
یادداشتی برای چهارمین سالگرد تاسیس سایت موسیقی ما - 1
رفیق من، سنگ صبور غم ها...
- هدی ایزدی | روزنامه نگار

2- راستش را بخواهی تصاویر ذهنی من و تو و همه آدم های معمولی مثل من و تو از روزهای گذشته عشق، خیلی خودمانی تر از این حرف هاست. خیلی خیلی روزمره است. کله پا شدن اوست و ریسه رفتن تو وقتی داشتید با صدای بلند «زندگی با تو، عاشقی با تو، نگیر هواتو، نبر صداتو...(1)» همسایه، توی پله ها بالا پایین می پریدید. گیر کردن ضبط ماشین روی «اگه عاشقت نبودم...(2)» و تکرار صدباره آن است و اعصاب خرد تو و او: «اگه عاشقت نبودم... اگه عاشقت نبودم... اگه عاشقت نبودم...». تیزی زنگ کوفتی گوشی اوست که 20 دفعه گفتی عوضش کند و نکرد: «I’m calling you…». آرزوی رفتن دو نفره به کنسرت شجریان است که نشد که نشد. صدای نکره «به دل می گم کاریش نباشه، بذاره درد تو دوا شه...(3)» او زیر دوش حمام است و سردرد تو و دعوای مفصل بعدش. نشنیدن«دوستت دارم» اوست که لای صدای بلند « آروم آروم تو گوشم بگو که می مونی...(4)» گم شد. بله؛ تصویرهای ذهنی من و تو از روزهای عاشقی، همین اتفاقات ساده و دم دستی است که حالا تبدیل به گنجینه پرگهری برایمان شده اند. حاشیه های یک زندگی ساده که با موسیقی جان گرفته اند، قد کشیده اند و مانده اند. مانده اند و مانده اند.
3- کاری به کار دنیای عجیب و غریب موسیقی ندارم. از اعجاز حرفی نمی زنم. من از عشق و سهم موسیقی از آن حرف می زنم. راستش موسیقی، رفیق شفیقی است. موسیقی، یار گرمابه و گلستان است. موسیقی، رازدارتان است وقتی عاشق می شوید، موسیقی، بهانه حال خوبتان است وقتی به عشقتان می رسید، موسیقی سنگ صبور غم هایتان است وقتی از دستش می دهید. موسیقی، عصای دستتان است وقتی دارید فراموش می کنید. همین بُعد موسیقی است که برای من حکم جادوگری دارد. خدمت هایی که موسیقی به عشق کرده، یکی و دو تا نیست. عاشق ها را عاشق تر کرده، دل فارغ ها را آب کرده، اشک شکست خورده ها را درآورده. انگیزه عشق تازه شده و با تمام وجود، عشق را در زندگی مان زنده نگه داشته. اما ما برای این رفیق بی ادعا و این همه لطف بی انتظار موسیقی در حق عاشق ها، کار زیادی نکرده ایم. حداقل من که نکرده ام. رابطه من و موسیقی همیشه یک طرفه بوده. او داده و من گرفته ام. بده بستانی نبوده که همه اش «بستان» بوده است. اما خوشبختانه دوستانی دارم که قدر موسیقی را به خوبی می دانند. البته آنها روابط عجیب و غریبی با این دنیا دارند. کشف و شهودهایی که من از آنها سر در نمی آورم. 24 ساعت عمرشان دل به دل موسیقی و حواشی و اخبار و تازه هایش می دهند و احتمالا خیلی خیلی راحت تر از من عاشق می شوند. از اینکه دوستانی دارم که لطف موزیک در حق زندگی و عشق را بی جواب نگذاشته اند و با «موسیقی ما» ی شان ما را مدیون این رفیق شفیق نکرده اند، خوشحالم. دمشان گرم. آبروی ما را جلوی سنگ صبورمان، موسیقی، حفظ کرده اند. حتی برای تبریک تولدشان هم باید به موسیقی متوسل شد: «...دور از هر بلای خزانی بمانی... با شور و نشاط جوانی بمانی...(5)» به قول بهمن بابازاده، که مثل اسمش یکی از بلایای طبیعی است، عجب دنیای عجیبی داریم!
1- بنیامین
2- رضا یزدانی
3- فرامرز اصلانی
4- سهراب پاکزاد- امیر طبری
5- محمد نوری
منبع:
تاریخ انتشار : یکشنبه 19 آذر 1391 - 00:00
دیدگاهها
خانم ایزدی متنتون بی نهایت زیبا - صادقانه و دلنشین بود.
خسته نباشید
افزودن یک دیدگاه جدید