موسیقی ما – «خدا مرا دوست دارد» این را «بهرام دهقانیار» با یک اطمینانِ درونی میگوید. با همان آرامشی که هر کس که یک بار او را دیده باشد، مجذوبش میشود و با خودش میگوید: «یعنی هنوز میشود این همه راحت و حتی زیبا به دنیا نگاه کرد؟» او البته عمیقترین حقیقت را میگوید؛ لابد خدا باید آدمی را خیلی دوست داشته باشد که در 20 سالگی اثری خلق کند که الیالابد ماندگار شود و از آن طرف هنوز پا به میانسالی نگذاشته، آهنگسازِ کلاسیک شود. خدا باید آدمی را خیلی دوست داشته باشد که خاطراتِ کودکی میلیونها میلیون آدم با او و آثارش گره خورده باشد. اصلا کدام آهنگسازی است که هر کاری که ساخته، هیت شود و ماندگار؟ به این عناوین نگاه کنید: «خونه مادر بزرگه، آقای حکایتی، زیزیگولو، همسران، باغِ مظفر و خیلی کارهای دیگر» و تازه آنقدر پرهیز داشته باشد که صبر کند و صبر کند تا 50 ساله شود و بگوید حالا به آنقدر پختگی رسیدهام که بتوانم آلبوم دهم. میدانید آقای «بهرام دهقانیار» حتما که خدا شما را خیلی دوست دارد و لابد ما را هم دوست داشته که کودکیمان گره خورده است به کارهایتان.
در سال 63 خدمتِ سربازی رفتم و این مدت زمانِ مناسبی بود برای اینکه مطالعاتی در زمینهی فلسفه و روانشناسی داشته باشم تا اینکه در سالِ 68 شرایطی به وجود آمد تا بعد از آنکه یک سال با آقای «مهران روحانی» دورهی هارمونی و کنترپوان را طی کنم و بعد به آلمان رفنم. در آنجا در مدرسه موسیقی دکتر هولز در فرانکفورت تحصیلاتم را در زمینهی موسیقی ادامه دادم و همزمان به عنوان شنوندهی مهمان در کنسرواتوار موتزارت شرکت میکردم. در آن سالها به ایرانیهای ساکن آلمان درس میدادم و همین تجربه به من این فرصت را داد تا با روحیات کودکان بیشتر آشنا شوم که در کارهای بعدی به من کمکِ بسیاری کرد. در این فاصله زمانی که به ایران بازگشتم موسیقی فیلم «شهر در دست بچهها» را نوشتم تا اینکه در سالِ 73 به شکل کامل به ایران بازگشتم.
در سالِ 59 که من پیانو درس میدادم، به شکلِ رایگان روی پایاننامهی دانشجویانِ موسیقی پیانو میزدم و یادم میآید آقای «اسماعیل براری» نیز فیلمِ کوتاهی به عنوان پایاننامهی خود ساخته بود که من مثلِ فیلمهای صامت روی آن پیانو نواختم و به این ترتیب موسیقی کار شکل گرفت. این کارها تجربهی بسیار گرانبهایی را برای من به ارمغان آورد.
استقبالی که از آن کار شد، بی سابقه بود و خوشحالم که این قطعه یکی از کارهایی شده است که در بافت شنیداری مردم نفوذ کرده است؛ افتخاری از این بالاتر برای یک هنرمند نیست که اثرش در حافظهی تاریخی شنیداری جامعه بنشیند. به خصوص که این شانس را داشته باشد که کارش تکرار شود، چون برخی قطعات میرود و میآید و فراوش میشود.
فکر میکنم یکی از مهمترین دلایلِ پذیرشِ کارهای من توسط مردم این بوده است که تا زمانی که خودم قطعهای را درک نکردم و تمامیتِ خودم را در آن نریختم به گوشِ کسِ دیگری نرساندم. البته نمیتوانم این مساله را کتمان کنم که اگر آن کارها موفق شده است، به خاطرِ آن بوده است که تمام تیمِ اجرایی درجه یک بودهاند.
خانم برومند همیشه خواهری را در من تمام کرد، من 20 ساله بودم که ایشان به من اطمینان کرد و ساختِ موسیقی «خونه مادربزرگه» را به من سپرد. ما از همان تجربه تا آخرین همکاریمان در «شهر موشهای دو» سعی کردیم تا وقتی کار به اتمام میرسد با افتخار به همیدگر نگاه کنیم. امیدوارم ایشان برای فرزندان و هنرمندان این سرزمین کار تولید کنند.
ایدهها تحلیل و سرانجام قرار شد که مجموعه تمهایی که برای کودکان دههی 60 که همچنان جذابیتِ کاقی برای شنیدنِ موسیقی دارند مجدد بازیینی و تنظیم شود و جملات جدیدی به آن اضافه شود. برای مثال تیتراژ «خونهی مادر بزرگه» یک دقیقه است برای اینکه ارکستر آن را به عنوان یک قطعه به اجرا درآورد نیاز به بسط و گسترش دارد. بر اساس همین ایده ما شروع به نوشن کردیم.
این اجرا شروعی باشد برای بسیاری از آهنگسازان تا موسیقی کودک را جدی بگیرند و این ژانر از وضعیتی که اکنون در آن قرار دارد، خانهتکانی کند و تجربیات ما را در این بخش بررسی کنند. همچنین والدین باید به این آگاهی برسند که بچهها را با نعمتِ موسیقی آشنا کنند، این به آن معنا نیست که کودک آمادهی اجرای موسیقی شود؛ اما موسیقی مغز را آماده میکند برای درک منطقِ بیشتر.
- دوران کودکی
در سال 63 خدمتِ سربازی رفتم و این مدت زمانِ مناسبی بود برای اینکه مطالعاتی در زمینهی فلسفه و روانشناسی داشته باشم تا اینکه در سالِ 68 شرایطی به وجود آمد تا بعد از آنکه یک سال با آقای «مهران روحانی» دورهی هارمونی و کنترپوان را طی کنم و بعد به آلمان رفنم. در آنجا در مدرسه موسیقی دکتر هولز در فرانکفورت تحصیلاتم را در زمینهی موسیقی ادامه دادم و همزمان به عنوان شنوندهی مهمان در کنسرواتوار موتزارت شرکت میکردم. در آن سالها به ایرانیهای ساکن آلمان درس میدادم و همین تجربه به من این فرصت را داد تا با روحیات کودکان بیشتر آشنا شوم که در کارهای بعدی به من کمکِ بسیاری کرد. در این فاصله زمانی که به ایران بازگشتم موسیقی فیلم «شهر در دست بچهها» را نوشتم تا اینکه در سالِ 73 به شکل کامل به ایران بازگشتم.
- همراهی با بابک بیات
- موسیقی پاپ
- خانهی پدری
در سالِ 59 که من پیانو درس میدادم، به شکلِ رایگان روی پایاننامهی دانشجویانِ موسیقی پیانو میزدم و یادم میآید آقای «اسماعیل براری» نیز فیلمِ کوتاهی به عنوان پایاننامهی خود ساخته بود که من مثلِ فیلمهای صامت روی آن پیانو نواختم و به این ترتیب موسیقی کار شکل گرفت. این کارها تجربهی بسیار گرانبهایی را برای من به ارمغان آورد.
- خانهی مادربزرگه
استقبالی که از آن کار شد، بی سابقه بود و خوشحالم که این قطعه یکی از کارهایی شده است که در بافت شنیداری مردم نفوذ کرده است؛ افتخاری از این بالاتر برای یک هنرمند نیست که اثرش در حافظهی تاریخی شنیداری جامعه بنشیند. به خصوص که این شانس را داشته باشد که کارش تکرار شود، چون برخی قطعات میرود و میآید و فراوش میشود.
فکر میکنم یکی از مهمترین دلایلِ پذیرشِ کارهای من توسط مردم این بوده است که تا زمانی که خودم قطعهای را درک نکردم و تمامیتِ خودم را در آن نریختم به گوشِ کسِ دیگری نرساندم. البته نمیتوانم این مساله را کتمان کنم که اگر آن کارها موفق شده است، به خاطرِ آن بوده است که تمام تیمِ اجرایی درجه یک بودهاند.
خانم برومند همیشه خواهری را در من تمام کرد، من 20 ساله بودم که ایشان به من اطمینان کرد و ساختِ موسیقی «خونه مادربزرگه» را به من سپرد. ما از همان تجربه تا آخرین همکاریمان در «شهر موشهای دو» سعی کردیم تا وقتی کار به اتمام میرسد با افتخار به همیدگر نگاه کنیم. امیدوارم ایشان برای فرزندان و هنرمندان این سرزمین کار تولید کنند.
- آقای حکایتی
- سریال همسران
- این خانه دور است
- پدر سالار
- همکاری با مهران مدیری
- ارکستر ملی برای کودکان
ایدهها تحلیل و سرانجام قرار شد که مجموعه تمهایی که برای کودکان دههی 60 که همچنان جذابیتِ کاقی برای شنیدنِ موسیقی دارند مجدد بازیینی و تنظیم شود و جملات جدیدی به آن اضافه شود. برای مثال تیتراژ «خونهی مادر بزرگه» یک دقیقه است برای اینکه ارکستر آن را به عنوان یک قطعه به اجرا درآورد نیاز به بسط و گسترش دارد. بر اساس همین ایده ما شروع به نوشن کردیم.
این اجرا شروعی باشد برای بسیاری از آهنگسازان تا موسیقی کودک را جدی بگیرند و این ژانر از وضعیتی که اکنون در آن قرار دارد، خانهتکانی کند و تجربیات ما را در این بخش بررسی کنند. همچنین والدین باید به این آگاهی برسند که بچهها را با نعمتِ موسیقی آشنا کنند، این به آن معنا نیست که کودک آمادهی اجرای موسیقی شود؛ اما موسیقی مغز را آماده میکند برای درک منطقِ بیشتر.
-
سایت موسیقی ما , آوش مدیا
-
سایت موسیقی ما , آوش مدیا
-
سایت موسیقی ما , آوش مدیا
-
شهرام ناظری , سایت موسیقی ما
-
عالیم قاسم اف , سایت موسیقی ما
-
پدرام امینی ابیانه , سایت موسیقی ما
-
سالار عقیلی , ابوالفضل صادقی نژاد , سایت موسیقی ما
-
سازنگار , سامان احتشامی , سایت موسیقی ما
-
فردین خلعتبری , سایت موسیقی ما
-
حیدو هدایتی , سایت موسیقی ما
-
فرهاد فخرالدینی , سایت موسیقی ما
-
شهرام ناظری , سایت موسیقی ما
-
پژمان طاهری , سایت موسیقی ما
-
همایون شجریان , فردین خلعتبری , سایت موسیقی ما
-
مجید رضوی , سایت موسیقی ما
-
رضا موسوی , سایت موسیقی ما
-
سازنگار , پویا نیکپور , سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما , علیرضا پور استاد
-
سایت موسیقی ما , مهدی بوستانی
-
گروه چارتار , سایت موسیقی ما
-
سالار عقیلی , سایت موسیقی ما
-
سازنگار , آزاده امیری , سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما , فردین خلعتبری , علی اکبر قربانی , مانی جعفرزاده
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
فرهاد فخرالدینی , علی اکبر قربانی , سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما , ماکان بند
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما
-
علیرضا میرآقا , سایت موسیقی ما , سازنگار
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما , اکسیر نوین , محمدرضا خانزاده
-
سایت موسیقی ما , سهراب پورناظری , علی قمصری
-
سایت موسیقی ما , اکسیر نوین , محمدرضا خانزاده
-
سایت موسیقی ما , محمد بحرانی
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما , منوچهر صهبایی
-
سایت موسیقی ما
-
سایت موسیقی ما , آیدین الفت
-
سایت موسیقی ما
دیدگاهها
موسیقی ایران دهه پنجاه و شصت و تا حدی هفتاد، به اوج رسید و حالا داره برمیگرده. قدر امثال بهرام دهقانیار رو بیشتر بدونیم.
افزودن یک دیدگاه جدید