برنامه یاد بعضی نفرات
 
درباره سال‌های خاموشی تدریجی شمع پرفروغ موسیقی، آقای معلم، استاد حسین دهلوی
چاره‌ی کار فراموشی بود

[ آرش نصیری - روزنامه نگار، مدیر و مجری برنامه هزارصدا ]

«بنده‌ای که جزو چهره‌های ماندگار هستم، شرایط طوری‌ست که از سی سال پیش تا به حال، نتوانستم چیزی بنویسم. الان مدت‌هاست که دچار افسردگی شده‌ام. جالب است که بگویم من چند روز پیش ناراحتی دندان و لثه داشتم و سیب که ‌‌می‌خوردم، دندان و لثه‌ام درد ‌‌می‌کرد. پزشک مربوطه به من گفت باید به پزشک اعصاب مراجعه کنی. معلوم است که چنین آد‌‌می ‌دیگر نمی‌تواند کار خوب و مناسبی را عرضه کند.»

اینها مال بعدتر است که کم‌کم، اول افسردگی و بعد فراموشی استاد عود ‌کرد. پیش از آن، سال‌ها خون دل خورده، تلاش کرده و دست و پا زده بود. خون دل خوردن‌ها و اذیت شدن‌های یک خواننده و یا حتی آهنگساز و نوازنده موسیقی ایرانی هم فرق دارد با خون دل خوردن‌ها و تلاش‌های کسی که از همان جوانی معلم بود و همواره با حقوق و جیره معلمی‌زندگی کرده بود. آن موقع بسیاری از بزرگان آواز و آهنگسازی، اعتراض و نقد به حق داشتند، که بعضا ‌‌می‌گفتند و یا، در آن اوایل از کنارش ‌‌می‌گذشتند، اما کنسرت‌های داخلی و خارجی خودشان را داشتند و اوضاعشان حتی بهتر هم بود و حتی، از بعضی از این اجحاف‌ها و تضییع حق‌ها خوشحال هم بودند و میدان‌شان بی‌رقیب‌تر هم ‌‌می‌شد. اما توقع و نگاه کسی مثل استاد دهلوی چیز دیگری بود و اساسا به دنبال ساختن و آموزاندن و هموار کردن و به وجود آوردن راه‌های تازه در موسیقی بود؛ کاری که با خالقی و وزیری و صبا شروع شده بود و اتفاقا، دهلوی کسی بود که در اکستر استاد ابوالحسن صبا، سرپرست ارکستر بود. به این ترتیب استاد دهلوی یکی از اصلح‌ترین ادامه‌دهندگان بخش آموزشی راه صبا، و به نوعی شاید باید گفت اصلح‌ترین ادامه‌دهندگان راه برآیند خالقی-وزیری-صبا بود، به خصوص آنکه استاد دهلوی دانش و توانایی ارکستری و غربی بیشتری از استاد صبا داشت و به واسطه مدیریت در دوره‌های مختلف و داشته‌های ذاتی، توانایی مدیریتی بیشتری داشت.

اما این مرد با دانش و مدیر و سالم را، در سال 1358 بازنشسته کردند. استاد البته برخی از آثار فاخرش را بعد از آن منتشر کرد و به یکی از کارهای ریشه‌ای در حوزه کار ارکسترال در حوزه موسیقی ایرانی همت گماشت و احتمالا ماه‌ها و سال‌ها در راهروهای تالار و وزارت‌خانه رفت و آمد تا پانزده سال بعد موفق شد «ارکستر مضرابی» را در سال 1372 روی صحنه تالار وحدت ببرد (که فیلم کوتاهی از این اجرا، این روزها در فضای مجازی و اینستاگرام دست به دست ‌‌می‌چرخد). آن حرکت ‌‌می‌توانست تحولی بزرگ در جهت‌دهی به موسیقی ایرانی، حضور سازهای ایرانی چون سنتور و تار در ارکستر و کار گروهی ایجاد کند، اما مدیران فرهنگی آن زمان (و این زمان هم)، درکی از تاثیر این کار در موسیقی ایرانی نداشتند و امروز که موسیقی‌های بی‌ریشه امان از موسیقی‌های ریشه‌دار بریده است و موسیقی اصیل ایرانی، اغلب در همان موسیقی سنتی قاجاری دور ‌‌می‌زند، قدر آن حرکت بهتر درک ‌‌می‌شود.
 
  
 
اواخر مهرماه سال 1382 ، برای دیدار و مصاحبه با به دیدار ایشان رفتیم که اول آبان در روزنامه همشهری چاپ شد. آن زمان استاد هنوز کاملا مایوس نشده بود و در این باره‌ها حرف ‌‌می‌زد. حتی نوه ایشان انشایی با موضوع معرفی یکی از چهره‌های بزرگ در مدرسه نوشته بود و من عین همان را به عنوان لید مصاحبه آورده بودم. در بخشی از آن انشا، پویا نوشته بود: «... او ضمن آهنگسازی، چندین سال رهبری ارکستر شماره یک وزارت فرهنگ و هنر را به عهده داشته است. ایشان ۷۵  سال دارند و تا الان هم آهنگ می‌سازند. چند نمونه‌ای از کارهای ایشان عبارتند از: سرباز، آهنگ بیژن و منیژه، سبکبال، اپرای مانا و مانی (برای کودکان و نوجوانان که قرار است در آینده‌ای نزدیک به اجرا در آید) و... ».

 احتمالا پیرمرد بارها با نوه‌اش در این باره حرف زده و از رویایش گفته بود که پسر نوجوان این موضوع را در انشایش آورده بود. رویایی که هیچ وقت محقق نشد و پیرمرد این رویا را مثل رویای اجرای آثار دیگرش و ادامه پروژه ارکستر مضرابی و کار اصولی ارکسترال در موسیقی ایرانی به گور برد. آن موقع هنوز امید داشت. کورسوی امید و گلایه‌ی بسیار.
 وقتی در این باره و ماجرای استانداردسازی سازهای ایرانی از ایشان پرسیدم گفتند: «...اینها مشکلاتی است که چون ما خیلی داخل به کار جمعی موسیقی نشدیم، حل نشده است. من در سال هفتاد و یک ارکستر مضرابی را درست کردم. در آن ارکستر سی  تار و  دوازده سنتور شرکت داشتند. تعدادی دیگر از سازها مثل قانون و عود هم بود. خیلی کار سنگینی بود. این مشکلاتی که شما گفتید، بله ما داشتیم و به همین دلیل هم یک سال کار کردیم و بعد از آن هم بنا به دلایلی کنار کشیدم و استعفا دادم...»

گفتم «شاید امکانپذیر نبود که این کار و این راه را ادامه بدهید...». گفت: « امکان‌پذیر بود،  منتها می‌بایست مسئولان مربوطه دیدگاه درستی نسبت به کارهای فرهنگی می‌داشتند. به هر حال، این ارکستر،  ارکستر جدیدی بود. در ارکستر سازهای مضرابی من بم‌تار به کار برده بودم،  تار به کار برده بودم، با این همه ساز ایرانی که کار کرده بودم، می‌توانست فتح بابی در کار ارکستر باشد. می‌شد تغییراتی داد. خوراک هم برای ارکستر نداشتم. دو، سه سال کار کردم و ... خودش یک مقداری نیروبر بود. ولی آنطور که باید حمایت نشد و تعطیلش کردم...»

گفتم: «شما در ساختار اداری موسیقی کشور هم شناخته شده هستید و برای حل مشکلاتی که ذکرش را کردید، اگر چیزی را می‌خواستید احتمالاً گوش می کردند...» اما دل استاد پر از درد بود: « ... گوش نمی‌کردند. درست به مسائل فرهنگی توجه نمی‌شود. این یک نکته است. در نتیجه اگر الان موسیقی ما وضعش اینطوری است، بخش دولتی باید حمایت‌هایی بکند. الان اگر حمایت‌هایی می‌کنند بنا به نظر شخصی خودشان اعمال می‎کنند در حالی که این مسئله‌ای است مثل مسئله پزشکی که باید از افرادی که تجربه‌ای دارند و صاحب‌نظر هستند استفاده شود.»

بعد درباره استانداردسازی سازها هم توضیح دادند: «... من پیشنهاد کرده بودم یک کارگاه ساز از این ارکستر حمایت کند. این امکان فقط برای دستگاه‌های دولتی بود ولی اعمال نشد. من البته به این خاطر کنار نرفتم. خیلی از هنرمندان اهل موسیقی استقبال کردند،  چند ماه کار کردیم و تمرین کردیم. لازمه‌اش این است که نوازندگان نت بدانند و در این مورد هم ما مشکل داشتیم. در ابتدا این مشکل خیلی بیشتر بود ولی خوشبختانه کار شروع شد. البته با تعطیلی این کار نوازندگان مقداری افسرده شدند. اما متأسفانه نمی‌شد کاری کرد. من نمی‌توانستم یک برنامه را چند نوبت تکرار کنم. باید آهنگ جدیدی را کار و تمرین می‌کردم. باید امکانات مالی بیشتری می‌بود و بیشتر کمک می‌کردند و افراد را تشویق می‌کردند که می‌توانند بیایند و بنویسند. تعدادی به خاطر من آمدند و کار انجام شد ولی به هر حال کسانی که بتوانند در این زمینه کار کنند و کمک کنند، تعداد کمی هستند.... ما که در موسیقی رشد نکردیم... قرن‌هاست که جلویش گرفته شده. این واقعیت است. اگر از زمان فارابی و ارموی و دیگران رویش کار شده بود. خوب بله. حالا از زمان ابن سینا و فارابی قرن‌ها گذشته و اتفاق خیلی خاصی نیفتاده است... متأسفانه خیلی از اهالی موسیقی هنوز به خط موسیقی بها نمی‌دهند. می‌گویند باید هنوز سینه به سینه باشد. خوب موسیقی فرنگی هم سینه به سینه است ولی باید در حدی با خط حفظ شود. شما حساب کنید اگر ما خط نداشتیم همین دیوان‌های شعر را داشتیم؟ ...همه سازها همینطور هستند. از اول که کامل نیستند، اما برای تکمیل نیازمند حمایت بخش دولتی هستند. چیزی نیست که بخش خصوصی خودش بخواهد سرمایه بگذارد. بعضی ممکن است به خاطر ذوق و امکانات مالی وفکری خودشان بخواهند چنین کاری بکنند ولی به رشد لازم نمی‌رسد. دولت‌ها باید کمک کنند تا به جایی برسد و ما از این جهت هم در مضیقه هستیم. ..اما در اینجا ما به سادگی نمی‌توانستیم این کار را بکنیم، چون این وسایل را در سازهای خودمان نداریم. در این زمینه استاد قنبری که خدا عمرشان را زیاد کند، یک مقدار ابتکاراتی کردند ولی ایشان هم به دلایل مختلف نتوانستند ادامه بدهند. بخش دولتی باید حمایت بیشتری از اهل هنر بکند. اگر حمایت نشود رشد نمی‌کند. این رشته قرن‌ها زیر ضربه بوده و همیشه عوامل بازدارنده داشته است. در شعر هم اگر ما همین قدر عوامل بازدارنده داشتیم نمی‌توانستیم چهره‌هایی مثل حافظ و سعدی و مولانا و فردسی و... داشته باشیم. ولی موسیقی در حد شعر واقعاً جلو نرفته است...»
 
  
 
بعد در مورد جزییات استانداردسازی و کار گروهی توضیحاتی داده‌اند واز جمله درباره موسیقی ارکستری توضیحاتی دادند که مربوط به بیش از شصت سال کار حرفه‌ای هنری و مدیریتی  ایشان است. همان جا درباره روند رسیدن به این توانایی و شناخت توضیح دادند: «... کسی که می‌نویسد هم باید موسیقی ایرانی را خوب بداند و هم موسیقی جمعی را باید بتواند خوب بنویسد. این دانش زیادی می‌خواهد. ذوق این کار را می‌خواهد. من از یازده سالگی که موسیقی را شروع کردم حدود چهار پنج سال بعد علاقه‌مند بودم که کار ارکستر بنویسم و خوشبختانه این احساس را پیدا کردم که پیش خود راه به جایی نمی‌برم، در نتیجه موسیقی ایرانی را پیش پدرم و پیش استاد صبا ادامه دادم. تکنیک آهنگسازی را هم پیش افرادی که ایرانی و در خارج از کشور بودند مثل استاد ناصحی کار کردم و بعد هم یک استاد اتریشی به نام کریستین داوید از آکادمی موزیک وین که با دعوت دانشگاه تهران آمده بودند و من با ایشان کار کردم. بعد به اتریش و آلمان رفتم برای مطالعات علمی بیشتر و در آنجا با این مسایل بیشتر آشنا شدم. بعد یک آمیزه‌ای از موسیقی ایرانی و تکنیک‌های آهنگسازی بوجود آوردم.»
 
  
 
استاد با همه تلاش‌ها و نوآوری‌ها در زمینه آموزش تنبک و همچنین ساخت سنتور کروماتیک و مدیریت موسیقی و رهبری ارکستر و آهنگسازی، بیش از همه یک معلم بزرگ بود. تقریبا همه بزرگان و اهالی موسیقی جزو شاگردان مستقیم ایشان بودند. او معیار معلمی ‌و مدیریت در موسیقی بود و وقتی قدر چنین گوهری دانسته نمی‌شود، وضعیت همین ‌‌می‌شود که هست.
دوران دوران استیلای رسانه‌ای، غوغاسالاری و شوآف است و معلوم است که معلم بی سر و صدا و متواضعی مثل استاد حسین دهلوی کم کم فراموش ‌‌می‌شود و کار حتی به جایی ‌‌می‌رسد که، پیشنهاد ‌‌می‌شود نام خیابان فلامک که خانه استاد در آن واقع شده است، به نام استاد شجریان نامگذاری شود. بنده شکی در صلاحیت استاد شجریان ندارم که حق‌شان آن است که کل میدان شهرک غرب به نام ایشان شود، صحبت از فراموش شدن نام بزرگان و زحمتکشان در لای فعالیت‌های کسانی‌ست که حتی در مطرح کردن نام شجریان بزرگ هم بحث‌های رسانه‌ای و خبری را مد نظر دارند نه دادن حق به حقدار را. این یک روال است که سال‌ها جاری‌ست. دست این دوستان که چنین پیشنهادی دادند و به فکر نامگذاری خیابان‌ها به نام بزرگان هنر افتاده‌اند هم درد نکند اما آنها هم برهمان منوال سابقند و به دنبال کار ریشه‌ای فرهنگی نیستند. از آن کارها که بزرگمردی مثل استاد دهلوی را به زندگی امیدوار کند.
 
  
 
افسوس. سه خط آخر گاه‌شمار زندگی حسین دهلوی بزرگ این است:
سال 1372-  نخستین اجرای «ارکستر مضرابی» به رهبری حسین دهلوی در تهران
سال 1373- انتشار فروغ عشق: برای آواز و ارکستر، انتشار نخست گلبانگ مضرابی برای ارکستر مضرابی  
سال 1398- درگذشت
فاصله سال هفتاد و دو تا نود هشت سال‌های خاموشی تدریجی این شمع پرفروغ است. استاد در طی این نامهربانی‌ها و آرزوی اجرای اپرای مانا و مانی و همه آن انرژی و تعهد که داشت و کسی دنبالش نبود، اول ناامید و کم کم افسرده شد. سخت است باور اینکه مرد جنتلمنی چون ایشان، در دورانی که دچار فراموشی مطلق شد، به چند نفر از دوستان و دوستدارانش هم سیلی زده است. لابد همه را شکل کسانی ‌‌می‌دید که ناامیدش کرده بودند. آقای معلم افسرده و دلشکسته بود و چاره‌ای نداشت جز آنکه همه چیز را فراموش کند:
وقتی ارج تو نمی‌دانستند/ چاره‌ی کار فراموشی بود
 

*نقل قول‌ها همه از مصاحبه بنده، آرش نصیری با استاد حسین دهلوی در روزنامه همشهری/ شماره 3203 اول آبان 1382
https://images.hamshahrionline.ir/hamnews/1382/820801/world/musicw.htm
منبع: 
موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 28 مهر 1398 - 23:17

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود چاره‌ی کار فراموشی بود | موسیقی ما