چای عصرگاهی منجر به تولید آلبوم شد
حامد صادقی دومین آلبومش را منتشر کرد
آنسامبل «Eishan» به رهبری حامد صادقی، نوازندهی تاری که به استرالیا مهاجرت کرده، به تازگی دومین آلبوم بلند خود را با عنوان «Afternoon tea at Six» منتشر کرده است. او پیش از این هم آلبوم دیگری به نام «نیم دنگ» با محوریت ساز تار تولید کرده بود.
آلبوم بنا به ادعای خود به دنبال ترکیب جملهپردازیهایی با تاثیر از موسیقی ایرانی و موسیقی جَز است. به وضوح هر ساز در این اثر نمایندهی یک جهان موسیقایی جداست: تار از موسیقی ایرانی، گیتار و ساکسفون از دنیای جز صدا میدهند و عود مشخصن رنگ آثار عرب -جز انور براهم و ربیح ابوخلیل را دارد- چنانکه خالق اثر نیز به این تاثیرات اشاره کرده. با وجود تمام لحظات خوبی که در آلبوم شاهدش هستیم (مثل قطعهی آغازگر آلبوم، Black and White یا قطعهی همنام عنوان آلبوم) در نهایت به نظر میرسد تلاش دست اندر کاران برای ساخت یک معجون همگن از تمام المانهای موسیقایی نامبرده به سرانجام نمیرسد. ما چارهای جز قیاس برای اینکه معیاری به دست شنونده بدهیم نخواهیم داشت؛ بنابراین برای سنجش کیفی این کار هم باید آن را با آنچه مدعی است از آن تاثیرپذیرفته قیاس کرد. اگر نمونهی انور براهم را مثال بزنیم خواهیم دید که چه در آثاری که در قالب کوارتت ضبط کرده، چه در اثر عظیم Souvenance و چه در تجربهی Blue Maqam، نه عود به وضوح نمایندهای از موسیقی عربی است که به زبان عربی با سازهای دیگر حرف بزند و نه آن سازهای دیگر در پاسخ دادن به عود براهم کاملاً به زبان خود حرف میزنند. نوعی اعوجاج هنرمندانه در زبان هر ساز صورت گرفته که «دیالوگ» را برای سازهای حاضر در اثر میسّر میکند. مسئله به نظر میرسد چکش زدن زبانهای جاافتادهی موسیقایی (علی الخصوص در ارتباط با جهان موسیقی خاورمیانه که انعطاف و تمایل بسیار کمتری برای ترکیب شدن با موسیقی جز نشان میدهد) و رسیدن به زبانی مشترک، به موسیقی ای است که قرار است از دل آن چیزی مشترک بیرون بیاید.
صادقی درباره تولید این آلبوم میگوید: «این آلبوم دربردارندهی هفت داستان است. ما هر بار پیش از شروع تمرین یک فنجان چای ایرانی مینوشیدیم و بعد برای یکدیگر داستانهایی با زمینههای مختلف تعریف میکردیم. ایدهی ساخت این آلبوم این بود که اساسی به وجود بیاید تا موزیسینهای مهمان هم برای پیوستن به آن احساس راحتی کنند. بعد از شروع به کار آنسامبل Eishan و ساز زدن با آنها برای چندین سال، شروع به ساخت قطعاتی با توجه به شخصیت هرکدام از نوازندگان کردم و از موسیقی کلاسیک ایران و هارمونی موسیقی معاصر غرب برای ساخت ملودیها و جملات این قطعات بهره بردم. در این کارها هر کدام از ما بخشهایی را برای بداههنوازی داشتیم و باقی اعضا هم در پس زمینه سراپاگوش میشدند».
آنچه در ارتباط با مشی حامد صادقی ارزشمند و امیدبخش است، بیپروایی او در بهکاربردن تار به عنوان ساز اصلی چنین آنسامبل رنگارنگی است. از همان جرقههایی که در آلبوم پیشین خود «نیم دنگ» در ورود سازش به دنیایی تازه نشان داد تا تجربهی اخیرش، فارق از اینکه چقدر توانسته موسیقیاش را به استانداردهایی که به دنبال آن است نزدیک کند، تجربهاش را نمیتوان سرتاسر شکستخورده و بدون نشان دادن لحظاتی از نبوغ دانست.
آلبوم بنا به ادعای خود به دنبال ترکیب جملهپردازیهایی با تاثیر از موسیقی ایرانی و موسیقی جَز است. به وضوح هر ساز در این اثر نمایندهی یک جهان موسیقایی جداست: تار از موسیقی ایرانی، گیتار و ساکسفون از دنیای جز صدا میدهند و عود مشخصن رنگ آثار عرب -جز انور براهم و ربیح ابوخلیل را دارد- چنانکه خالق اثر نیز به این تاثیرات اشاره کرده. با وجود تمام لحظات خوبی که در آلبوم شاهدش هستیم (مثل قطعهی آغازگر آلبوم، Black and White یا قطعهی همنام عنوان آلبوم) در نهایت به نظر میرسد تلاش دست اندر کاران برای ساخت یک معجون همگن از تمام المانهای موسیقایی نامبرده به سرانجام نمیرسد. ما چارهای جز قیاس برای اینکه معیاری به دست شنونده بدهیم نخواهیم داشت؛ بنابراین برای سنجش کیفی این کار هم باید آن را با آنچه مدعی است از آن تاثیرپذیرفته قیاس کرد. اگر نمونهی انور براهم را مثال بزنیم خواهیم دید که چه در آثاری که در قالب کوارتت ضبط کرده، چه در اثر عظیم Souvenance و چه در تجربهی Blue Maqam، نه عود به وضوح نمایندهای از موسیقی عربی است که به زبان عربی با سازهای دیگر حرف بزند و نه آن سازهای دیگر در پاسخ دادن به عود براهم کاملاً به زبان خود حرف میزنند. نوعی اعوجاج هنرمندانه در زبان هر ساز صورت گرفته که «دیالوگ» را برای سازهای حاضر در اثر میسّر میکند. مسئله به نظر میرسد چکش زدن زبانهای جاافتادهی موسیقایی (علی الخصوص در ارتباط با جهان موسیقی خاورمیانه که انعطاف و تمایل بسیار کمتری برای ترکیب شدن با موسیقی جز نشان میدهد) و رسیدن به زبانی مشترک، به موسیقی ای است که قرار است از دل آن چیزی مشترک بیرون بیاید.
صادقی درباره تولید این آلبوم میگوید: «این آلبوم دربردارندهی هفت داستان است. ما هر بار پیش از شروع تمرین یک فنجان چای ایرانی مینوشیدیم و بعد برای یکدیگر داستانهایی با زمینههای مختلف تعریف میکردیم. ایدهی ساخت این آلبوم این بود که اساسی به وجود بیاید تا موزیسینهای مهمان هم برای پیوستن به آن احساس راحتی کنند. بعد از شروع به کار آنسامبل Eishan و ساز زدن با آنها برای چندین سال، شروع به ساخت قطعاتی با توجه به شخصیت هرکدام از نوازندگان کردم و از موسیقی کلاسیک ایران و هارمونی موسیقی معاصر غرب برای ساخت ملودیها و جملات این قطعات بهره بردم. در این کارها هر کدام از ما بخشهایی را برای بداههنوازی داشتیم و باقی اعضا هم در پس زمینه سراپاگوش میشدند».
آنچه در ارتباط با مشی حامد صادقی ارزشمند و امیدبخش است، بیپروایی او در بهکاربردن تار به عنوان ساز اصلی چنین آنسامبل رنگارنگی است. از همان جرقههایی که در آلبوم پیشین خود «نیم دنگ» در ورود سازش به دنیایی تازه نشان داد تا تجربهی اخیرش، فارق از اینکه چقدر توانسته موسیقیاش را به استانداردهایی که به دنبال آن است نزدیک کند، تجربهاش را نمیتوان سرتاسر شکستخورده و بدون نشان دادن لحظاتی از نبوغ دانست.
منبع:
موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 2 تیر 1399 - 12:42
افزودن یک دیدگاه جدید