چونان تیری به قلب عاشقان هنر موسیقی ایران زمین خوش می نشست ، امروز به روی صحنه می رود و آنچنان دارای ضعف جسمانی است که نواختن "ریز" برایش مقدور نیست و منتقدین به سخره اش می گیرند.
بی شک برای اهل هنر دیدن افول یک ستاره ی بزرگ و عدم توانایی اجرایی اش ، دلچسب نخواهد بود و در عین حال هیچ کس مایل نیست که خاطره درخشش یک ستاره هنری را در دوران اوج او با ناتوانی هایش در دوران افول عوض کند.
روشن است که خود هنرمند نیز با بررسی آثار گذشته ی خود به سادگی این نکته را درمی یابد و ممکن نیست متوجه این اختلاف سطح نشود. پس چرا با دانایی بر اوضاع کنونی خود باز هم بر امر بودن در وادی اجرا احتمام می ورزد و خود را بازنشسته (البته صرفا در وادی اجرایی) اعلام نمی کند؟
چگونه می شود که یک هنرمند که مایه افتخار تمام موسیقی ایران است به این نکته بی توجه می شود؟
چرا باید شاهد ایرادات نه تنها کوچک بلکه بزرگ در آثار هنرمندانی باشیم که در تمام طول عمر هنری پربار و قابل تحسینشان ، هیچ گاه معایبی این چنین را در آثار خود بر نمی تافتند؟

این یک حقیقت قابل انکار است که در جامعه ما مسوولین امر موسیقی به هنرمندان و سرنوشت آنها بسیار بی توجه هستند و کمکی به هنرمند پیکسوت نمی شود. این که هر ساله چند هنرمند را در رشته های مختلف ، آن هم به شکل کاملا سلیقه ای به روز صحنه برده و برایشان کف بزنند و چهره ی به اصطلاح ماندگار اعلامشان کنند ، دردی از هنرمندان پیشکسوت درمان نخواهد کرد!!!
بسیاری از هنرمندان پیکسوت که غم نان دارند در پایان یک عمر فعالیت هنری باید دست به انجام کارهایی بزنند که در رویای خود نیز نمی دیدند. این را همه می پذیریم که هنرمندی که درآمد مکفی برای معاش ندارد و از طرف سازمان های مربوطه نیز به شکل صحیح حمایت نمی شود ، چاره ای جز تلاش برای ماندن در صحنه ندارد .
اما دسته ای که گویا بیشترین توجه را به خود جلب کرده اند و تعداد آنان نیز کم نیست ، هنرمندان بزرگی تشکیل می دهند که به هیچ عنوان غم نان ندارند. کسانی که حضورشان بر روی صحنه باعث پر شدن سالن های کنسرت می شود ولی آثاری که در این دوران از فعالیتشان می شنویم بسیار پر ایراد و از دیدگاه فنی ضعیف است.
دوستی پس از رفتن به یکی از این قبیل کنسرتها ، می پرسید که چرا استادی که من تمام آثار پیشین شان را دوست دارم و برایم ارزشمند است نمی خواهنداین را بپذیرند که ما ، طرفداران ایشان ، دوست نداریم شاهد اجرای ضعیف از ایشان باشیم.
بسیاری از منتقدین دلیل انجام این قبیل فعالیت ها را نبود امکانات کافی برای هنرمند ، پس از بازنشستگی می دانند و گروهی نیز انگیزه های مالی را سبب می خوانند اما مسئله بزرگ این است که این هنرمندان گرامی و ارزشمند که تمام عمر خود را صرف داشتن چنین داشته ای که همانا کارنامه ی هنری درخشان است ، کرده اند چرا خود به این نتیجه نمی رسند که این دارایی را خدشه دار نکرده و همانند تمام هنرمندان بزرگ جهان ، پس از اینکه توانایی اجرایی خود را محدود دیدند با دنیای تولید آثار هنری جدید خداحافظی نمی کنند ، تا این عمل آنان نیز همانند کارنامه ی هنری ایشان درخشان و تداعی کننده یک خاطره بزرگ در ذهن مخاطبین باشد؟
بی شک همیشه جاودان ماندن هنری است که برای آن بهایی سنگین پرداخت می شود.
منبع: وب سایت شخصی میدیا فرج نژاد
تاریخ انتشار : دوشنبه 17 اسفند 1388 - 00:00

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود هنر جاودانگی | موسیقی ما