حضور در دو فیلم سینمایی، گروه «اسپارکس» را به کانون توجهات آورده است
کُندههای سوزان
شاید زمانی که گروه اسپارکس در انتهای دهه هشتاد از بازار موسیقی کنار گذاشته شدند و هیچ تهیهکنندهای حاضر نبود برای ضبط و پخش آلبومهایشان سرمایهگذاری کند، برادران مائل (اعضای گروه) تصور نمیکردند سی و اندی سال بعد قرار است به اوج شهرت خود برسند؛ یعنی در دهه هشتم زندگی، که بزرگترین ستارههای دنیای موسیقی هم به پیرمردهایی فراموش شده تبدیل میشوند. اما اسپارکس انگار قرار است حالا مزد پنجاه سال تلاش هنری خود را یکجا دریافت کند. آنها در اکران تابستان امسال سینماهای جهان در دو فیلم حضور کلیدی داشتند: «برادران اسپارکس» که مستندی از زندگی و فعالیت هنری خودشان بود و «آنِت» ساخته موزیکال جدید لیوس کاراکس که طراحی داستان و ساخت موسیقی آن را برعهده داشتند:
نیم قرن ماجراجویی
ادگار رایت فیلمساز محبوب و گزیدهکار بریتانیایی در نخستین تجربه خود در ساخت فیلم مستند، به سراغ گروه «اسپارکس» آمده است. فیلمی با نام «برادران اسپارکس» که پس از نمایش در جشنواره ساندنس، از ابتدای تابستان در سینماهای آمریکا و اروپا اکران شده است. فیلم روایت زندگی و فعالیت حرفهای ران و راسل مائل، برادران آمریکایی اهل لسآنجلس و اعضای گروه اسپارکس است. گروهی عجیب و غریب و ماجراجو که از بیتلز و موسیقی راک دهه 1960 تاثیر گرفته، بر بسیاری از گروههای مشهور نسلهای بعدی خود تاثیر گذاشته، اما شبیه هیچ گروه دیگر قبل و بعد از خودش نیست. گروهی نه چندان شناخته شده که تماشای مستند شورانگیز ادگار رایت میتواند هر علاقهمند دنیای موسیقی را به کاوش و کشف آثار آنان ترغیب کند.
مشخصه بارز اسپارکس، تجربهگرایی فراوان و بیوقفه است. آنها گرچه هرگز از چارچوبهای ژانریک موسیقی پاپیولار چندان دور نبودند، اما به جز فرازهای کوتاه، تقریبا هیچ وقت شهرت زیادی نداشتند. برادران مائل پس از انتشار دو آلبوم ناموفق در ابتدای دهه هفتاد میلادی، به پیشنهاد یک تهیهکننده از آمریکا به انگلستان مهاجرت کردند. آنجا با انتشار آلبوم «خانهی من کیمونو» و حضور در برنامه پربیننده موسیقی شبکه بیبیسی («بهترینهای پاپ») توانستند به شهرت برسند. آلبومی بیشتر در حال و هوای آرت راک و گلم راک که با اجرای صحنهای خاص گروه، بیشتر دیده شد. جنب و جوش راسل برادر جوانتر و خواننده گروه که با موهای بلند و چهره زیبا به ستارههای راک شبیهتر بود، با آرامش ران که با یک سبیل باریک و چهره سرد و نگاه خیره پشت کیبورد نشسته بود، تضاد عجیب و بامزهای داشت.
شاید هر گروه راک دیگری که میتوانست چنین پرسونایی بسازد و آن را محبوب کند، تا سالها همان را ادامه میداد. اما برادران گروه اسپارکس زرنگتر از آن بودند که در دام رویههای رایج تجارت موسیقی بیفتند. آنها علاوه بر بیتلز، بسیار تحت تاثیر موج نوی سینمای فرانسه و به ویژه آثار ژان لوک گدار بودند. و اگر نگوییم بیش از گدار، به اندازهی او به ساختارشکنی و تجربه فضاهای موسیقایی جدید میل داشتند. برای همین پس از دو آلبوم، ناگهان تصمیم گرفتند انگلستان و شهرت به دست آمده را رها کنند و به آمریکا برگردند. بازگشت به خانه، با تغییر سبک همراه بود و اسپارکس از گلم راک به سمت موسیقی الکترونیک رفت. انتشار «شماره یک در بهشت» در انتهای دهه هفتاد، یک اتفاق هنری و پیشرو بود. از نخستین آلبومهای الکتروپاپ تاریخ موسیقی که به سختی توانست تهیهکننده پیدا کند و با استقبال آنچنان گستردهای هم روبرو نشد، اما راه را برای جریان موسیقی الکترونیک در دهه هشتاد باز کرد.
موفقیت نسبی این آلبوم امکان ضبط و انتشار چند آلبوم را برای اسپارکس فراهم کرد، اما آنها باز هم مشابه قبل تمایلی به تجاری شدن و تکرار خود نداشتند. تغییر سبکهای مداوم در هر آلبوم، طرفداران قبلی را ناامید میکرد و طرفداران جدیدی برای آنها دست و پا میکرد. بی توجهی به خواسته بازار، تهیهکنندگان را از اسپارکس دور کرد و آنها چندین سال امکان انتشار کار نداشتند. با این همه، تلاش بیوقفه و خلق مداوم آثار جدید، ورق را برگرداند و اسپارکس دوباره در اواسط دهه نود با آلبوم «ساکسیفون بیخود و ویولنهای بیجهت» توانست به بازار برگردد.
اسپارکس علیرغم تجربههای رادیکال موسیقایی و استفاده از اشعار عمیق و پرمفهوم، به خاطر ظاهر شاد و کمیک ترانهها و اجراهای طنزآمیز صحنهای چندان از سوی منتقدان جدی گرفته نمیشد. اما سماجت آنها در ارائه کار هنری و دوری از وسوسههای موسیقی تجاری، بالاخره جواب داد و آثارشان از ابتدای قرن بیست و یکم مورد توجه منتقدان قرار گرفت. به علاوه، طرفداران پروپاقرصی هم در طول سالها در اروپا و آمریکا به دست آورد که گرچه انچنان پرتعداد نبودند، اما برای ادامه کار و انتشار آلبومهای جدید کافی بود. مستند ادگار رایت ظرف دو ساعت و بیست دقیقه، سفر جذاب و دیدنی این دو برادر را در طول پنجاه سال فعالیت هنری نشان میدهد و با تمهیدات روایی ویژهای که از یک کارگردان کارکشته سینما بر میآید، توانسته تصویر نسبتا روشنی از این برادرانِ همیشه مرموز ارائه کند.
آنت؛ روی دیگر اسپارکس
برادران مائل از همان آغاز جوانی شیفته سینما بودند و دنبال راهی برای وارد کردن ایدههایشان به فیلمهای سینمایی میگشتند. از اواخر دهه شصت که تحت تاثیر ژان لوک گدار به فیلمسازی آماتوری رو آوردند تا دوران فعالیت حرفهای که وارد چند پروژه سینمایی شدند. پروژههایی تماما نافرجام که یا مثل همکاری با ژاک تاتی و تیم برتون، ناتمام ماند و به سرانجام نرسید، یا مثل فیلم «رولر کاستر» به نتیجهای فاجعهبار منتهی شد. سال 2008 اسپارکس مشغول ساخت یک اپرا برای رادیو سوئد شدند. آنها البته اپرا را به قصد تبدیل کردن به یک فیلم سینمایی نوشتند؛ با سیزده نقش و مدت زمان نزدیک به فیلم بلند. خروجی کار در آلبوم «وسوسه اینگمار برگمان» منتشر شد اما هم به فیلم تبدیل نشد و هم به خاطر ساختار شلوغ و پربازیگرش، امکان اجرا در کنسرت را نداشت. با عبرت از این تجربه، برادران مائل تصمیم گرفتند اپرای جدید خود را تنها برای چهار بازیگر بنویسند که بتوانند خودشان روی صحنه اجرایش کنند. اما همین اپرای جدید، به دست لیوس کاراکس رسید، آن را پسندید و تصمیم گرفت فیلمش را بسازد!
کاراکس هم همانند ادگار رایت، از طرفداران قدیمی اسپارکس بوده و در فیلم قبلی خود «هولی موتورز» به آنها ادای دین کرده بود. در نتیجه پروژه آغاز شد و پس از طی یک مسیر چهار ساله، بالاخره در بهار 2021 آماده نمایش شد. علاوه بر ساخت موسیقی فیلم، داستان اصلی از برادران مائل بود و فیلمنامه را نیز خود آنها بهطور مشترک با کاراکس نوشتند. «آنت» یک موزیکال تلخ سیاه که نه فقط با موزیکالهای آمریکایی، که با فضای سرخوشانه آلبومهای خود اسپارکس هم تفاوت زیادی دارد. یک موزیکال مدرن شهری با درونمایه اعتراضی به هنر جریان اصلی و رابطه معیوبی که با رسانهها و مردم برقرار میکند. فیلمی که البته پیش از هر درون مایهای، یک تجربه سینمایی دیدنی است. اسپارکس هم در ساخت موسیقی آن، از تمام سبکها و فضاهای آلبومهای قبلی استفاده کرده است. تلفیق موسیقی کلاسیک با تمهای الکترونیک و ضرباهنگ موسیقی راک، ترکیب مناسبی برای یک اپرای سینمایی مدرن ساخته که «آنت» را به یک فیلم نوآورانه و منحصر به فرد تبدیل میکند.
نیم قرن ماجراجویی
ادگار رایت فیلمساز محبوب و گزیدهکار بریتانیایی در نخستین تجربه خود در ساخت فیلم مستند، به سراغ گروه «اسپارکس» آمده است. فیلمی با نام «برادران اسپارکس» که پس از نمایش در جشنواره ساندنس، از ابتدای تابستان در سینماهای آمریکا و اروپا اکران شده است. فیلم روایت زندگی و فعالیت حرفهای ران و راسل مائل، برادران آمریکایی اهل لسآنجلس و اعضای گروه اسپارکس است. گروهی عجیب و غریب و ماجراجو که از بیتلز و موسیقی راک دهه 1960 تاثیر گرفته، بر بسیاری از گروههای مشهور نسلهای بعدی خود تاثیر گذاشته، اما شبیه هیچ گروه دیگر قبل و بعد از خودش نیست. گروهی نه چندان شناخته شده که تماشای مستند شورانگیز ادگار رایت میتواند هر علاقهمند دنیای موسیقی را به کاوش و کشف آثار آنان ترغیب کند.
مشخصه بارز اسپارکس، تجربهگرایی فراوان و بیوقفه است. آنها گرچه هرگز از چارچوبهای ژانریک موسیقی پاپیولار چندان دور نبودند، اما به جز فرازهای کوتاه، تقریبا هیچ وقت شهرت زیادی نداشتند. برادران مائل پس از انتشار دو آلبوم ناموفق در ابتدای دهه هفتاد میلادی، به پیشنهاد یک تهیهکننده از آمریکا به انگلستان مهاجرت کردند. آنجا با انتشار آلبوم «خانهی من کیمونو» و حضور در برنامه پربیننده موسیقی شبکه بیبیسی («بهترینهای پاپ») توانستند به شهرت برسند. آلبومی بیشتر در حال و هوای آرت راک و گلم راک که با اجرای صحنهای خاص گروه، بیشتر دیده شد. جنب و جوش راسل برادر جوانتر و خواننده گروه که با موهای بلند و چهره زیبا به ستارههای راک شبیهتر بود، با آرامش ران که با یک سبیل باریک و چهره سرد و نگاه خیره پشت کیبورد نشسته بود، تضاد عجیب و بامزهای داشت.
شاید هر گروه راک دیگری که میتوانست چنین پرسونایی بسازد و آن را محبوب کند، تا سالها همان را ادامه میداد. اما برادران گروه اسپارکس زرنگتر از آن بودند که در دام رویههای رایج تجارت موسیقی بیفتند. آنها علاوه بر بیتلز، بسیار تحت تاثیر موج نوی سینمای فرانسه و به ویژه آثار ژان لوک گدار بودند. و اگر نگوییم بیش از گدار، به اندازهی او به ساختارشکنی و تجربه فضاهای موسیقایی جدید میل داشتند. برای همین پس از دو آلبوم، ناگهان تصمیم گرفتند انگلستان و شهرت به دست آمده را رها کنند و به آمریکا برگردند. بازگشت به خانه، با تغییر سبک همراه بود و اسپارکس از گلم راک به سمت موسیقی الکترونیک رفت. انتشار «شماره یک در بهشت» در انتهای دهه هفتاد، یک اتفاق هنری و پیشرو بود. از نخستین آلبومهای الکتروپاپ تاریخ موسیقی که به سختی توانست تهیهکننده پیدا کند و با استقبال آنچنان گستردهای هم روبرو نشد، اما راه را برای جریان موسیقی الکترونیک در دهه هشتاد باز کرد.
موفقیت نسبی این آلبوم امکان ضبط و انتشار چند آلبوم را برای اسپارکس فراهم کرد، اما آنها باز هم مشابه قبل تمایلی به تجاری شدن و تکرار خود نداشتند. تغییر سبکهای مداوم در هر آلبوم، طرفداران قبلی را ناامید میکرد و طرفداران جدیدی برای آنها دست و پا میکرد. بی توجهی به خواسته بازار، تهیهکنندگان را از اسپارکس دور کرد و آنها چندین سال امکان انتشار کار نداشتند. با این همه، تلاش بیوقفه و خلق مداوم آثار جدید، ورق را برگرداند و اسپارکس دوباره در اواسط دهه نود با آلبوم «ساکسیفون بیخود و ویولنهای بیجهت» توانست به بازار برگردد.
اسپارکس علیرغم تجربههای رادیکال موسیقایی و استفاده از اشعار عمیق و پرمفهوم، به خاطر ظاهر شاد و کمیک ترانهها و اجراهای طنزآمیز صحنهای چندان از سوی منتقدان جدی گرفته نمیشد. اما سماجت آنها در ارائه کار هنری و دوری از وسوسههای موسیقی تجاری، بالاخره جواب داد و آثارشان از ابتدای قرن بیست و یکم مورد توجه منتقدان قرار گرفت. به علاوه، طرفداران پروپاقرصی هم در طول سالها در اروپا و آمریکا به دست آورد که گرچه انچنان پرتعداد نبودند، اما برای ادامه کار و انتشار آلبومهای جدید کافی بود. مستند ادگار رایت ظرف دو ساعت و بیست دقیقه، سفر جذاب و دیدنی این دو برادر را در طول پنجاه سال فعالیت هنری نشان میدهد و با تمهیدات روایی ویژهای که از یک کارگردان کارکشته سینما بر میآید، توانسته تصویر نسبتا روشنی از این برادرانِ همیشه مرموز ارائه کند.
آنت؛ روی دیگر اسپارکس
برادران مائل از همان آغاز جوانی شیفته سینما بودند و دنبال راهی برای وارد کردن ایدههایشان به فیلمهای سینمایی میگشتند. از اواخر دهه شصت که تحت تاثیر ژان لوک گدار به فیلمسازی آماتوری رو آوردند تا دوران فعالیت حرفهای که وارد چند پروژه سینمایی شدند. پروژههایی تماما نافرجام که یا مثل همکاری با ژاک تاتی و تیم برتون، ناتمام ماند و به سرانجام نرسید، یا مثل فیلم «رولر کاستر» به نتیجهای فاجعهبار منتهی شد. سال 2008 اسپارکس مشغول ساخت یک اپرا برای رادیو سوئد شدند. آنها البته اپرا را به قصد تبدیل کردن به یک فیلم سینمایی نوشتند؛ با سیزده نقش و مدت زمان نزدیک به فیلم بلند. خروجی کار در آلبوم «وسوسه اینگمار برگمان» منتشر شد اما هم به فیلم تبدیل نشد و هم به خاطر ساختار شلوغ و پربازیگرش، امکان اجرا در کنسرت را نداشت. با عبرت از این تجربه، برادران مائل تصمیم گرفتند اپرای جدید خود را تنها برای چهار بازیگر بنویسند که بتوانند خودشان روی صحنه اجرایش کنند. اما همین اپرای جدید، به دست لیوس کاراکس رسید، آن را پسندید و تصمیم گرفت فیلمش را بسازد!
کاراکس هم همانند ادگار رایت، از طرفداران قدیمی اسپارکس بوده و در فیلم قبلی خود «هولی موتورز» به آنها ادای دین کرده بود. در نتیجه پروژه آغاز شد و پس از طی یک مسیر چهار ساله، بالاخره در بهار 2021 آماده نمایش شد. علاوه بر ساخت موسیقی فیلم، داستان اصلی از برادران مائل بود و فیلمنامه را نیز خود آنها بهطور مشترک با کاراکس نوشتند. «آنت» یک موزیکال تلخ سیاه که نه فقط با موزیکالهای آمریکایی، که با فضای سرخوشانه آلبومهای خود اسپارکس هم تفاوت زیادی دارد. یک موزیکال مدرن شهری با درونمایه اعتراضی به هنر جریان اصلی و رابطه معیوبی که با رسانهها و مردم برقرار میکند. فیلمی که البته پیش از هر درون مایهای، یک تجربه سینمایی دیدنی است. اسپارکس هم در ساخت موسیقی آن، از تمام سبکها و فضاهای آلبومهای قبلی استفاده کرده است. تلفیق موسیقی کلاسیک با تمهای الکترونیک و ضرباهنگ موسیقی راک، ترکیب مناسبی برای یک اپرای سینمایی مدرن ساخته که «آنت» را به یک فیلم نوآورانه و منحصر به فرد تبدیل میکند.
اسپارکس در «آنت»، به نوعی بیان میکنند که چرا با شهرتی که رسانهها برای هنر جریان اصلی میسازند مشکل دارند و هیچوقت تلاشی برای ورود به جریان اصلی نکردند. اما حالا و با نمایش تقریبا همزمان این دو فیلم، جریان اصلی خودش به سمت اسپارکس آمده است. حالا برادران مائل در حال برنامه ریزی تور جهانی کنسرتهایشان در سال 2022 هستند و از همین حالا روی پروژه موزیکال بعدی خود کار میکنند. پیرمردهای شهرت گریز حالا از همیشه مشهورترند. پس وقت آن است که به سراغ آثار پرتعدادشان برویم.
منبع:
سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : شنبه 27 شهریور 1400 - 15:44
افزودن یک دیدگاه جدید