برنامه یاد بعضی نفرات
 
​سانوا عندلیبی از موسیقی، همکاری با پدر و زلزله کرمانشاه می گوید
«زرد خزان» گویای حال آسیب دیدگان زلزله است
موسیقی ما - سانوا عندلیبی فرزند یکی از آهنگسازان قدیمی و کهنه کار موسیقی ایرانی است که قرار است، همراه پدرش روی صحنه برود. کنسرت محمد جلیل عندلیبی با حادثه تلخ کرمانشاه هم زمان شده و این اجرا را تحت تأثیر قرار داده است. هر چند صحبت‌هایی مبنی بر لغو «کورده واری» مطرح شد اما محمد جلیل عندلیبی تصمیم گرفت گروه مولانا را به روی سن ببرد تا با مردم اقلیمش همدردی کرده و از سوی دیگر بخشی از عواید حاصل از درآمد کنسرت را به بازماندگان اهدا کند. سانوا عندلیبی که از کودکی نزد مادرش تنبک و ویولن را آموخته، از همان سنین پایین در آلبوم های پدر حضور داشته و سپس به عضوی از گروه مولانا تبدیل شده است. گفت و گوی با با سانوا عندلیبی از دوران کاری خودش آغاز شد و به کنسرت پیش روی گروه مولانا و تقارن اجرا با زلزله کرمانشاه رسید. ماحصل این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
 
  • * شما موسیقی را چگونه آغاز کردید؟
من موسیقی را از هفت سالگی با ساز تنبک نزد مادرم آغاز کردم و ایشان در قامت استاد با من کار کردند. از 9 سالگی نیز مادرم به من ساز ویولن را آموختند. پس از آن به کمک ایشان توانستم به هنرستان موسیقی بروم و به صورت تخصصی موسیقی را دنبال کنم. سپس دیپلم گرفتم و راهی دانشگاه شدم و مدرک لیسانس را با ساز تخصصی ویولن دریافت کردم. ساز دوم من در هنرستان نیز زیر نظر استاد منصور نریمان، عود انتخاب شد. سپس به ارکستر سمفونیک تهران رفتم و به مدت هشت سال در این ارکستر بودم. از همان دوره هنرستان و بعد از اخذ دیپلم با ساز عود به عضویت گروه مولانا در آمدم. البته پیش از آن با ساز ویولن در کارهای پدرم حضور داشتم و هنگام ضبط کارهای شان در تمرین های تور در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، ساز می زدم. آن زمان تمرینات در این مرکز برگزار می شد و من در ضبط های ایشان، ویولن می نواختم. بعد از دیپلم با ساز عود کار را در خدمت پدرم شروع کرده و در ارکستر ایشان آغاز به نوازندگی کردم. در سال 1383 ایشان دوباره در وزارت ارشاد دعوت به کار شدند و ارکستر سنتی وزارت ارشاد زیر نظر ایشان قرار گرفت، بار دیگر نوازنده ایشان شدم و از سوی دیگر در وزارت ارشاد به صورت رسمی مشغول به کار شدم. از آن پس به نوعی کارم دولتی بود و به صورت همزمان با ساز تخصصی ویولن در ارکستر سمفونیک نیز نوازندگی می کردم. دیگر تجربیاتم به نوازندگی در ارکستر ملی زیر نظر آقای فرهاد فخرالدینی برمی گردد. در حال حاضر هم که آقای شهبازیان رهبر این ارکستر هستند.
 
  • * اولین بار چه زمانی در ارکستر ملی ساز زدید؟
من سه دوره در ارکستر ملی بودم. اولین بار در دوره آقای بردیا کیارس در سال 1389 در ارکستر ملی بودم و تا روزهای پایانی سال 1391 در این ارکستر حضور داشتم.
 
  • * یعنی بعد از رفتن فرهاد فخرالدینی در مرحله اول به عضویت این ارکستر درآمدید...
بله، ارکستر ملی در آن مقطع زیر نظر استاد کیارس شروع به کار کرد. من در آن ارکستر ملی حضور داشتم اما به صورت همزمان در ارکستر سمفونیک که زیر نظر رهبرانی مثل آقایان شهرداد روحانی، علی رهبری، صهبایی و رهبران خارجی مثل درک گلیسون اداره می شد، فعالیت داشتم. البته روزهای تمرین و اجرا متفاوت بود و به هر دو می رسیدم. به ارکستر ملی می رفتم و زیر نظر آقای کیارس کار می کردم اما بعد از دوره ای که آقای کیارس رفتند، جدا شدم ولی همچنان ارکستر سمفونیک را تا اوایل سال 1395 ادامه دادم.
 
  • * زمانی که اشاره کردید مصادف با بازگشایی دوباره ارکستر ملی با آقای فخرالدینی بود. درست است؟
بله، آخر بهار سال 1394 بود که ارکستر ملی راه افتاد و من نوازنده مشترک بین ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی شدم. یعنی در هر دو ارکستر باید ساز می زدم. در این میان اسفند سال 1393 استاد علی رهبری به ایران آمدند و دوباره ارکستر سمفونیک فعالیت خود را آغاز کرد. ما دو سال تعطیل بودیم چون شرایط به گونه ای بود که بودجه نداشتند و مشکلاتی هم به وجود آمد که در نهایت ارکستر تعطیل شد. در دوره آقای روحانی بود که دوباره ارکستر شروع به کار کرد و سپس آقای رهبری آمد.
 
  • * بعد از آن همچنان نوازنده‌ی ارکستر ملی و سمفونیک بودید؟
من به صورت همزمان در ارکستر ملی آقای فخرالدینی و ارکستر سمفمونیک بودم و تا اردیبهشت سال 1395 بود که آقای رهبری تشریف بردند، کارم را ادامه دادم اما ایشان نتوانستند با وضعیت کنار بیایند و تصمیم گرفتند که بروند. بعد از آن من از ارکستر سمفونیک به صورت کامل بیرون آمدم و هم‌اکنون در ارکستر موسیقی ملی با رهبری آقای شهبازیان فعالیت می‌کنم.
 
  • * فعالیت های موسیقایی دیگری نیز دارید؟
 من دوازده، سیزده سال است که در آموزشگاه های درجه یک تدریس می کنم. سه سال است که در هنرستان موسیقی دختران نیز مشغول به تدریس ساز ویولن هستم.
 
  • * تحصیلات شما در چه مقطعی است؟
دوره عالی هنرستان را پشت سر گذاشته‌ام که در واقع معادل با دانشگاه علمی کاربردی می‌شود.
 
  • * شما فرزند محمد جلیل عندلیبی هستید و همان طور که اشاره کردید از کودکی، موسیقی را فرا گرفته اید. در کدام یک از آلبوم های پدرتان ساز زده اید؟
در فستیوال مستوره کردستانی که به مناسبت بزرگداشت ایشان برگزار شد، حضور داشتم و خواننده کار نیز بودم. در سال 1385 بود که این فستیوال در اربیل عراق برگزار شد و ما جلوی آقای بارزانی اجرا کردیم. همان طور که گفتم خواننده کار بودم و به صورت همخوان، شعرهای مستوره کردستانی را به زبان کُردی می خواندم. در آلبوم های پدر نیز از «میهن»، کارهای کُردی پدر، «تازه به تازه»، «امان از جدایی» و ... حضور داشتم.
 
  • * در «کیژی کُرد» هم حضور داشتید؟
بله، در این کار همخوان بودم و نوازندگی عود را هم بر عهده داشتم. اگر در آلبوم ها ویولن بوده که حتما من زده ام. در آلبوم های «میهن»، «امان از جدایی» و کارهای دیگر آقای افتخاری مثل «گرفتار» هم حضور داشتم. در «تازه به تازه» نیز ویولن زدم و البته در کار «سروستان» هم نوازندگی ویولن را بر عهده داشتم. شاید جالب باشد که بدانید به جز کارهای سنتی، یک کار موسیقی معاصر هم انجام داده ام. یک کنسرت در تالار رودکی برگزار شد و کارهای آهنگساز معاصر، کارن کیهانی را نواختیم. البته بعدا به استودیو رفتیم و کار را به صورت یک آلبوم هم ضبط کردیم و آلبوم به اسم «همان یک شرار و هیچ» بیرون آمد. ایشان موسیقی معاصر کار می کند و فضایی متفاوت از موسیقی ایرانی را مد نظر دارد. در ادامه هم با ارکستر سمفونیک در فستیوال هایی در خارج از کشور شرکت کردیم. از سوی دیگر با ارکستر ملی به رهبری آقای کیارس در کویت اجرا داشتیم. فستیوال ها و جشنواره ها همیشه بر پا بود و من نیز فعالیت موسیقایی خود را داشتم.
 
  • * در دهه گذشته چه طور؟ در کارهای کسانی مانند عزیز شاهرخ حضور نداشتید؟
نه، سنم به آن زمان قد نمی دهد اما چون سازم ویولن بود، از کودکی در کارهای پدر حضور داشتم. من این ساز را از 9 سالگی شروع کردم ولی «سالار» از 5، 6 سالگی تنبک را آغاز کرد و در آلبوم هایی که اشاره داشتید، تنبک می زد و من در کنسرت های هلند و بلژیک تماشاچی بودم. من از آلبوم های آقای افتخاری به کارهای پدر اضافه شدم. فکر می کنم قدیمی ترین کاری که در آن حضور داشتم «امان از جدایی» بود که همه مربوط به دهه هفتاد است. البته پیش تر گفتم زمانی که به هنرستان می رفتم و هنوز دیپلم هم نگرفته بودم، در آلبوم ها بودم و کار با پدرم را شروع کردم. تمرینات در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی برگزار می شد، به آن جا می رفتیم و تمرین می کردیم. آن زمان در مقطع راهنمایی تحصیل می کردم و سن کمی داشتم.
 
  • * با این وجود سابقه زیادی دارید...
بله، شاید به نوعی باید بازنشسته شویم. (خنده) در واقع هر جا که «سالار» بوده، من هم بودم و از زمانی که توانسته ایم ساز بزنیم، در کارهای پدر حضور داشته ایم.
 
  • * اخیرا اتفاقی تلخ در کرمانشاه رخ داده که همه را غمگین کرده است. بخشی از جامعه هنر به ویژه در عرصه موسیقی نیز تصمیم گرفت درصدی یا برخی دیگر تمام عواید حاصل از برگزاری کنسرت های خود را به زلزله زده ها اهدا کنند...
بله، پدرم جزو اولین کسانی بودند که چنین تصمیمی را گرفتند و اعلام کردند بخشی از درآمد کنسرت پیش روی خود را به مردم آسیب دیده و بی پناه کرمانشاه اهدا می‌کند. در واقع از سوی گروه مولانا و شخص محمد جلیل عندلیبی چنین تصمیمی گرفته شد. هر چند در آغاز زمزمه هایی از لغو کنسرت به گوش رسید اما بعدتر پدرم در رسانه ها اعلام کردند که از تصمیم خود منصرف شده اند و تصمیم دارند این اجرا را به روی صحنه ببرند. پدرم می خواهند کنسرت را به روح درگذشتگان تقدیم کنند و برای تسلای بازماندگان، درصدی از عواید کنسرت را به این اتفاق اختصاص دهند. نکته ای که در این میان جالب است، رپرتواری است که پیش از حادثه کرمانشاه برای کنسرت در نظر گرفته شده، بدون این که اعضای گروه بدانند چنین حادثه ای در پیش است.
 
  • * یعنی قطعات کنسرت با حادثه تلخ کرمانشاه همخوانی دارد؟
بله، از سوی دیگر اجرای مصادف با هفته وحدت است و امامت امام زمان (عج) نیز آغاز می‌شود.
 
  • * پس اجرایی به نام «کورده واری» را قرار است به روی صحنه ببرید که به طور خیلی تصادفی با این روزها هم موضوع شده است...
بله، البته رپرتواری که به روی صحنه می بریم کاملا متفاوت است. از گذشته بحثی در موسیقی کُردی به نام موسیقی جدی که همیشه دغدغه پدرم بوده است، در حقیقت منظور من موسیقی تفننی نیست. البته پدرم عنوان صریح تری را به کار می برند ولی به نظرم لفظ موسیقی تفننی کفایت می کند. به طور کل یک موسیقی به نام موسیقی جدی هم در عرصه موسیقی ایرانی و هم در انواع دیگر موسیقی داریم. موسیقی جدی طبیعتا شاخه هایی دارد اما این رپرتوار خیلی جدی است. شاید در آن بالا و پریدن زیاد نباشد اما به نظر می رسد غمی در این رپرتوار وجود دارد. به ویژه در برخی از قطعات این مسئله نمود بیشتری دارد.
 
  • * یک مقدار درباره همخوانی این رپرتوار و سازبندی ها صحبت کنید ...
سازبندی ها به ویژه کمانچه و عود که معمولا سازهای غم هستند، سبب ساز این همخوانی شده اند. هر چند ممکن است شادی هم بیافرینند ولی این دو ساز برای ذهن مخاطب ایرانی، یادآور سوزی هستند که البته با خود می توانند امید به زندگی هم داشته باشند. همان طور که گفتم کار پدر بر خلاف بسیاری از انواع موسیقی است که امروز به عنوان موسیقی کُردی شنیده می شود ولی بیشتر تفننی محسوب می شود. بسیاری از کارهای امروز موسیقی ما اصلا ماندگار نیستند، یعنی لحظه ای هستند و جاودانگی ندارند.
 
  • * کمی در مورد حس و حال کار هم صحبت کنید. این رپرتوار دقیقا با روزهای اخیر چه هماهنگی  هایی دارد؟
تصنیف «بی قرار» در این شرایط ارتباط شدیدی با حال و هوای مردم آسیب دیده کُرد دارد. همچنین قطعه «زرد خزان» برای کسانی که عزیزان شان را از دست داده اند، می تواند ایجاد همذات پنداری کند. شعر اکثر کارها مثل «یار غزال» بی ارتباط با این روزها نیست. شعر «زرد خزان» با این اتفاق که در فصل پاییز و خزان امسال رخ داده، همخوانی دارد و این قطعه هم به خزان و از دست دادن برمی گردد. حتی کارهای شاد به نظر من در خود اندوه و تِم غمناکی دارند. شاید ریتم آهنگ، شاد باشد اما می توانیم با آن آهنگ شاد، غم آهنگ را هم احساس کنید. به نظرم آن کار شاد هم که در این کنسرت اجرا می شود واقعا دارای غم خاصی است.
تاریخ انتشار : شنبه 4 آذر 1396 - 11:15

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود «زرد خزان» گویای حال آسیب دیدگان زلزله است | موسیقی ما