نگاهی به فصل اول مسابقه «عصر جدید»
استاندارد و احترام بیشتر برای موسیقی
[ وحید لشکری - روزنامهنگار ]
فصل اول مسابقه استعدادیابی «عصر جدید» به تهیهکنندگی و اجرای «احسان علیخانی» در میان موجی از نظرات مثبت و منفی به پایان رسید؛ برنامهای که از اولین قسمت آن که 27 بهمن 1397 پخش شد، تا امروز در کانون توجه مخاطبان و رسانهها بود و به گواه شواهد موجود و آمارهای اعلامی، توفیق خوبی در جذب مخاطب داشت. اما بهتر میدانم پیش از اینکه سراغ موضوع اصلی این یادداشت بروم، یک پیشدرآمد بر کل «عصر جدید» داشته باشم.
احسان علیخانی طی حدود پانزده سال اخیر ثابت کرده که رگ خواب مخاطب ایرانی را بلد است. از «ماه عسل» گرفته تا سایر برنامههای او نظیر تولیدات تحویل سال و شب یلدا و... نشان داده که همیشه احسان علیخانی در تلویزیون یکی از انتخابهای اصلی مخاطبان بوده است. اگر درصدهای نهچندان قابلاعتماد اعلامی مسئولین صدا و سیما را کنار بگذاریم، میزان دست به دست شدن فیلمهای کوتاه از تولیدات احسان علیخانی طی سالهای اخیر در شبکههای اجتماعی، میتواند گواهی بر این مدعا باشد.
«عصر جدید» گام متفاوتی در کارنامه کاری علیخانی محسوب میشود. حتماً عوامل این برنامه استعدادیابی هم در اینکه تولیدشان به لحاظ ظاهری یک کپی کامل از نمونههای خارجی است، بحثی ندارند؛ اما «عصر جدید» کپی خوب و قابل قبولی بود. طی سالهای اخیر، بارها شاهد بودهایم که برای مقابله با تولیدات رسانههای بیگانه، کپیهای دستچندمی از برخی برنامهها در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی ساخته شدند که همگی شکست خوردند و بودجههایی شاید بیشتر از «عصر جدید» را هم به باد دادند. «عصر جدید» با وجود همه کاستیهای فنی و محتوایی که داشت، توی ذوق نمیزد و از همان قسمت اول نشان میداد که همان اتاق فکر همیشگی احسان علیخانی -اما این بار در وسعت بیشتر- پشت داستان هستند.
تلاش احسان علیخانی برای ایرانیزه کردن مفهوم استعدادیابی در این برنامه به اندازه خوبی جواب داد. چرا که با وجود منع به کارگیری چند اِلمان اصلی جذابیت مسابقات استعدادیابی خارجی، آنها توانستند قاب مناسبی را به تصویر بکشانند که سایه سانسور و سفارش روی آن سایه نینداخته بود.
یکی دیگر از رموز موفقیت «عصر جدید» دراماتیزه کردن آن بود. شاید دراماتیزهکردن این برنامه، گاهی از مرزهای اصلی برنامه بیرون میزد؛ اما درام دقیقاً یکی از رگهای خواب مخاطب ایرانی است که علیخانی از زمان شروع «ماه عسل» پیدا کرد. در «عصر جدید» هم درام توانست یکی از نکات مهم در جذب مخاطب باشد. هرچند که گاهی باعث ایجاد تغییر در آرای داوری و مردمی هم میشد.
یکی از موارد نقد به «عصر جدید» برچسب سفارشی بودن به آن بود. شاید بد نباشد پیش از نقد محتوا، شرایط ظرف آن محتوا را هم در نظر بگیریم. چرا که در ایران تلویزیون سراسری مستقل وجود ندارد و هر برنامهسازی که بخواهد با صدا و سیما همکاری کند باید تابع شرایط آنها باشد. راه دوم هم این است که همه قید برنامهسازی در رسانهای که با وجود همه نواقصش چند میلیون مخاطب در شهرها و روستاهای این ممکلت دارد را بزنند. با همه این مسائل «عصر جدید» توانست یک خروجی تمیز و نسبتاً استاندارد و با کمترین میزان ممکن نگاه سفارشی مدیران از نوعی شو تلویزیونی را به نمایش بگذارد که در دنیا قدمتی حدوداً 70 ساله دارد.
نکته حائز اهمیت از دیدگاه نگارنده این است که «عصر جدید» برای موسیقی احترام بیشتر و شرایط استانداردتری نسبت به سایر برنامههای مشابه چند سال اخیر استعدادیابی قائل شد. مهمترین بخش ظهور این احترام و استاندارد، در انتخاب خوب یک داور موزیسین بود. «آریا عظیمینژاد» چهره مقبولی در جامعه موسیقی است که تجربیات خوبی در زمینه آهنگسازی، تنظیم، نوازندگی و حتی خوانندگی دارد. درست است که بر اساس آمار برنامه «عصر جدید» او سختگیرترین داور فصل اول بود اما عظیمینژاد نگاه بستهای نسبت به موسیقی ندارد. این را میتوان از کارهای تلفیقی درخشان سالهای اخیرش دریافت. او همیشه سعی دارد یک نقطه تلاقی میان سبکهای مختلف موسیقی در تفکرات و تولیداتش ایجاد کند. کمتر کسی با چنین تفکراتی در جامعه موسیقی وجود دارد که بتواند بر صندلی داوری بنشیند و نسبت به برخی صداها و اجراهای بسیار بد «عصر جدید» سعه صدر پیشه کند و در برابر برخی استعدادهای واقعی موسیقی در این برنامه، بیش از حد ذوقزده نشود. بر خلاف روال برنامههای مشابه سالهای گذشته که کلاً یک یا دو موزیسین واقعی در قواره داوری در آنها وجود داشت.
نکته دیگر در باب احترام بیشتر و شرایط استانداردتر، این است که در «عصر جدید» برای تمامی شرکتکنندگان از جمله متقاضیان بخش موسیقی، یک مربی اختصاصی در نظر گرفته شده بود. «حمیدرضا ترکاشوند» خوانندهای بود که در طول مراحل مختلف، بهصورت ثابت کنار شرکتکنندگان حضور داشت. از مرحله دوم به بعد هم انتخاب دکتر محمد اصفهانی، مهرداد نصرتی و علی زندوکیلی برای انتقال تجربه به نفرات برگزیده و خصوصاً «پارسا خائف» در مرحله فینال، انتخابهای مناسبی محسوب میشد.
همچنین با توجه به محدودیت نمایش ساز در برنامههای تلویزیون، نوع اجرای زنده برخی قطعات با سازهایی که پشت صحنه بود و پخش پلیبک موسیقیها در «عصر جدید» توی ذوق نمیزد. نکته جالب دیگر که در مسابقات ایرانی مشابه دیگر بعید است به آن اهمیتی داده باشند، این بود که پیش از اجرای هر کدام از متقاضیان بخش موسیقی، ساوندچک اختصاصی برایشان در استودیوی «عصر جدید» انجام میشد.
و بالاخره خروجی فصل اول «عصر جدید» در حوزه موسیقی، «پارسا خائف» چهارده ساله از اردبیل بود که رتبه سوم را میان کل شرکتکنندهها کسب کرد. خواننده نوجوانی که علاوه بر حاضرین در تیم تولید و داوری «عصر جدید»، سهراب پورناظری و چند هنرمند موسیقی او را تحسین کردند. شاید اکنون صحبت و پیشبینی درباره آینده پارسا خائف کمی زود باشد ولی فقط میتوان به درایت خانواده او امید داشت. درایت از این بابت که آنها اگر الان بخواهند سوار بر موج «عصر جدید» شوند، شاید خیلی زود تمام پتانسیل و شانسهای موفقیت او را به اتمام برسانند. چرا که قطعاً از همان لحظات اول پس از فینال، سیل پیامهای اغواگر شرکتهای برگزارکننده کنسرت روانه صفحه «پارسا خائف» شده است. او در آستانه ورود به دوران بلوغ است و قطعاً صدا و ظاهرش دستخوش تغیرات خیلی زیادی خواهد شد. با توجه به وجههای که او میان اهالی موسیقی و مخاطبان پیدا کرده، شاید اگر طی 5 یا 6 سال آینده روی ارتقای مهارتهای فردی و همچنین تولید قطعات خوب برای پارسا خائف کار شود، این پسر مؤدب آذریزبان بتواند چند سال بعد، ستاره پرقدرت و البته ماندگاری در بازار موسیقی باشد.
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 شهریور 1398 - 19:27
دیدگاهها
جمله آخر خیلی دقیق و درست بود
افزودن یک دیدگاه جدید