برنامه یاد بعضی نفرات
 
موشکافی پروژه «بالزن» در گفت‌و‌گو با نیما رمضان و امیر بال‌افشان که هنر را از مخاطب گسترده جدا نمی‌دانند
در مرز جریان اصلی و فرعی
موسیقی ما - گرچه بالزن گروهی است نوپا که به‌تازگی نخستین آلبوم‌اش را منتشر کرده، نه اعضای آن موسیقی‌دانان تازه‌کاری‌اند و نه آلبوم‌شان اثری ابتدایی از آب درآمده است. نیما رمضان پیشینه‌ای دورودراز در حوزۀ موسیقی راک دارد و امیر بال‌افشان نیز چندسالی است که با فعالیت‌اش در گروه «ماخولا» و پروژۀ شخصی‌اش دوار، به موسیقی ایران معرفی شده است. گفت‌و‌گوی حاضر حاصل گپ‌و‌گفتی نقادانه دربارۀ چگونگی رسیدن این دو به صدایی واحد است. در این گفت‌و‌گو از تفاوت‌ها و شباهت‌های آلبوم بالزن با آثار قبلی این دو موسیقی‌دان آغاز کرده‌ایم و با گذر از نظراتشان دربارۀ برخی قطعات آلبوم، به بحثی دربارۀ جایگاه صوتی بالزن رسیده‌ایم. آن‌ها که لبه‌ی جریان‌های موسیقی حرکت‌کردن را وجه ممیزه‌شان می‌دانند، در تمام مدت گفت‌و‌گو این اعتقاد را حفظ کردند: می‌خواهیم مخاطبان عام و خاص، از مادرانمان گرفته تا منتقدان موسیقی، موسیقی‌مان را دوست داشته باشند.
 
  • موسیقی «بالزن» آمیزه‌ای از تجربیات پیشین شماست: ترکیبی از گروه «کامنت» و «ماخولا». فکر می‌کنید بالزن چه تمایز و چه شباهت‌هایی با آثار قبلی‌تان دارد؟
 امیر بال‌افشان: بالزن برای من پیاده‌کردن مجموعه‌ای از فرم‌های ساده‌تر و انتخاب آزادانه‌تر خطوط آواز است. در ماخولا هم‌گروهی‌های من نظرات زیادی دربارۀ خطوط وکال دارند؛ اما در بالزن انتخابم در خط ملودی آزادانه‌تر است و بیشتر به خودم نزدیکم. همکاری من و آرش منصف (ماخولا) بسیار جزئی‌تر از همکاری‌ام با نیما‌ست. در آن‌جا اعضای گروه نظرات بیشتری دربارۀ جزئیات دارند، اما در بالزن فقط دربارۀ کلیات توافق می‌کنیم. بنابراین فکر می‌کنم تفاوت زیادی با ماخولا دارد.
 
نیما رمضان: برای من هم تفاوت‌اش زیاد است. در کامنت هم شرایط مثل همین ماخولا بود که امیر توضیح داد. در کامنت، کیان هم آهنگ‌سازی می‌کرد و هم شعر می‌گفت؛ بنابراین به قطعات مسیر می‌داد. بقیۀ اعضا هم بسیار اثرگذار بودند. کامنت روندی داشت که اعضای گروه با آن رشد کرده بودند. اما بالزن برای من بخشی از موسیقی است که هیچ‌وقت نمی‌توانستم در کامنت انجام دهم. یکی از علت‌هایش این است که سلیقۀ اعضای کامنت دورتر از این ژانر موسیقی بود. از طرف دیگر چون آهنگ‌سازی‌ها را کیان انجام می‌داد، ترجیح بر این بود که او خودش کارها را انجام دهد. او هم چندان علاقه‌مند نبود که خارج از محدوده‌ای مشخص برود.
 
  • یکی از نقدهایی که می‌توان به آلبوم داشت این است که انگار گسستی در ایده‌های قطعات وجود دارد. به‌نظر می‌رسید بین ایده‌های مربوط به فرم موسیقی و خطوط آواز تمایزی وجود دارد. مثلاً در قطعاتی مثل «صیاد» و «هنوز» این مسئله بسیار مشهود بود؛ به‌نظر می‌رسید ایده‌ها با یکدیگر ترکیب نشده‌اند. فکر نمی‌کنید که آزادی فردی شما در کارهایی که می‌خواستید انجام دهید منجر به چنین چیزی شده باشد؟
 نیما رمضان: قطعۀ هنوز را که فکر می‌کنم امیر با شما موافق باشد؛ چون ترکیب موسیقی و آواز آن را چندان دوست ندارد.
 
امیر بال‌افشان: البته نه اینکه دوست نداشته باشم؛ به‌نظرم ترکیب جدیدی است. من قطعۀ هنوز را با یک آرپژگیتار می‌زدم و تمپوی آهسته‌ای داشت و قطعۀ آرامی بود. در پروژۀ دوار هم یک‌بار آن‌را اجرا کردم. اما برخورد نیما با آن اینطور بود که انگار یک بازنوازیِ جالبی روی آن انجام شده است.
 
نیما رمضان: جدا بودن‌اش را خیلی نمی‌دانم. من چون خودم در پروژه بوده‌ام چندان نمی‌توانم این‌را بگویم. به ‌هرحال این برداشت شماست که آواز و موسیقی به‌ هم نزدیک نشده‌اند. صیاد اما به‌ نظرم این‌طور نیست.
 
امیر بال‌افشان: در صیاد من این‌را نمی‌فهمم. منظورت را روشن‌تر بگو.
 
  • به‌نظر می‌رسد که در قطعۀ صیاد، امیر در خطوط ملودی وکال خودش را به آن وجهی از موسیقی که نیما می‌خواسته نزدیک‌تر کرده است.
 نیما رمضان: در مورد قطعه‌های صیاد و هنوز در روندی بودیم که دیگر امیر برای من قطعه می‌فرستاد. مثلا قطعۀ هنوز را امیر ابتدا روی گوشی همراه‌اش زد و خواند و برای تنظیم اولیه از همان فایل بی‌کیفیت استفاده شده بود. انقدر آن‌را با صدای رکوردشده با گوشی شنیده بودیم، که به آن صدا عادت کردیم. شاید ایدۀ افکتیوکردن وکال هم از همین‌جا آمد.
 
امیر بال‌افشان: به‌نظرم صیاد هم این‌طور نیست. در این پروژه ماجرا ساده است: فردیت نیما با فردیت من در این پروژه حفظ شده‌اند. ما کلاً دور از یکدیگریم. من چیزهایی از نیما را قبول کردم و او هم چیزهایی از من را پذیرفت. تا الان هم دعوایی نداشتیم. هنوز اصلاً انقدر به‌هم نزدیک نشده‌ایم که دعوا کنیم. آقایان خانم‌ها بالزن از صدادهیِ جدیدی حرف می‌زند. اول اینکه این انتخاب بالزن است و کسی را دمِ‌دست نمیشناسم که اندازه‌ی این ادعا باشد. دوم اینکه قطعه‌ی صیّاد بسیار به مضمون قلدُر و مدعیِ شعرش خوش نشسته. حرکت، قدرت و سرور در شعر موج می‌زند. فضای موسیقی پرحرکت و در اواسطِ قطعه ملتهب و در اواخر خلسه‌آور  لحظه‌به‌لحظه شعر را دنبال می‌کند. چطور می‌شود این‌ها را انکار کرد. در نهایت من تایید‌ها و حمایت‌های «هوشیار خیام‌»ها را پشت حرفم دارم که بعد از شنیدن آلبوم بالزن مِنت سر بنده گذاشتند و با من تماس گرفتند بیست دقیقه در مورد این انتخاب و این صدادهی تعریف کردند که من اشک از چشمم بند نمی‌آمد.
 
  • چند قطعه را امیر ساخته بود؟
 نیما رمضان: به‌جز قطعه‌های پایان، بوی کهنۀ مهتاب و یک قطعه‌ای که در آلبوم منتشر نشد، همۀ قطعات را امیر آهنگ‌سازی کرده بود.
 
  • هر دوی شما یک وجه افتراق دیگر هم دارید: امیر بیشتر به جریان فرعی نزدیک‌تر است و نیما بیشتر به جریان اصلی. این ویژگی در رسیدن‌تان به صدایی مشترک مشکلی ایجاد نکرد؟
 نیما رمضان: خب سلیقۀ من در ساخت موسیقی به جریان اصلی نزدیک‌تر است. مثلاً ما تنها چیزی که دربارۀ آن بحث می‌کردیم، مدت‌زمان قطعات بود. امیر دوست دارد که فرم موسیقی و کلام تا جایی که موسیقی کشش دارد، ادامه داشته باشد؛ حتی اگر قطعه‌ای شش دقیقه شود. اما من اینطور نیستم؛ موسیقی بیش از چهار دقیقه برایم زیاد است. بااین‌حال دوست داشتم در ساخت موسیقی تجربۀ متفاوتی داشته باشم. بالزن برای من تجربه‌ای کاملاً متفاوت است. مثلاً، من تا الان فرایند تولید (Production) را به‌تنهایی انجام نداده بودم. آدم چون به یک فرم شنیداری عادت می‌کند، دوست دارد با همان جلو برود. همۀ ما این‌طوریم و استانداردهایی را در ذهنمان می‌گذاریم.
 
  • یعنی فکر کردید که مثلاً اگر قطعه‌ای به‌جای چهار دقیقه، شش دقیقه شود، مخاطبش را از دست می‌دهد؟
 نیما رمضان: برای من این‌طور بود که شاید تأثیرگذاری‌اش بیشتر شود و نیاز نباشد مثلاً یک خط آوازی دوبار تکرار شود. فکر می‌کنم تقسیم‌بندی ناگفته‌ای بین‌مان بود که ناخودآگاه خطوط آواز به امیر سپرده و موسیقی به من محول شد. اتفاقاً خیلی به مخاطب فکر نکردم. استاندارد ذهنی‌ام به شکلی بود که قطعۀ کوتاه‌تر را بهتر می‌دانستم.
 
امیر بال‌افشان: البته این را بگویم که من هم مخاطب را در نظر می‌گیرم. در موسیقی باکلام باید مخاطب را در نظر گرفت.
 
  • یعنی مخاطبی که شما در نظر می‌گیرید با مخاطبی که نیما در ذهنش است یکی است؟
 امیر بال‌افشان: من مخاطب را ‌طوری در نظر می‌گیرم که مادرم را هم در بر بگیرد. یعنی از موسیقی زیبای صیقل‌خوردۀ شفافی صحبت می‌کنم که هر کسی با هر سطح برخوردی، برداشتی از آن داشته باشد. دارم تقلا می‌کنم که به چنین چیزی برسم. به این‌که قطعه‌ای را که می‌سازم، هم مادرم دوست داشته باشد، هم دوست ادیبم و هم ورای همۀ این‌ها خودم آن‌ را دوست داشته باشم. دوست دارم بازۀ گسترده‌ای از مخاطب را برای خودم در نظر بگیرم. هیچ علاقه‌ای هم ندارم که به من بگویند جریان فرعی.
 
نیما رمضان: ماجرای جریان اصلی و جریان فرعی در ایران پیچیده شده است. چون حرف‌و‌حدیث پشتش است. آدم‌ها یکدیگر را دسته‌بندی می‌کنند. انگار اگر یک سوی مرز باشی خوبی و سوی دیگر آن باشی بدی. واقعیت این است که من خودم خیلی دوست دارم که لب مرز حرکت کنم. یعنی همین نکته‌ای که امیر گفت. اینکه اگر مادر امیر یا مادر من هم این موسیقی را گوش کند، خوشش بیاید. لزومی ندارد که به آن نگاه هنری کند. کافی است از قطعه‌ای پنج دقیقه‌ای لذت ببرد. دوست دارم از این سرِ طیف مخاطبان گرفته تا کسانی که منتقد موسیقی‌اند چیزی از این موسیقی دریافت کنند. به‌نظرم همۀ هنرمندان دوست دارند در این مرز حرکت کنند، به‌خصوص آن‌هایی که جنس کاری‌شان مثل ماست.کسانی که هنرمند پاپ هستند، می‌خواهند حجم بیشتری از افراد موسیقی‌شان را بشنوند. آن‌ها هدف‌شان از تولید موسیقی چیز دیگری است. اما ما هم دوست داریم که این لبۀ مخاطبان را داشته باشیم. به‌نظرم همۀ هنرمندان شبیه ما هم همین‌اند. اگر کسی این ویژگی را دوست نداشته باشد، دارد عمل عجیب‌غریبی انجام می‌دهد. دربارۀ بحث جریان اصلی و جریان فرعی هم به نظر من یک چیز مشخصی در دنیا وجود دارد به‌نام جریان اصلی. امثال متالیکا و کُلد‌پلی هم، که موسیقی جالبی تولید می‌کنند، در همین جریان اصلی قرار می‌گیرند. ما در ایران کار را سخت کرده‌ایم. کلی دسته‌بندی کرده‌ایم. جریان اصلی بد نیست. ما هم می‌توانیم در جریان اصلی باشیم. چون می‌‌تواند تأثیرگذار باشد. می‌تواند چرخۀ اقتصادی ایجاد کند. می‌تواند مسیری ایجاد کند که بعضی گروه‌ها شبیه به ما شوند. مثلاً آن زمانی که کامنت معروف شد، خیلی گروه‌ها دوست داشتند شبیه کامنت شوند. الان اگر ماخولا یا بالزن پیشرفت کنند و وارد جریان اصلی شوند، باعث می‌شود مجموعه‌ای از افراد درگیر این موسیقی شوند و شبیه آن‌ها موسیقی تولید کنند.
 
  • اما فکر نمی‌کنید در این مسیر مجبور شوید برخی چیزها را در زیباشناسی خود اثر فدا کنید تا بتوانید مخاطب گسترده‌تری را به‌سمت خودتان بیاورید؟
 نیما رمضان: ماجرا این است که مثلاً پرل‌جم (Pearl Jam) در زمان انتشار آلبوم دومش، کلی توهین شنید. به آن‌ها می‌گفتند که چرا موسیقی‌تان تنزل پیدا کرده است. پاسخ آن‌ها این بود که ما موسیقی‌دان هستیم و نمی‌خواهیم خودمان را تکرار کنیم. من می‌خواهم تجربه‌ای نو پیدا کنم و الان این همان چیزی است که می‌خواهم و ربط چندانی هم به جریان اصلی‌شدن ندارد.
 
امیر بال‌افشان: یک دیالوگ ساده است. مثلاً فرض کنید من الان فیلسوفم و می‌خواهم با شما صحبت کنم. فرض کن اگر بخواهم از دایرۀ واژگان تخصصی‌ام استفاده کنم، سر شما گیج می‌رود. الان شما روبه‌روی من هستید. من سعی می‌کنم به ساده‌ترین شکل ممکن با شما حرف بزنم. در مورد چیزی می‌خواهم حرف بزنم که چیز مهمی است. نیازی به فرم‌های پیچیدۀ موسیقایی ندارم. شعر نصرت رحمانی هم همین است. دست می‌گذارد روی مسائل حسی ساده‌ای که انگار همۀ آدم‌ها آن‌را تجربه کرده‌اند.
 
  • در ماخولا هم همین رویکرد را دارید؟
 امیر بال‌افشان: دربارۀ ماخولا باید قطعه به قطعه حرف بزنیم. در ماخولا شش سال است که کار می‌کنیم. ماخولا قطعه‌ای دارد مثل «هنوز از شب» که وقتی از بیرون نگاه می‌کنید شاید ساده به نظر بیاید‌. از طرف دیگر قطعه‌ای هم داریم که یازده دقیقه است. خب طبیعی است که آن قطعۀ یازده دقیقه‌ای را دیگر مادرم گوش نمی‌کند.
 
  • یعنی آن قطعه را برای مخاطب عام نساخته‌اید.
 امیر بال‌افشان: ما برای کسی موسیقی نمی‌سازیم. من شخصاً علاقه‌ای به گنده‌گویی ندارم. الان سطح انرژی شخص من در کنار نیما رمضان در این سطح است. می‌توانیم خودمان را تحت‌فشار بگذاریم و موسیقی پیچیده تولید کنیم. اما انتخاب‌مان در بالزن این است. مهم این است که بعد از این، کسان دیگری پا روی این تجربه بگذارند و یک پله جلوتر بروند.
 
  • دربارۀ شباهت این پروژه با آثار قبلی‌تان هم بگویید. فکر می‌کنید این آلبوم چه خلأیی را در موسیقی ایران پر می‌کند؟
 نیما رمضان: اینکه تا الان چیزی شبیه به آن وجود نداشته است. به نظرم حتی نمی‌شود گفت که بالزن شبیه یک پروژۀ خارجی است. می‌توان گفت عناصری از ردیوهد و امثالهم در آن هست، اما به‌طور مستقیم نمی‌توان گفت که شبیه فلان گروه است. جذابیت بالزن برای من در همین است. در اینکه بالزن فقط شبیه خودش است. ممکن است نیاز به پخته‌شدن داشته باشد. مثل مجسمه‌ای که ساخته‌شده است و فرم مشخصی دارد و حالا باید تزئین شود. در اینکه این آلبوم ایراد دارد شکی نیست. ممکن است در فرایند تولید کلی ایراد داشته باشد. اما از این نظر که شبیه به آن در موسیقی ایران وجود ندارد، کارش را کرده است.
 
امیر بال‌افشان: در بحث ظرافت‌های کلامی و خطوط ملودی وکال این آلبوم و تفاوتش با 99 درصد آثار تولید‌شده در ایران می‌شود ساعت‌ها حرف زد.
 
  • مثلاً چه؟
 امیر بال‌افشان: مثلاً یکی اینکه خود خطوط ملودی، فارغ از اینکه کلام چه می‌گوید، حائز اهمیت‌اند. خطوط ملودی وکال این آلبوم را می‌شود به یک ساز، مثلاً کلارینت، سپرد و مستقلاً آن‌ها را نواخت. خود این برای من ارزشمند است. خطوط ملودی در اکثر آثاری که این روزها منتشر می‌شود، به دنبال هارمونی می‌دود؛ اما در بالزن خطوط ملودی هویت مستقل خودشان را دارند. این نکته افزون بر تلاش کلی من مبنی بر این بوده که این خطوط در ارتباط با محتوای آن کلامی باشند که بیان می‌شود.
 
  • اما یکی از نقدهایی که به این آلبوم و خطوط ملودی وکال شما وارد می‌شود این است که تکراری شده‌اند و نکتۀ جدیدی در آن‌ها نیست.
 امیر بال‌افشان: من این را نمی‌فهمم که چرا باید از من انتظار برود که هر چهار ثانیه بمبی زیر پای شنونده منفجر کنم. ببینید در آلبوم جدید ماخولا که به تازگی ضبط کرده‌ایم و آن‌را به‌زودی خواهید شنید، من کاراکترهای صوتی جدیدی به دنیای موسیقی معرفی کرده‌ام که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید این شبیه به فرد دیگری در دنیای موسیقی است! من در بستر ماخولا هم نمی‌توانم به خودم بگویم تکراری، چه برسد به مقایسه‌‌اش با بالزن. از نظر من این موسیقی‌ها از لحاظ طراحی خط آوازی با هم متفاوت‌اند.
 
نیما رمضان: خواننده‌ها معمولاً خودشان بین کارهایشان تفکیک‌هایی را قائل می‌شوند، اما مخاطب ممکن است متوجه این مسئله نشود. درستش این است که من به‌عنوان هنرمند بتوانم این وجه ممیزه را به مخاطب منتقل کنم. بالزن شروع یک جریان است و کارش را در مرحلۀ اول انجام داده. شاید اگر کارش را ادامه بدهد بتواند فرم مشخص‌تری به خود بگیرد. با این ‌حال نمی‌توان از امیر انتظار داشت که در یک پروژه از بخشی از صدایش استفاده کند و در پروژۀ دیگری از بخش دیگری از صدایش. چون خواننده باید بتواند در استفاده از صدایش در پروژه‌های مختلف راحت باشد.
 
  • به‌عنوان پرسش آخر، دربارۀ برنامه‌تان برای اجرای زنده بگویید. در اجرایی که در سالن چارسو داشتید دو نکته وجود داشت؛ یکی استفاده از نور و دیگری پرفورمنس امیر بال‌افشان.
 امیر بال‌افشان: برنامه داریم که بعد از محرم و صفر اجراهای زنده‌ای داشته باشیم. فعلاً برای اینکه پرفورمنس خاصی داشته باشیم به مفهوم منسجمی نرسیده‌ام. بیشتر مجموعه‌ای از اَکت‌هاست که خودم در حال کار روی آن‌ها هستم. الان مقداری آزادترم؛ آموزش می‌بینم و ورزش می‌کنم تا بدنم روی صحنه در شأن چیزی باشد که می‌خوانم. در مورد نور، فعلاً برنامۀ خاصی نداریم؛ مگر اینکه فرد متخصصی پیدا شود که بتواند در لحظه موسیقی را دریافت و به نور تبدیل کند.
منبع: 
موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 17 مهر 1398 - 16:09

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود در مرز جریان اصلی و فرعی | موسیقی ما